شعر بگو، عکس بگیر، شماره حساب بده!
سیاسیون بعد از فعالیت های سیاسی، چطور پول درمی آورند؟
سیاستمدارهای معروف بعد از اینکه شغل اصلی شان را از دست می دهند، چه جوری پول درمی آورند؟ گزارش را اگر بخوانید، خودتان می بینید که برای یک چهره سیاسی چه راه های متفاوت و عجیب و غریبی برای پول درآوردن وجود دارد.
همچنین شایعه ها، بهانه گزارشی شد که اینجا می بینید. اینکه سیاستمدارهای معروف بعد از اینکه شغل اصلی شان را از دست می دهند، چه جوری پول درمی آورند؟ اتفاقا حین جست و جو درباره بعضی از این آدم ها کلی شغل بامزه پیدا شد. گزارش را اگر بخوانید، خودتان می بینید که برای یک چهره سیاسی چه راه های متفاوت و عجیب و غریبی برای پول درآوردن وجود دارد.
ترانه سرای کوچه های میلان
زیرآب نخست وزیر را بدجوری زدند. سیلویو برلوسکونی چند وقتی می شد که بهانه دست همه داده بود. شیطنت های او کار را به جایی رساند که پارلمان ایتالیا با رأی عدم اعتماد عذرش را خواست و آقای نخست وزیر را مجبور به کناره گیری کرد. البته سیلویو زیاد هم از اینکه جایش را به دیگری بدهد ناراحت نبود. او برای خودش سرگرمی زیاد داشت. او همه کاره باشگاه میلان است و بعد از جدا شدن از سیاست اعلام کرد که می خواهد بیشترین هم و غم خودش را برای باشگاه بگذارد و هر چه دارد خرج رونق فوتبال ایتالیا کند اما معلوم نیست یکدفعه چه اتفاقی افتاد که نظرش عوض شد و اعلام کرد که برای خودش شغل آبرومندانه دیگری انتخاب کرده است.
سیلیوبرلوسکونی یک ماه بعد از ترک کاخ نخست وزیری جلوی دوربین خبرنگارها اعتراف کرد که می خواهد خواننده شود و به رویاهای کودکی اش برسد. روزهای اول کسی حرف برلوسکونی را باور نکرد اما وقتی دی وی دی صدای آقای نخست وزیر به بازار آمد، تازه همه به عمق دیوانگی او پی بردند! برلوسکونی چند ترانه از آخرین آلبوم یکی از خواننده های مشهور ایتالیا را بازخوانی کرده بود. این تازه اول کار بود. مدتی بعد سیلیو به ترانه سرایی رو آورد و ۱۱ ترانه عاشقانه برای خواننده مورد علاقه اش ماریانو آپیسلا نوشت. مجموعه ترانه هایی که او اسم مورد علاقه اش را روی آنها گذاشته بود: «ورو آمور» یعنی عشق واقعی!
رایس هستم از خبر سی بی اس
مدت هاست که از کاندولیزا رایس، امید شماره یک جمهوریخواهان در دولت جورج دبلیو بوش خبری نیست. حتی آن زمانی که ملت لیبی ریخته بودند توی خانه و زندگی معمر قذافی و آلبوم عکس های بانوی وزیر امور خارجه سابق آمریکا را از لای خرت و پرت های آقای دیکتاتور بیرون آوردند و صحبت دلدادگی آنها به سر زبان ها افتاد، باز هم خبری از رایس نبود. فقط این اواخر بود که توی گیرودار رقابت های انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شایعه شد که کاندولیزا می خواهد رئیس جمهور آمریکا شود و خیال دارد رو در روی اوباما شانس خودش را برای ورود دوباره به کاخ سفید امتحان کند. البته بعد بلافاصله روزنامه ها نوشتند او دیگر سودای سیاست ندارد و دارد برای خودش دردانشگاه به درس و مشق دانشجوها می رسد.
