سبیل مرد به ز دولت اوست؟
نسل جدید ایرانی ها سبیلو شده است
می خواهیم ببینیم چطور شده است که این نسلی که تقریبا هیچ کدام از ویژگی های جامعه اش شبیه دوره های قبل نیست، به سبیل به عنوان یکی از تب های نسل های قبلی روی آورده است؟! یا اصلا این مد جدید چقدر دوام می آورد؟
می خواهیم ببینیم چطور شده است که این نسلی که تقریبا هیچ کدام از ویژگی های جامعه اش شبیه دوره های قبل نیست، به سبیل به عنوان یکی از تب های نسل های قبلی روی آورده است؟! یا اصلا این مد جدید چقدر دوام می آورد؟
با اینکه شاید در خیابان خیلی هایشان را از نزدیک ببینید ولی سبیل بازهای حرفه ای و اصیل را هر جایی نمی توان پیدا کرد. به تعبیر خودشان از لحاظ برجستگی ظاهری در جامعه مانند نقطه ای رنگی روی یک دیوار سفید هستند! با سبیلشان به هیچ وجه بازی نمی کنند که مبادا بریزد! بعضی از افراطی هایشان برای تقویت سبیل از مارک های معروف شامپو و مدل های گران آن استفاده می کنند و این در حالی است که به گفته خودشان شامپوی سرشان از ارزان ترین و معمولی ترین برندهای بازار است!
می گویند وقتی که به سبیلشان دست می زنند و تاری از آن را می بینند که کنده می شود ناراحت می شوند و می هراسند از روزی که تارتار جمع گردد و سبیلشان کم پشت شود! وقتی که ازشان می پرسیم که با وجود این همه سبیل که جلوی دهانتان می آید خوردن و آشامیدن برایتان سخت نیست؟
جواب می دهند از کرم هایی استفاده می کنند که سبیل هایشان را به بغل می تاباند تا راحت و مثل بقیه آدم ها بتوانند بخورند! در پشت سبیل بر پشت اکثرشان یه عالمه دلیل منطقی خوابیده است برای سبیل گذاشتن. نسبت به سبیلشان غیرت دارند. تارهای سبیلشان از دور بدجوری به چشم می زند و خیلی هایشان از دور شبیه کاراکترهای محبوب سینمایی دهه 50 و 60 هستند.
من سبیل دارم؛ پس هستم!
علی رغم «موفرفری»ها که گفته می شود برای خودشان مجمعی دارند و هر چند وقت یک بار در مکان هایی دور هم جمع می شوند، اینها پاتوق خاصی ندارند. بعضی هایشان در خیلی از جمعه بازارها حضور دارند و آنجا اکیپ هایی تشکیل داده اند ولی اکیپ «سبیلو»ها به گستردگی «موفرفری»ها نیست اما در عوض بیشترشان در فضای مجازی با هم تعامل دارند و در شبکه های اجتماعی یه عالمه کارهای خلاقانه سبیلی کرده اند! «سبیلوگرافی» (بر وزن شعروگرافی» که چند شماره پیش در موردش گزارش رفتیم) «سبیلوها» و «سبیلیسم» از جمله پاتوق های مجازیشان است. جاهایی که پر است از کارهای جالب!
کارهای گرافیکی با محوریت سبیل، شیر کردن عکس های سبیل دار خودشان، سبیلی کردن شعرهای مشهور (!) و تعریف کردن داستان های سبیلی زندگی شان (!) از عمده اعمالشان در اینگونه فضاهاست. برای مثال یک سبیل دار عکسش را به اشتراک می گذارد و سبیلوهای دیگر در مورد آن نظر می دهند یا شعر و نثرهای مشهور فارسی را با «سبیل» تحریف می کنند و برای هم می فرستند.
«همه خوش دل آنکه مطرب بزند به تار چنگی من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار سبیلی»، «من بی سبیل ات، زیستن نتوانم» و «همه را بیازمودم، ز سبیل خوشترم نیامد» از جمله پرطرفدارترین شعر و نثرهای آنهاست. کار جالب دیگری هم که صورت می گیرد، تعریف خاطرات سبیلی شان برای همدیگر است؛ مثلا یکی از سبیل بازها تعریف کرده است که وقتی پدربزرگ سبیل بازش می خواسته عمل جراحی انجام بدهد و برای آن نیاز بوده که تمام موهای صورتش از جمله سبیلش از ته تراشیده شود، سماجت می کرده و در نهایت با هر زور و زحمتی که بوده اجازه داده تا سبیلش را با ماشین کمی کوتاه کنند.
ژکوند، ببند نیشتو!
