ماهنامه صنعت و توسعه: هرچند سرمایهگذاری خطرپذیر (Venture Capital) برای تامین مالی تبدیل ایده به محصول در کشور ما بسیار نوپاست اما این شکل از سرمایهگذاری، رفته رفته مورد توجه صاحبان ایده و شرکتهای دانشبنیان از یک سو و نهادهای مالی و سرمایهگذاری از سوی دیگر، قرار گرفته و در حال گسترش است.
مسیری که رونق بیش از پیش آن میتواند موجب مشارکت بیشتر بخش خصوصی در حمایت از چرخه تبدیل ایده به محصول و در نهایت، دانشبنیان شدن اقتصاد کشور شود. برای بررسی موانع و فرصتهای پیش روی سرمایهگذاری خطرپذیر در کشور با دکتر حمیدرضا شاهوردی؛ استاد دانشگاه تربیت مدرس و معاون صندوق نوآوری و شکوفایی به گفتوگو نشستیم که متن آن در ادامه میآید.
در ابتدا تاریخچهای از شکلگیری سرمایهگذاری خطرپذیر ارائه کنید. چه عواملی در به وجود آمدن این نوع سرمایهگذاری موثر بودند؟
موضوع سرمایهگذاری خطرپذیر در دنیای غرب زمانی مطرح شد که دیدند گروهی از افراد دارای ایدههای نوآورانهاند در حالی که نه پشتوانه مالی موجودی دارند و نه ریسک ایده، اجازه استفاده از مکانیسمهای مالی معمول را میدهد. در این حالت چه اتفاقی میافتد؟ به هرحال یک ایده بدون تامین منابع مالی که نمیتواند به نتیجه برسد. بنابراین باید مکانیسمی وجود داشته باشد که این ایدهها را از نقاط موجود به سمت نقاط مطلوب رشد بدهد. این مکانیسم را در غرب تحت عنوان سرمایهگذاری خطرپذیر نام نهادند.
یعنی سرمایهگذاری برای تامین مالی ایدهای که ممکن است به نتیجه برسد یا نرسد. حال بر این اساس میتوان مکانیسمهای مختلفی را تعریف کرد که مثلا صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر، یکی از این مکانیسمهاست که این صندوقها میتوانند بورسی، شبه دولتی - خصوصی، متعلق به شرکتهای بزرگ و… باشند. در کنار این، دو واقعیت دیگر هم وجود دارد؛ یکی اینکه در تمام دنیا اثبات شده که کسبوکار صرفا با منابع دولتی جواب نمیدهد. در غرب خیلی پیشتر از ما دریافتند که امکان موفقیت سرمایهگذاری با منشا دولتی بسیار نازل است. علاوه بر اینکه به لحاظ فلسفی، غربیها به این نتیجه رسیدند که دولت باید حداقل دخالت را در این امور داشته باشد.
از سوی دیگر قرار نیست دولت وارد چنین مکانیسمهایی شود چراکه برای دولت، فراهم کردن زیرساختها، بحث سلامت، بحث آموزش و امور متداولتری ارجح است. بنابراین چندان نمیتواند منابع خود را به سمت این موضوعات که از ریسک بالایی برخوردارند بیاورد. نکته دوم که اهمیت زیادی دارد، این است که ما از اصول اقتصاد نمیتوانیم صرفنظر کنیم. پول و سرمایه، قواعد و رفتار خود را دارد. ما نمیتوانیم در نظام اقتصادی چنین فرض کنیم که کسی پس از سرمایهگذاری، ضرر کند. اگر شما جامعهای پیدا کردید که افراد پس از سرمایهگذاری، ضرر میکنند، نتیجه میگیرید که این جامعه در سراشیبی بدبختی و بیچارگی قرار دارد. پس باید سرمایهگذاری اقتصادی باشد.
در سرمایهگذاری خطرپذیر، سرمایهگذار میگوید من خطر شکست را میپذیرم به امید اینکه سود فراوانی نصیبم گردد. به بیان دیگر، در سرمایهگذاری خطرپذیر، یک روی سکه شکست است و روی دیگر آن، سود هنگفت. بنابراین به این شکل خود را با مبانی اقتصاد و دنیای سرمایه منطبق میکند. از این رو، سرمایهگذار خطرپذیر به یک ایده اکتفا نمیکند بلکه سبدی از ایدهها را مورد حمایت قرار میدهد. در این حالت، کسب سود ۱۰ یا ۲۰ یا ۳۰ برابری در یکی از ایدهها، شکست احتمالی بقیه ایدهها را پوشش میدهد.