البته رایس سر همین شایعه ها درباره شغل دومش هم حرف زد. کاندی - لقبی که به آن مشهور است - از کارشناس های مشهور حوزه روسیه و آسیای میانه است و خیال دارد به زودی سوای تدریس در دانشگاه و کارهای پژوهشی اش توی شبکه خبری سی بی اس آمریکا هم مشغول به کار شود. آن هم به عنوان تحلیلگر و مقاله نویس. باب شیفر یکی از اعضای شبکه خبری سی . بی. اس و رئیس میزگرد «رودررو با ملت» این شبکه برای اولین بار خبر ورود رایس به گزارش نویسی سیاسی را داد: «فکر نکنم کسی بدش بیاید که او کمی درباره آن روزها حرف بزند!» دستمزد وزیر سابق برای نوشتن هر گزارش به طور رسمی اعلام نشده اما اینطور که می گویند، او قرار است برای هر تحلیل سیاسی چیزی حدود ۵ هزار دلار بگیرد!
بگو سیب و پول بگیر
نیکلا سارکوزی رئیس جمهور پیشین فرانسه هم سرنوشتی مشابه سیلیو برلوسکونی دارد. او که ازدواجش با کار لابرونی بدجوری رو اعصاب مردم فرانسه رفته بود، توی چند سال ریاست جمهوری آنقدر بازی درآوردکه دست آخر با شکست در انتخابات ریاست جمهوری مجبور شد دست زن و بچه اش را بگیرد و از کاخ الیزه بیرون بزند. سارکوزی بعد از ترک الیزه گفت که می خواهد برای همیشه از دنیای سیاست خداحافظی کند و دوباره برود سراغ وکالت. شغلی که او قبل از اینکه وارد کاخ ریاست جمهوری شود، انجام می داد و از طریق آن، روزگار می گذراند.
سارکو همان شب که نتایج انتخابات اعلام شد، رو به دوربین خبرنگاران گفت دیگر حتی دلش نمی خواهد در حزب محافظه کار «جنبش برای اتحاد مردمی» کار خاصی انجام بدهد. البته رئیس جمهور شکست خورده برای خودش نقشه ها داشت. سارکوزی از همان روز تصمیم گرفته بود سوای وکالت به کار تجارت هم دست بزند و به این شکل گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. این موضوع را او همان شب انتخابات اعلام کرد: «فقط توی بخش اقتصاد است که آدم می تواند به طور واقعی ثروتمند شود!» سارکوزی بعد از ترک الیزه توی بانک استنلی مورگان مشغول به کار شد.
او قرار بود هفته ای یک بار به مرکز همایش های این بانک در پاریس سر بزند. سارکوزی در استنلی مورگان کار زیادی نداشت. ۴۰۰ هزار دلار درآمد ماهیانه فقط برای ۴۵ دقیقه سخنرانی و ۱۵ دقیقه ژست گرفتن جلوی دوربین های عکاسی! گویا رؤسای بانک که توی خواب و خیال هم نمی دیدند یک روز آقای رئیس جمهور سر و کارش به آنها برسد، با سارکوزی قرار گذاشته بودند که بعد از هر سخنرانی با تمامی افراد حاضر در جلسه عکس یادگاری بگیرد و البته بعد از هر سخنرانی با تمامی افراد حاضر در جلسه عکس یادگاری بگیرد و البته بعدا پولش را حساب کند. با این حساب سارکوزی خیلی زود به ثروت دلخواهش می رسید.
