طلاق، بحران جدی زندگی ایرانیها
در هر سه دقیقه یک خانواده ایرانی از هم فرو می پاشد و متاسفانه هر چه از گذشته فاصله می گیریم و رو به جلو حرکت می کنیم، طول عمر زندگی مشترک کوتاه تر می شود؛ یعنی هر چه زودتر زوج ها از یکدیگر جدا می شوند.
آمارهای رسمی نشان می دهند که ازدواج ها رو به کاهش و طلاق ها رو به افزایش هستند. بر اساس آمار سازمان ثبت احوال کشور در سال های مختلف، با وجودی که از سال ۱۳۷۵ ازدواج رشد ضعیفی داشته است، از سال ۱۳۸۹ این روند، نزولی شده و از سال ۱۳۹۱ شیب منفی آن شتاب بیشتری گرفته است، به نحوی که تعداد ۸۹۱ هزار واقعه ازدواج در سال ۱۳۸۹ به عدد ۷۲۴ هزار واقعه در سال ۱۳۹۳ کاهش یافته است.
بدین ترتیب، در هر سه دقیقه یک خانواده ایرانی از هم فرو می پاشد و متاسفانه هر چه از گذشته فاصله می گیریم و رو به جلو حرکت می کنیم، طول عمر زندگی مشترک کوتاه تر می شود؛ یعنی هر چه زودتر زوج ها از یکدیگر جدا می شوند. بر اساس اطلاعات منتشر شده از سوی سازمان ثبت احوال کشور، در 9 ماهه سال 1394، میزان 39.8 درصد از کل طلاق های ثبت شده در مناطق شهری مربوط به خانواده هایی است که کمتر از 4 سال از شروعت زندگی مشترک شان گذشته است.
این شاخص در مناطق روستایی کشور، 49.4 درصد از کل طلاق های ثبت شده است. مدیرکل فناوری، اطلاعات و آمار جمعیتی سازمان ثبت احوال، تاکید کرده است که بر اساس آمارهای موجود 14.2 درصد طلاق ها مربوط به سال اول زندگی و حدود 50 درصد طلاق ها نیز مربوط به 5 سال اول زندگی است. در تابستان 1395 در مقابل سه ازدواج یک طلاق را شاهد هستیم و در آبان همین سال در مقابل هر 2.2 ازدواج یک طلاق داریم؛ یعنی طلاق سیر صعودی خطرناکی را طی می کند. کم توجهی به این آمارها و پیامدهای ناگوار آن، آینده جبران ناپذیری را خواهد داشت.
اما در بررسی علل و عوامل ایجاد و افزایش طلاق، نمی توان به یک عامل دل خوش کرد و اگر چنین بود، یافتن راه حل و مبارزه با آن کاری ساده و شدنی بود.
اول این که در واقعیت امر، طلاق یک رفتار است که در طی گذر زمان بارور شده و رشد می کند؛ به عبارتی، یک فرایند است که به شکل سیال در حال حرکت و در حال رشد است. نقطه عطفی برای آن وجود ندارد. دوم این که یک پدیده چند بُعدی است، یعنی علل متفاوتی در تولید آن نقش ایفا کرده و می کنند.
عوامل فردی
اعتیاد، مشکلات جسمی و جنسی، خشونت های کلامی و جسمی، مشکلات روانی یا اختلالات رفتاری هر یک از دو طرف.
عوامل اجتماعی
بالا رفتن سطح تحصیلات دختران و آشنا شدن با حق و حقوق خود و نپذیرفتن این حقوق توسط مردانِ جامعه مردسالار، جابجایی طبقات اجتماعی و در هم ریختگی اجتماعی و طبقه ای، وجود نوکیسه ها و بی توجهی و زیر پا گذاشتن ارزش ها و هنجارهای اجتماعی توسط آنان، مهاجرت ها از روستاها به شهرها و از شهرستان ها به شهرهای بزرگ.
عوامل اقتصادی
فقر مالی یا بیکاری مرد، اختلاف طبقاتی، اجبار به کار بیش از حد مردان و در نتیجه حضور اندک در خانه.
عوامل فرهنگی
تفاوت فرهنگی، توقعات نامعقول از یکدیگر، تقلیدهای بی مورد، تجمل گرایی، دخالت بی مورد والدین، کم رنگ شدن ارزش ها، زیر پا گذاشتن هنجارها.