این تعریف بسیار سادهای از سرمایهگذاری خطرپذیر است و این مکانیسمی است که در برخی کشورها بهویژه در آمریکا توانسته از مقطع ۱۹۹۰ به بعد، چهره تکنولوژی و اقتصاد را در دنیا عوض کند. اگر ۱۰ شرکت بزرگ دنیا را در نظر بگیرید، در میان آنها ۶-۵ شرکت فعال در زمینه تکنولوژی هستند که به نوعی از طریق همین سرمایهگذاری خطرپذیر رشد کردند. ایدههایی که روز اول همچون شرکت فولاد یا راهآهن، توجیه اقتصادی نداشتند و شاید صاحبان این ایدهها به هر جایی مراجعه میکردند، از هر ۱۰ نفر، یکی هم به آنها توجه نمیکرده است اما امروز جزو ۱۰ شرکت برتر دنیا هستند. البته این تفکر مربوط به قبل از عصر ترامپ است. به نظر میرسد ترامپ دارد چیزهایی را در این قاعده عوض میکند. من فکر میکنم نگاهش تا حدی سنتیتر باشد و ممکن است این قواعد را به هم بریزد.
اشاره کردید که تجارب جهانی نشان داده دولتها نباید به این عرصه ورود پیدا کنند. این نوع از سرمایهگذاری چقدر میتواند برای بخش خصوصی جذاب باشد؟
در کشورهای پیشروی سرمایهداری دنیا بهویژه آمریکا و در مرحله بعد، برخی از کشورهای اروپایی، موتور این کار با بخش خصوصی است. البته من فکر میکنم پشت این ماجرا پوشش ریسک و پوشش بیمهای را دولت برای بخش خصوصی ایجاد میکند. احتمالا یک سطح پنهان وجود دارد. باید رفت و دید دولت با چه مکانیسمهایی پوشش میدهد و برای آنها چه میکند که اقتصادیتر میشوند؟ مثلا دولت آمریکا برای گوگل و فیسبوک چه کار کرده که این شرکتها توانستند به این سرعت رشد کند؟ ما اینها را نمیدانیم و اطلاعات ما درباره نظام تصمیمگیری و حمایتی کشورهای دیگر خیلی محدود است. ما فقط روبناها را خوب تشخیص میدهیم اما از سازوکارهای داخلی خبر نداریم.
اما به نظر من، دولتها حمایتهایی میکنند. آنچه در ظاهر به نظر میرسد، همه چیز با بخش خصوصی است. وقتی دولت حضور ندارد، تعداد بخش خصوصی بالاست و رقابت شکل میگیرد، این رقابت و تعداد بالا براساس مکانیسم بازار، ریسکها را مدیریت میکند. برخلاف کشورهایی که روی منابع دولتی متمرکز هستند، در آنجا شما میتوانید ایده خود را برای VCهای مختلف عرضه کنید. VCهای مختلف هم میتوانند به افراد مختلف مراجعه کنند، یعنی رقابتی شکل میگیرد که در این رقابت، افراد یکدیگر را پیدا میکنند.
اگر هم یکی نتواند کسی را جذب کند، مفهومش این است که لابد در آن ایده چیزی وجود ندارد چون تعداد مکانیسمها به حدی است که ایده خوب به قول معروف روی زمین نمیماند! در کشورهای غربی این گونه است و آنها با سبد سرمایهگذاری و افزایش تعداد و سودآوری شرکتهای موفق پیش میروند. حالا اینکه VC در کدام مرحله پروژه اعم از مراحل اولیه یا مرحله بلوغ وارد شود، فرق میکند. معمولا اگر در مراحل اولیه ورود پیدا کنند به شرط اینکه درست تشخیص داده باشند، بیشترین سود را خواهند برد. اما در مقابل، چنانچه در مراحل پایانی وارد شوند، ریسک کمتری دارند اما سود آنها هم پایینتر است. یک نکته دیگر هم که در دنیای غرب وجود دارد، مدل دوی امدادی است که برای توسعه از آن استفاده میشود. یعنی همه، کار یکدیگر را تکمیل میکنند. بر خلاف نگاه ما که هرکس یک کار انجام میدهد، در آنجا هرکس کار دیگری را تحویل میگیرد و بیشتر به جلو میبرد.