برای کسی که درآمد ماهانه ۳۴ هزار دلار الیزه را تجربه کرده، حالا یک ساعت حرف زدن و عکس انداختن برای گرفتن صدها هزار دلار که کار سختی نیست! البته این مساله در فرانسه با واکنش های مختلف مردم روبرو شد. مردم فرانسه باور دارند قسمت عمده ای از بدبختی های اقتصادی کشورشان تقصیر سارکو بوده. برای همین باورشان نمی شود که یک بنگاه اقتصادی با شهرت مورگان بخواهد برای ایده های اقتصادی نچسبسارکوزی این همه پول خرج کند. ضمن اینکه خیلی ها پذیرفتن چنین پیشنهادی از طرف آدمی که یک روزی رئیس جمهور کشورشان بوده را یک جور توهین به خودشان می دانند و معتقدند برای فرانسوی های کسر شأن است که سیاستمدارشان برای امرار معاش به این جور کارها رو بیاورد!
یک دست و چند هندوانه
تونی بلر نخست وزیر انگلستان درست از زمانی که ساختمان شماره 10 داون استریت را ترک کرد، افتاد به کار. او این روزها هم مشاوره مالی می دهد، هم مشاوره سیاسی و هم مشاوره مذهبی. زمانی که بلر جای خودش را به براون داد، به عنوان مشاور مشغول به کار با گروه بیمه ای خدمات مالی زوریخ شد. سوییسی ها بلر را آدم حسابگری می دیدند و دلشان می خواست یک جورهایی او را برای رتق و فتق کارهای خودشان استخدام کنند. پیشنهاد 100 هزار دلار در ماه برای وسوسه کردن نخست وزیر سابق پیشنهاد خوبی بود. البته این فقط یکی از شغل های او است. بلر مشاور سیاسی دولتمردان روآندا هم هست. آنها هر سال کلی پول به او می دهند تا درباره واقعیت های پشت پلرده دنیای سیاست از او بیشتر بپرسند.
بلر علاوه بر این مشاور یک شرکت بیمه هم هست که درباره خطرات تغییرات آب و هوایی تحقیق می کند، به صورت پاره وقت برای گروه بانکداران «جی پی مورگان» هم با درآمد بین 500 هزار تا دو و نیم میلیون پوند در سال کار می کند و مشاوره مدیریت بحران یکی از موسسات مالی انگلستان را هم به عهده دارد.
از همه مهمتر اینکه او تازگی ها به آموزش الهیات در دانشگاه یبل آمریکا مشغول شده و در حال تدریس به دانشجوهای آمریکایی است. گویا او در دانشگاهی که جورج بوش هم در آنجا درس خوانده، واحدی به نام «ایمان و جهانی سازی با نگاهی به دین در دنیای مدرن» تدریس می کند.
بلر از سال ها قبل به تقلید از بیل کلینتون خیال تاسیس یک بنیاد خیریه داشت و بعد از پایان دوران نخست وزیری به خواسته اش رسید؛ هر چند که با مخالفت های زیادی هم روبرو شد. درست مانند بلایی که زمان تاسیس دانشکده اقتصاد لندن سر بلر و دور و بری هایش آوردند. او در سال ۲۰۰۶ می خواست به همراه «جاناتان پاول» رئیس دفتر وقتش، دانشکده اقتصاد لندن را مدیریت کند اما قبل از اینکه کل کار را به دست بگیرد، مطبوعات انگلستان ماجرا را برملا کردند و بهانه را دست دانشجوها و اساتید برای شروع مخالفت ها دادند. دانشجوهای انگلیسی که از نقش تونی بلر در جنگ عراق خبر داشتند، کلی سروصدا راه انداختند و دست آخر هم نگذاشتند او به خواسته اش برسد. اما از دست دادن چنینشغلی برای تونی بلر اصلا ناراحت کننده نبود. بلر در کنار همه شغل های عجیب و غریبش یک مسوولیت دیگر هم دارد؛ نمایندگی گروه چهارجانبه صلح خاورمیانه!