عوامل سیاسی
تندروی و رادیکالیسم در عرصه سیاست، بی عدالتی های سیاسی، بی احترامی و تندروی ها نسبت به نخبگان و سیاستمداران مختلف که انفعال را در جامعه تولید می کند.
و بدون شک علاوه بر برنامه های غیرکارشناسی رسانه های داخلی، بحث جهانی شدن و رسانه ای شدن دنیای امروز، در به هم ریختگی های اجتماعی و طبقاتی سهم مهمی دارند.
بررسی عللِ طلاق
تلاش می شود عللِ کلی مطرح شده با توجه به وقوع آنها در زمانه خود مورد بررسی و کالبدشکافی قرار بدهیم. ضمنا بعضی از علل و دلایل در گذشته وجود داشته اند و امروز نیز تداوم دارند ولی بخش دیگر نو و جدید هستند و به خاطر تغییرات اجتماعی رخ داده و آغاز شده اند.
۱. مهاجرت
نخست، جنگ تحمیلی باعث رانده شدن تعدادی از هموطنان شهرهای مرزی با عراق، به سمت شهرهای دیگر شد و آنها زندگی جدیدی را در کنار مردمانی با فرهنگِ متفاوت آغاز کردند. دوم، بعد از انقلاب، با رفاه روستاها و شهرهای کوچک و توسعه راه های ارتباطی و شبکه برق رسانی و ورود تلویزیون به روستاها و نشان دادن رفاه و امکانات خوب شهرهای بزرگ و البته پدیده خشکسالی و مشکلات کشاورزی، تعدادی از هموطنان روستایی به سوی شهرهای همجوار یا بزرگ ترغیب شدند.
۲. ازدواج دانشجویی
در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، افزایش ناگهانی جمعیت، پیامدهای زیادی برای جامعه به وجود آورد. از جمله در سال های بعد با افزایش تعداد جوانان و نیاز به تحصیل و نیز هدف حاکمیت از پیشرفت علمی، دانشگاه ها روز به روز بیشتر شدند و بر تعداد دانشجویان نیز افزوده شد. در این میان، بیشتر دانشجویان متعلق به روستاها و یا شهرهای کوچک بودند که با ورود به دانشگاه ها از محیط های خانوادگی خود دور شدند و آشنایی بین دختر و پسرها در محیط های دانشجویی و نیز تبلیغ و خواست مسئولان، ازدواج های دانشجویی رخ داد.
از آنجایی که این افراد علی رغم تحصیلات یکسان از فرهنگ های متفاوت یا به تعبیر «بوردیو» در سال ۱۹۸۹ از سرمایه های فرهنگی متفاوتی و به خصوص عادت واره های متفاوت و شخصیت های متفاوت برخوردار بودند، در زندگی خود دچار اختلافاتی شدند که خیلی از آنها منجر به طلاق شد.
۳. افزایش سطح تحصیلات
تحصیلات دانشگاهی از دیدگاهی به خودی خود نه تنها بد نیست، بلکه خوب و مفید هم هست و پیامدهای خوبی نیز در زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی افراد جامعه دارد. ولی در جامعه ما افزایش تعداد دانشجویان دختر (۶۲%) در خلال سال های گذشته و کاهش علاقه پسرها به تحصیلات دانشگاهی باعث شد که فارغ التحصیلان دختر دانشگاه نسبت به پسر افزایش بیابند و به هر جهت ازدواج هایی صورت گرفت که دخترها از تحصیلات دانشگاهی (حداقل لیسانس) برخوردار بودند و پسرها در سطح دیپلم و بعضا کمتر نیز بودند؛ اما این تفاوت تحصیلی در زندگی مشترک این گونه زوج ها چند مشکل به وجود آورد.
نخست، تحصیلات و حضور چند ساله در محیط دانشگاه به هر جهت، نگرش افراد را دچار تغییر می کند و نگاه به زندگی یا حتی سبک زندگی متفاوت می شوند. دوم، تعدادی از دخترها به دلیل آگاهی از تحصیل و حقوق خود، توقعات بیشتری از زندگی مشترک و همسر خود دارند که این توقعات توسط جامعه مردسالار پذیرفته نبوده و تعارض ایجاد می شود. سوم، فخرفروشی تعداد اندکی از دخترها باعث تحقیر و کم کم دور شدن زن و مرد از یکدیگر می شود. این عوامل دست به دست هم داده اند و زندگی مشترک را به ورطه خطر سوق داده اند.