این موضوع باعث میشود تا حدی ریسک کار را مدیریت کنند. اما در کشور ما که هنوز مکانیسمهای بخش خصوصی شکل نگرفته، طبیعی است که دولت نمیتواند به طور کامل خود را از این مسیر بیرون بکشد و بهگونهای مداخله میکند. البته این مداخلهها ممکن است اساسا فضا را به انحراف بکشاند که امیدوارم این اتفاق نیفتد، چون اگر قرار بر دولتی بودن VC باشد با وظایف دولت تناقض دارد چراکه دولت نباید به فکر سوداگری و افزایش منافع خود باشد. به هرحال فرض بر این است که در سرمایهگذاری خطرپذیر، سرمایهگذار به دنبال حداکثر سود است اما مگر دولت سوداگر است؟ و اصولا مگر دولت اجازه دارد روی منابع مردم ریسک کند؟ این خصلتها با خصلتهای ذاتی نظامات دولتی ناسازگار است.
گاهی ماموریتهایی به ما واگذار میشود و ما برای انجام کارهایی وارد این فضا میشویم اما به دلیل همین تناقضات ذاتی است که کار ما در این زمینه به اندازه کشورهای پیشرو، آسان نیست. البته از نظر من در این ارتباط هم راه حل وجود دارد و آن، این است که دولت باید موتور VC را در کشور راه بیندازد. دولت باید اهرمی باشد که منابع بخش خصوصی در این حوزه شروع به شکلگیری کند نه اینکه خود، نقش VC را ایفا نماید. دولت به جز پول برای مشارکت با یک شرکت، چیز دیگری ندارد در حالی که بسیاری از کسبوکارها تنها به پول نیاز ندارند بلکه به تجربه تزریق شده در شرکت هم نیاز دارند. بنابراین دولت حتما حتما میبایست موتور VC را راه بیندازد. باید اگر لازم باشد شرایط فعال کردن VCها را تعریف کند. باید اگر لازم باشد پروژههای آنها را بیمه کند.
در کشور ما چه موانع اقتصادی وجود دارد که تاکنون بخش خصوصی برای ورود به این عرصه تمایل لازم را نشان نداده است؟
چند دلیل اساسی دارد. اول اینکه باید پرسیدآیا اصلا بخش خصوصی برای تولید انگیزه دارد که برای تولید پیشرو داشته باشد؟ منطق اقتصادی میگوید پولت را در بانک بگذار، حتی در حال حاضر که نرخ سود بانکی ۱۵ درصد است. یک تراکنشی هم با بانک انجام بده و سود ۲۰ درصدی دریافت کن و در خانهات بنشین و زندگی کن! مانع دوم این است که وقتی سرمایهگذاری در حوزه VC ورود پیدا میکند باید از یک بلوغ بیشتر نسبت به سرمایهگذار معمولی برخوردار باشد. سرمایهداران خرد که آمادگی ریسکپذیری ندارند و حتی اگر بخواهند وارد جریان اقتصادی شوند باید به سراغ بورس بروند که ایمن باشد. برای VC باید سرمایههایی بیاید که صاحبانشان کمی دلگندهتر باشند. من آدم دلگنده زیادی در این مملکت نمیبینم! مانع سوم رابطه فرهنگی نوآور - سرمایهگذار در ایران است. ما در ایران حتی در فرآیند معمولی هم نتوانستیم بین سرمایهگذار و کارآفرین رابطه برقرار کنیم. یا سرمایهگذار، سر کارآفرین را به سنگ کوبیده یا کارآفرین، سرمایهگذار را بدبخت کرده است! بنابراین این رابطه به لحاظ تاریخی، چندان مطلوب نیست.
کارآفرینان ما که ایدهای دارند، فکر میکنند که همه پروژه، ایده است. سرمایهدار هم فکر میکند که در اجرای پروژه هیچ چیز دیگری غیر از سرمایه اصالت ندارد. در حالی که این تعامل، سالهای سال است که در غرب حل شده است. سرمایهگذار میداند حق آدم صاحب ایده چیست و در مقابل، صاحب ایده میداند چند درصد کار متعلق به سرمایهگذار است. چرا؟ برای اینکه از حدود سال ۱۸۵۰ قانون مالکیت معنوی در آمریکا به رسمیت شناخته شده است. حال آنکه همین امروز در کشور ما چه کسی مالکیت معنوی دیگری را رعایت میکند؟ کسی هم که رعایت میکند، احتمالا مشکلی دارد که رعایت میکند! مجموع این عوامل باعث شده که بخش خصوصی تمایل زیادی برای حضور در این عرصه از خود نشان ندهد.