خودش مهم است، نه سوادش
ریاست جمهوری آمریکا آرزویی بود که ال گور همه عمر به دنبالش بود اما در روزهای حساس رقابت از جورج بوش رودست خورد. ال گور که در دوره ریاست جمهوری بیل کلینتون معاون اول بود، در انتخابات سال 2000 میلادی مقابل جورج بوش به میدان رفت و در نهایت با اینکه آرای مردمی بیشتری به دست آورد، اما رأی کالج انتخاباتی را واگذار کرد و به ریاست جمهوری نرسید. از آن سال بود که ال گور دیگر سمت سیاست نرفت و سر خودش را با کارهای دیگر گرم کرد. او بعد از شکست در انتخابات رفت سراغ بحثی که همیشه روی آن تاکید داشت.
گرم شدن زمین و تغییر شرایط آب و هوایی کره خاکی و کمی بعد به خاطر فعالیت هایی که برای هشدار درباره خطر گرم شدن زمین کرده بود، به جایزه صلح نوبل رسید. شهرت ال گور کاری کرد که معروف ترین آدم های دنیا هم به سمت او آمدند بلکه بتوانند از اسم و رسم او برای پیشبرد اهداف خودشان استفاده کنند. نمونه اش استیو جابز مدیر عامل پیشین شرکت اپل که ال گور را به عنوان یکی از مدیران این شرکت معرفی کرد.
جابز درباره این انتخاب حرف بامزه ای می زد: «من خیلی خوشحالم که آدمی در مقام او را در کنار خودمان داریم. نه اینکه او آدم باسوادی در زمینه رایانه باشد. نه! او فقط زبان چرب و نرمی دارد که می تواند هر چیزی را به مشتری قالب کند!» بعد از این ماجرا گوگلی ها هم دست روی دست نگذاشتند و آقای معاون را به زور توی هیات مدیره شان جا دادند.
اگر اوباما انتخابات را می باخت چکار می کرد؟
مردان بلوف و بسکتبال
در گیرودار انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بود که بحث سرآینده کاری نامزد بازنده داغ شد. مردم دلشان می خواست زودتر بدانند بازنده اصلی میدان کیست و بعد از شکستش قصد دارد چه کار کند؟ خودش را برای دور بعدی انتخابات آماده می کند یا می رود سراغ همان ایالتی که آمده و به رتق و فتق کارهای آنجا می رسد. این وسط بحث سر رفتن اوباما و کارهایی که ممکن بود او بعد از بیرون رفتن از کاخ سفید به دست بگیرد. داغ تر از هر موضوعی بود. اینکه رئیس جمهور سیاه پوست بخواهد در آینده چه شغلی داشته باشدب رای خیلی ها جالب بود.
این وسط نشریه فارین پالیسی با نظرسنجی از مردم شغل های احتمالی اوباما بعد از ترک کاخ سفید را فهرست کرد. شرکت کنندگان در نظر سنجی اول از همه گفته بودند که اوباما بعد از دوران ریاست جمهوری اش باید نویسنده قصه های کودکان شود. این پیشنهاد را کسانی دادند که کتاب خاطرات او را بارها خوانده بودند. شغل احتمالی بعدی او به نظر مردم یک فعال صلح بود. کسی که به خاطر شعارهایشان درباره تساوی سفیدها و سیاه ها به جایزه صلح نوبل هم رسید. پیشنهاد دیگری هم که برای فعالیت های دوران بازنشستگی اوباما داده بودند، مبارزه با تروریسم جهانی بود. خیلی ها هنوز مرگ اسامه بن لادن به دست نظامیان آمریکا در دوران ریاست جمهوری اوباما را یک بلوف باورنکردنی می دانند اما می گویند اوباما تنها کسی است که می تواند با وسیله غیر از توپ و تفنگ به سراغ تروریست ها برود و اما پیشنهاد آخر برای شغل بعدی رئیس جمهور هم بازی توی یکی از تیم های بسکتبال لیگ حرفه ای آمریکاست. آن هم فقط به خاطر قد و قامت بلندش و دست هایی که می گویند یک جورهایی غیرطبیعی بلند است!
ارسال نظر