۴. اعتیاد
بعد از انقلاب، نخست مبارزه با مشروبات الکی به دلیل حرام بودن، توقف تعدادی از فعالیت های تفریحی که ضد ارزش های اسلامی و انقلاب شناخته می شدند، سوم، فقدان جایگزین برای تفریحات و سرگرمی ها و چهارم، افزایش تولید و توزیع مواد مخدر در همسایگی ایران، افغانستان، و ترانزیت آنها از ایران توسط قاچاقچیان باعث وجود و وفور مواد مخدر در جامعه ما شد و کم کم از سال های ۶۰ به بعد بر تعداد مصرف کنندگان مواد مخدر افزوده شد.
در این رابطه، نخست، همه افرادی که مواد مصرف می کردند، از وضعیت مادی خوبی برخوردار نبودند. لذا برای آنهایی که با مشکل مالی روبرو بودند، باعث به دست آوردن پول از راه های نادرست و نامشروع شد. دوم، به دلیل پذیرش نشدن معتاد توسط خانواده و جامعه و تقبیح این عمل، افراد برای مصرف آن با مشکلاتی روبرو بودند که یافتن همراه و همدست کمک زیادی به ترویج این امر می کرد.
در پژوهشی پیرامون ترک اعتیاد، معتادان مطرح می کردند که ما در مقابل مثلث تهیه پول، تهیه مواد و یافتن مکانی برای مصرف، قرار داشتیم. به هر جهت اعتیاد باعث می شد که نخست، تعداد زیادی از افراد بخشی از درآمد خود را صرف هزینه مواد کنند که یقینا از خرج خانواده می گذاشتند. دوم، فرد معتاد لاابالی تر و بی خیال تر نسبت به خانواده می شد؛ و سوم، تعدادی از آنها از نظر ظاهر کمتر به خود توجه می کردند؛ و نهایتا، بر اساس پژوهش ها و به گفته خیلی از زنان، فرد معتاد با مشکل جنسی روبرو شده، لذا همه این نقصان ها و معایب باعث اختلاف زناشویی و نهایتا به طلاق منجر می شد.
۵. عصر ارتباطات
دقیقا بعد از سال های ۶۰ با پیشرفت سریع ارتباطات و به خصوص ماهواره و سپس اینترنت روبرو شدیم. با توجه به این که جمهوری اسلامی از سویی، تبلیغ فرهنگ اسلامی و انقلابی را مطرح و از سوی دیگر، مبارزه با فرهنگ غربی را آغاز کرد، کشورهای غربی نیز در مقابل این حمله ها و تبلیغات ساکت ننشسته و از ماهواره برای تبلیغ فرهنگ خود استفاده کردند.
تبلیغات غربی یعنی نشان دادن چهره خوب از آزادی فردی، رفاه عمومی و پیشرفت های اجتماعی، علمی و فرهنگی؛ و امری طبیعی است که جوانان بیشترین تاثیر را از ماهواره گرفتند؛ و کم کم غرب زده شده و به جامعه غرب علاقه مند شدند. از طرف دیگر، با توجه به نبود تفریحات خوب و مناسب و شاد و جذاب نبودن برنامه های تلویزیونی و رادیویی و نیز تاثیر ماهواره، روابط با جنس مخالف بیشتر شد و برخی از این روابط به ازدواج ختم شد که به آن ازدواج مدرن می گوییم.
ناگفته پیداست با توجه به وجود روابط دوستانه دختر و پسر قبل از ازدواج، در مواقعی شوهرها نمی توانستند پذیرای این مسئله باشند که همسرشان قبلا دارای دوست پسری بوده و بنای بدرفتاری را با همسرشان گذاشته و زندگی را برای زنان سخت می کردند که در تسریع طلاق نقش مهمی دارد.