بحث پوشش بیمهای که به آن اشاره کردید، میتواند راهگشا باشد. چرا دولت به جای ورود مستقیم، بیمهها را برای حمایت از سرمایهگذاری خطرپذیر تقویت نکرده است؟
همانطور که پیشتر گفتم، به نظر من، موتور VC را باید در کشور راه انداخت چراکه پول به اندازه کافی وجود دارد. در همین مناطق بالای شهر تهران، این همه ساختمان خالی وجود دارد، این یعنی وجود پول در کشور. این همه منابع در دسترس بخش خصوصی وجود دارد. دولت باید این موتور را راه بیندازد و هزینه اقتصادی - اجتماعی شکلگیری VC در کشور را کاهش دهد. در این صورت افراد حاضر خواهند بود با پول خود، این ریسک را بپذیرند. یکی از کارها ارائه یک سری از تسهیلات پایه به افرادی است که وارد این سرمایهگذاری میشوند. مشارکت با افرادی است که میخواهند بروند بخش خصوصی را وارد کنند. یعنی به جای اینکه خودمان به شرکتها برویم، با نسبت کمتری وارد VCهایی که شکل گرفته بشویم. منابع نسبتا ارزان در مراحل اولیه تشکیل در اختیارشان قرار گیرد. یک سری از زیرساختهای اولیه مورد نیاز را برای آنها فراهم کرد که از ایجاد فشار به آنها جلوگیری شود. مقررات قانونی لازم را به تصویب رساند.
ایجاد پوششهای بیمهای مختلف و پوشش شکست برای شرکتهای سرمایهگذاری خطرپذیر هم از دیگر اقداماتی است که میتوان انجام داد. این کارها میبایست صورت بگیرد تا بخش کوچکی از منابع سرگردان کشور به سمت VC برود. در این صورت VC خواهد توانست بخش مهمی از نیازهای ما را رفع کند. یادمان باشد که ایدههای نوآورانه حتما ایدههای پیچیده فنی نیستند. کشور ما با وجود منابع فراوان، مشکلات فراوان هم دارد. هر مشکلی به قول آقای دکتر ستاری، موتور محرکه یک ایده کارآفرینی هم هست. من به نظرم میرسد که ما به دلیل وجود همین مشکلات زیاد، پتانسیل زیادی برای فعالیت داریم. ما اگر بتوانیم شرکتهای بزرگ را هدایت کنیم به این سمت که زنجیرههای تامین خود را از طریق VCها ساماندهی کنند، خواهیم دید که بخش عمدهای از مشکلات اشتغال کشور حل و فصل خواهد شد.
وقتی بخش خصوصی اقدام به سرمایهگذاری در حوزه VC میکند، با دقت و وسواس این کار را انجام میدهد که شانس موفقیت خود را افزایش بخشد. اما زمانی که دولت به این عرصه ورود پیدا میکند، احتمال موفقیت چقدر است؟
نگرانی من از اینکه دولت به این عرصه ورود پیدا کند اتفاقا در همین نکته است. پول دولت اساسا مستعد عدم مدیریت و عدم بهرهوری مناسب است، در حالی که پول بخش خصوصی اینطور نیست. به همین دلیل است که میگویم ما بهعنوان دولت باید فضای VC را در کشور مدیریت و هزینههای آن را برای بخش خصوصی کم کنیم. هرکس وقتی با دولت وارد تنظیم رابطه میشود، تلاش میکند منافع خود را حداکثر کند. اگر میخواهد از دولت وام بگیرد، بیشترین مقدار را طلب میکند. اگر به کمک نیاز دارد، حداکثر کمک را میخواهد. اما همین فرد وقتی با کسی مثل خودش تعامل میکند، این روحیه را ندارد. پس ما باید به یاد داشته باشیم که وقتی ماهیت دولتی پیدا میکنیم، گروههای مخاطب جامعه به این صورت با ما تنظیم رابطه میکنند. این تنظیم رابطه نادرست و علت بسیاری از مشکلات بعدی است. علاوه بر این، قاعدتا بخش دولتی نباید توسعه پیدا کند.