6. نوکیسه ها
یکی از اتفاقات ناگواری که در دو دهه گذشته در جامعه رخ داد، این بود که تعدادی از افراد با سرعت زیاد و در مدت کوتاه یا بر موج شرایط ناگوار اجتماعی سوار شده یا از رانت هایی بهره بردند، لذا به ثروت های کلان رسیدند. در نتیجه، زندگی های تجملی را فراهم کردند. تعدادی از این دسته از افراد در محیط های کاری خود و در موقعیت های متفاوت از کارمندان خود سوء استفاده کرده و یا در برخورد با زنان به عنوان کالای قابل خرید برخورد کردند که آرام آرام فساد و فحشا را در جامعه رونق دادند. ضمن این که تعدادی از این افراد که قبلا صاحب زندگی خانوادگی بودند، زندگی خانوادگی خود را هم به خطر انداختند.
7. مشکلات جنسی، جسمی و روانی
مشکلات جسمی همیشه به مقداری وجود داشته است. مشکلات جنسی بنا بر دلایلی از جمله اعتیاد افزایش یافته است؛ اما شرایط بحرانی، تورم های اقتصادی، اختلاف طبقاتی و مواجهه با دنیای غرب تعارض های فرهنگی به وجود آورده است که وضعیت روانی ناسالم و اختلالات شخصیت، ناامیدی، پرخاشگری، افسردگی و حتی بی مسئولیتی یکی از همسران، بخصوص مردها، در حال افزایش است.
8. فقر فرهنگی
بدون شک، فقر فرهنگی یا کاهش سطح فرهنگ افراد جامعه، به تعبیر بوردیو کاهش سرمایه فرهنگی افراد جامعه، مهم ترین نقش در به هم ریختگی جامعه و افزایش طلاق در جامعه است که آسیب های زیادی را به دنبال داشته است. نشانه های فقر فرهنگی افراد جامعه بسیار زیاد است؛ کم شدن تیراژ کتاب ها و پایین آمدن سطح مطالعه افراد، افزایش چشمگیر عمل های زیبایی، افزایش مصرف لوازم آرایشی، افزایش خشونت.
در پژوهشی پیرامون جوانان در سال 1392 متوجه شدیم که جوانان کمتر حرفی برای گفتن دارند (چون کمتر مطالعه می کنند) و بیشتر اکشن یا حرکت های توخالی در زندگی شان رواج پیدا کرده، کمتر عشق وجود دارد و بیشتر به ظواهر و مادیات توجه دارند، لذا در کل کمتر به شناخت یکدیگر می رسند و با هم بیگانه هستند؛ و این نداشتن شناخت ها و فاصله ها عاقبت به طلاق ختم می شود.
9. افزایش سن ازدواج
یکی از علل بالا رفتن سن ازدواج، وجود طلاق زیاد در جامعه است که جوانان را نگران از پذیرش مسئولیت زندگی مشترک می کند و لذا در تلاش هستند تا هر چه بیشتر این امر را به تعویق و تاخیر بیندازند.
دوم، وجود انحرافات و فسادها و امکان ارتباط با جنس مخالف، موقتا نیازهای جنسی و حتی عاطفی زن و مرد را تامین می کند، لذا دیرتر تن به ازدواج می دهند.
سوم، هزینه های سنگین نیز خود عامل دیگری است در تعویق افتادن ازدواج؛ و نهایتا، زن و مردی که در سنین بالا ازدواج می کنند، بعضا هم از شادابی و هیجان کمتری نسبت به سنین پایین ازدواج برخوردار بوده و هم به عادت های خود پایبندتر بوده و لذا امکان جدایی این گونه زندگی ها بیشتر است.
۱۰. تغییر نقش
یکی از اثرات عصر ارتباطات و تاثیرپذیری از رسانه های غربی و دگرگونی ها در سطح جامعه و حتی سبک زندگی، تغییر در نقش زن و مرد در کانون خانواده است. تحصیل زنان و حضور کمتر آنها در خانه، اشتغال تعدادی دیگر از زنان، هم دور بودن از خانه و هم انتظارات بیشتر مردان ایرانی از زن کدبانو با وظایف تعریف شده، اختلاف هایی را ایجاد می کند.
البته هم زمان تعدادی از مردان می پذیرند که به همسران خود کمک کنند و بعضا در تهیه غذا یا نظافت خانه و نگهداری و مراقبت از فرزندان، همسران خود را یاری کنند ولی چون در ذهن خود یا در مقابل خانواده خود و حتی فرهنگ جامعه در تعارض فرهنگی قرار می گیرند، بهانه گیر شده و در صورت بروز اختلافات، از این راه خود را تخلیه کرده و اختلافات افزایش می یابد.
۱۱. دخالت خانواده
دخالت های بی جای بعضی از والدین زن یا مرد که از روی دل سوزی صورت می گرفته و می گیرد، در مواقعی نه تنها مشکلی را حل نکرده اند، بلکه باعث تشدید مشکلات و اختلافات زن و مرد نیز شده اند. شاید در گذشته این دخالت ها مفید بود، ولی امروزه تاثیر نداشته و بیشتر باعث اختلاف زن و مرد می شود که مسیر را برای طلاق هموار کرده اند.
۱۲. وضعیت جامعه
در نهایت، از سویی، وضعیت هیجانی، اضطراب آور، تورم زا، زود و خوردهای خیابانی، کاهش امنیت اجتماعی، نزاع های سیاسی، همه و همه شرایط ناامن و بحرانی را در جامعه به وجود آورده اند. خانواده ها نتوانسته اند چندان خود را از این وضعیت بحرانی و آشوب زای جامعه جدا نگه دارند؛ بنابراین امکان برنامه ریزی های بلندمدت از آنان گرفته می شود و امید به زندگی پایین می آید و جامعه در یک حالت موقتی، بلاتکلیفی و زندگی لحظه ای، قرار گرفته و بالطبع زندگی مشترک با خطر فروپاشی مواجه می شود.
نتیجه گیری
تمام عوامل ذکر شده بالا گاهی با هم و در کنار هم و گاهی به دنبال هم بر روی زندگی مشترک انسان ها ایفای نقش می کنند. البته بعضی از خانواده ها ظرفیت بیشتری داشته و امکان گذر از مشکلات به کمک فکر کردن یا با راهنمایی های مشاوران متخصص حل می کنند و از اختلافات کاسته و از طلاق دوری می کنند ولی زوج هایی که ظرفیت های پایین تری دارند، مشکلات شان بزرگ تر است.
افراد پرنفوذ و حاذقی پیرامون خود ندارند، به فکر مراجعه به مشاور نیستند، لذا زندگی مشترک شان بیشتر در معرض خطر جدایی قرار می گیرد که سرانجام این گونه افراد هستند که آمار طلاق را در جامعه افزایش می دهند و ناخواسته مروج و الگوی طلاق برای نزدیکان و دوستان خود می شوند.
باید دانست که انسان، خوشبخت یا بدبخت به دنیا نمی آید، بلکه خوشبخت یا بدبخت می شود. در واقع، خوشبختی یا بدبختی اموری اکتسابی هستند و نه ارثی یا موروثی. لذا می توان خوشبخت شد، ولی باید خوشبختی را آموخت تا از بدبختی فاصله گرفت. در این زمینه، باید آموزش هایی برای جوانان دختر و پسر قبل از ازدواج و بعد از ازدواج برای همسران جوان و حتی خانواده هایی که فرزندان بالغ نزدیک به ازدواج دارند، گذاشته شود تا طلاق کاسته شود و جامعه مسیر سلامت را طی کند.
منابع
- سایت سازمان ثبت احوال کشور
- منادی، مرتضی (1391). ب. چگونگی دگرگونی در رفتارهای اجتماعی، مطالعه موردی ترک اعتیاد معتادان به مواد مخدر، فصلنامه علمی پژوهشی اندیشه های نوین تربیتی. دانشگاه الزهرا. دوره 8، شماره 1. بهار.
- منادی، مرتضی (۱۳۹۳). جوانان و نهادهای اجتماعی. رویکرد جامعه شناسی. تهران، انتشارات جامعه شناسان.
- منادی، مرتضی (1394). تاثیر رمان بر جامعه از دیدگاه جامعه شناختی. سایت ادبیات اقلیت.
- Bourdieu Pierre et Passeroin Jean - Gland (۱۹۷۱). La Reproduction, element pour une theorie du systeme dnseignement, Paris, Les Editions de Minuit. Le sens commun.
- Bourdieu Pierre (1989). Le sens pratique. Paris, Les editions de Minuits.
- Bourdieu Pierre (۱۹۹۶). La distinction, critique sociale du jugement. Paris, Les editions de Minuits.
- Durkheim Emile (1987). Les regles de la methode sociologique. Paris, PUE.
- Le Play Frederic (۱۹۸۹). La Methode Sociale. Paris, Meridiens Klincksiek.