کشور ما از چه زمانی به بحث سرمایهگذاری مخاطرهپذیر احساس نیاز کرد و وارد این عرصه شد؟
تا آنجاکه من به خاطر دارم ما از اواخر برنامه سوم توسعه، آرام آرام به این نتیجه رسیدیم که مکانیسمهای معمولی پاسخگو نیست. زمانی که ما در وزارت صنایع بودیم، میخواستیم نوآوری را به تجاریسازی منتج کنیم و دائم به دانشگاهها پول میدادیم. هرچه پول به دانشگاهها میدادیم، میدیدیم که اتفاق خاصی نمیافتد. میگفتیم به دانشگاهها پول بدهیم که شرکت بزنند، به مشکلات قانون محاسبات عمومی برمیخوردیم. دولت که نمیتواند پولش را به بخش خصوصی بدهد و اگر هم بخواهد بدهد، به درستی میبایست مناقصه بگذارد، قوانین سازمان مدیریت و برنامهریزی را رعایت کند و… . پول در بخش دولتی که پول سرمایهای نیست بلکه باید در طول سال هزینه شود، در حالی که در VC باید پول چرخش داشته باشد. همه این مشکلات باعث شد که در اواخر برنامه سوم، یک ماده صدی به وجود آمد که اجازه میداد صندوقهای پژوهش و فناوری شکل بگیرند.
به نظر میرسد صندوقهای پژوهش و فناوری نخستین حرکت سازمانیافته کشور برای سرمایهگذاری در زمینه ایدهها و تجاریسازی آنها بود که شاید ادبیات آن به روشنی امروز وجود نداشت. در این صندوقها هم VC دیده شده بود، هم سرمایهگذاری و هم کارهای مالی. باز در اینجا هم طبق آن قاعده طبیعی مکانیکی و ترمودینامیکی که آب وقتی در سرازیری قرار میگیرد، بیشترین شیب را دنبال میکند، آن بخش سخت کار کمتر شکل گرفت. همه این صندوقها به جای VC شروع کردند به وام دادن و صدور ضمانتنامه.
آیا نظارت کافی وجود نداشت که این اتفاق افتاد؟
البته نظارت ضعیف بود اما در واقع، کار دشواری بود. با این وجود، یکی دوتا از صندوقها در این مسیر، بد پیش نیامدند. صندوق توسعه تکنولوژی از آنهایی بود که در این ارتباط حرکتهایی کرد اما جریان نشد. آرام آرام برخی از شرکتهای بخش خصوصی وارد این ماجرا شدند. در دوره جدید هم با تشکیل صندوق نوآوری و شکوفایی، تصویب قانون حمایت از شرکتهای دانشبنیان و فعالیتهای معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری، موضوع VC کمی سازمانیافتهتر شد. همزمان در بورس هم قانون شرکتهای سرمایهگذاری خطرپذیر شکل گرفت که مربوط به ۳-۲ سال گذشته است. پس الان ما یک سری صندوقهای پژوهش و فناوری داریم که بخشی از فعالیتهای آنها میتواند بهصورت VC باشد.
یک سری صندوقها هم هستند که در بورس شکل میگیرند که آنها برخلاف صندوقهای پژوهش و فناوری، میتوانند سرمایه هم جذب کنند. معاونت سرمایهگذاری صندوق نوآوری و شکوفایی هم در زمینه VC فعالیتهایی کرده است. یکی دو شرکت دیگر مثل موسسه فناوری نخبگان که دفتر همکاریهای فناوری ریاست جمهوری شکل داد، از کارهای پیشرو در زمینه VC بود. من بیشترین تجربه VC کشور را در آن موسسه میبینم. به هرحال این روند آرام آرام شکل گرفته و به یک دوره حدودا ۱۰ ساله نیاز دارد تا به بلوغ برسد. به نظر میرسد الان هم در مراحل نزدیک به بلوغ قرار داریم تا ادبیات آن کامل شود.
هماینک فعالیت صندوق نوآوری و شکوفایی در بحث VC در چه مرحلهای قرار دارد؟
در حال حاضر موتور تسهیلات صندوق نوآوری و شکوفایی راه افتاده است و موتور سرمایهگذاری خطرپذیر آن هم در حال راهاندازی است. یکی از دلایل عمده این موضوع آن است که تسهیلات ما ارزان است. وقتی نرخ تسهیلات ما ۱۱ درصد است، کدام عقل سلیمی میآید با ما شراکت کند؟ ما اگر بپذیریم که بخش خصوصی عقلانی رفتار میکند که میکند، بالاخره در جاهایی منافع خود را ترجیح میدهد. وقتی تسهیلات ارائه شده از سوی صندوق نوآوری و شکوفایی، ارزانقیمت است، طبیعی است که مکانیسم تسهیلاتدهی آن زودتر شکل میگیرد. اما دوستان معاونت سرمایهگذاری صندوق بهشدت در تلاشند تا موتور سرمایهگذاری خطرپذیر را هم راه بیندازند.
ارسال نظر