نظر کاربران
بحران طلاق برای خودمن پیش امدوهمسرم بیماری اعصاب روان مزمن داشت وازمن مخفی کرده بود.دردوران عقدازش جداشدم وبعد2سال مجدداازدواج کردم وشکرخداراضی اززندگیم هستم
من که ازدواج نکردم که بدونم طلاق چیه
همه موارد درسته اما یه امار بگیرید بخدا بیشترش مال مشکل مالیه. من و همسرم با یه بچه جدا شدیم بخاطر مشکلات مالی. همه حقوقمون م رفت برای کرایه خونه و خرج خونه یه مسافرت نتونستیم بریم با هم. همش سرکار بود بی نتیجه..
کم کم زندگیمون سرد شد و پاشید. اولش عاشق هم بودیم اما اینقدر فشار روی هر دومون بود کم طاقت و عصبی شده بودیم. الان بجای فشار مالی هر دو افسرده ایم.
واقعا چرا یه شب شام بیرون رفتن باید برامون ارزو بود در حالی که اینقدر بریز بپاش تو جامعه هست؟ اینقدر اختلاس ..اینقدر کمک به ...
پاسخ ها
چه دردناااااک ..............خدایااااااااااا
طلاق یه سرطانه که میافته به جامعه اگه واکسینه نشی مبتلا میشی
طلاق خیلی بهتر از زندگی بی کیفیته. آدم ازدواج میکنه که آرامش داشته باشه. مگه چچند سال زنده ایم که کل عمرمون رو بسوزیم و بسازیم. نمیگم به خاطر مسائل جزیی زندگی باید طلاق گرفت ولی چه دلیلی داره با یه آدم بی مسئولیت، شکاک، خائن، معتاد، ... ادامه داد. اصلا وقتی دنیات با یکی متفاوته کلا و طرف نه تنها پشتیبان و مشوقت نیست برای رسیدن به اهداف و آرزوهات بلکه بزرگترین مانع سر راهته ، چه دلیلی داره خودتو فراموش کنی و به خاطر حرف مردم کنارش بمونی. در اکثر موارد بچه هایی که پدر و مادرشون جدا شدن زندگیشون خیلی بهتر از بچه هایی هست که مدام فحش و دعوا و ارتباطات ناسالم خانوادگی رو تجربه میکنن.
جالبه از بیکاری هیچ چیز نگفتید.
پاسخ ها
با دقت بخون
عوامل اقتصادی
فقر مالی یا بیکاری مرد، اختلاف طبقاتی، اجبار به کار بیش از حد مردان و در نتیجه حضور اندک در خانه.
به نظر من برای اینکه خانواده های پایدار داشته باشیم باید فرزندانمان را مستقل ومسئول پرورش دهیم یعنی درتربیت دختر وپسر فرقی نگذاریم تا این دید تغییر نکند که مردها مسئول رسیدن زنها به ارزوهایشان وزنها پرستار وخدمتکار مردها نیستند خانواده های پایدار نخواهیم داشت
مطالب بسیار مفیدی بود. دست مححق و شما درد نکنه.
بدون نام جان شما که مشکل مالی داشتی دقیقا بچه رو برای چی آوردی؟!!!میشه بفرمایید؟!
همه اش درست بود از هر مورد من یکیش رو در اطراف خودم دیدم .
آقای محمد رضا اصفهانی :اصلا سعی کردی به اون خانوم کمک کنی ؟گناه داره شاید مشکلش قابل حل می بود ،شاید به شما علاقمند شده بود !
با اینکه ازدواج خیلی کم شده ولی بازم آمار طلاق فاجعه است. پس اگه جوانان به ازدواج رو بیارن چه اتفاقی خواهد افتاد و چه رکوردی رو خواهیم زد ؟!
عاالی بود
واقعا ممنونم خیلی عالی بود
طلاق دلایل مختلفی داره از جمله بیکاری ، فقر ، بی پولی ، شناخت کافی نداشتن از هم و باورهای هم ، همونطوری که در دینمون اومده زن و شوهر باید هم کفو هم باشن از نظر ظاهری ، اعتقاد و باور
مذهبی ، سطح فرهنگ ، سطح تحصیلات ، نبود اموزش درست و مفید قبل ازدواج و بعد ازدواج ، نرفتن به مشاوره و نبود برنامه های اموزشی چه در دانشگاه چه در صدا و سیما ...