می گویند لفظ های سبیلی زیاد است. گاهی اوقات اطرافیانشان تیکه های سبیلی (!) بهشان می اندازند. مثلا یکی از آن تیکه ها این است که می گویند وقتی می خواهی غذا بگذاری توی دهانت اول از سبیل هات اجازه می گیری یا نه؟ در عوض آنها هم برای خودشان شوخی ها و فلسفه های سبیلی فراوانی دارند.
به عنوان مثال می گویند «داوینچی» قبل از شروع نقاشی «مونالیزا» سبیل داشته است و علت لبخند زیرکانه «ژکوند» مواجه شدن با صورت بدون سبیل «داوینچی» است! افسانه های سبیلی زیادی برای خودشان راه انداخته اند؛ مثلا اذعان دارند که «هیتلر» اساسا از سبیل بدش می آمده ولی چون بالای لبش زخم بوده، برای پنهان کردن آن سبیل گذاشته است و اطرافیانش هم به تقلید از او این مدل سبیل را امتحان کرده اند!
I love my mustache
دنیایشان هم بعضا دنیای متفاوتی است. معمولا مدعی اند که به موسیقی کلاسیک علاقه دارند. بعضی هایشان حتی برای هر وسیله اسم مشخصی گذاشته اند؛ مثلا کوله اش را که خیلی دوستش دارد «لولجی» نامیده به کتانی اش هم علاقه بسیاری دارد و این کفش و کوله اش اجزای جدانشدنی اش هستند. محتویات کوله اش هم جالب است.
جز خودکار و کتاب های دانشگاه که شاید در کوله خیلی از دانشجویان پیدا شود، آیتم های هیجان انگیز کم ندارد. اسپری دارد که می گوید چون لاغراندام است، برای زمانی که کسی خواست خفتش کند از آن استفاده می کند! یا مثلا یک جیب کوله اش مخصوص آشغال ریختن است و برای زمان هایی تعبیه شده است که در جاهایی مانند کوه و جنگل است و دسترسی به سطل زباله ندارد. شغلش انجام کارهای گرافیکی است و یکی دیگر از آیتم های قابل توجه کوله اش پیکسل های سفارشی مردم است. پیکسل هایی که خیلی شان سبیلی هستند؛ مثل I love my mustache
بی تو شاید، بی سبیل هرگز
با اینکه دهه شصتی و هفتادی هستند ولی به سبیلشان غیرت خاصی دارند؛ به طوری که در جواب این سوال که ازشان می پرسیم اگر فردا روزی همسر آینده تان شرط ازدواج را این گذاشت که سبیلتان را از ته بزنید، این کار را می کنید؟ پاسخ منفی می دهند و می گویند که در این حالت به او می گویند «بی تو شاید، بی سبیل هرگز!» نکته جالب در بین خیلی از آنها گرایشات پدر و پدر بزرگانشان در زمینه سبیل است.
مشوق اصلی خیلی هایشان همان ها هستند و اصلا در این مسائل با هم کل کل دارند که چه کسی سبیلش بلندتر و پرپشت تر است! تازه خانواده هایشان به آنها افتخار هم می کنند که در زمانه ای که اغلب جوانان جامعه رو به مدل های عجیب و غریب آورده اند، آنهاس راغ گذشته ها رفته اند! سبیلوها را به دو دسته قدیمی و مدرن تقسیم می کنند.
سبیلوهای قدیمی همان پدر و پدربزرگ ها هستند و مدرن ها نیز همین نسل چهارمی ها! اعتقاد دارند که سبیل داشتن از دید پدرشان که 30 سال است سبیل دارد موضوع عجیبی نیست و برای سن ماست که این مساله جذابیت دارد. در آخر گپ و گفتمان علتش را که جویا می شویم، به این می رسیم که علاوه بر آنکه سبیل داشتن برایشان یک حس نوستالژیک را زنده می کند متفاوت بودن را هم به آنها القا می کند. تفاوتی که لزوما نشان از هنری بودنشان نیست.
این حس را خودشان به شوخی «آوانگاردیسم منحط» می نامند. یعنی نمی دانند چرا می خواهند فرق داشته باشند ولی دوست دارندکه فرق داشته باشند! آنها سبیل را تنها المانی می بینند که می تواند آنها را از بقیه جدا کند!
اصطلاحات سیبیلی که هر روز می شنویم
سبیلت آویزون نشه مرد!
در زبان فارسی اصطلاحات و ضرب المثل هایی با مضمون سبیل وجود دارد که تعدادی از این اصطلاحات را در زیر آوردیم. ضمنا هر کدام از اینها ریشه تاریخی مشخصی دارند و با یک سرچ ساده اینترنتی می توانید آنها را دریابید! ضمن اینکه حین خواندن این اصطلاحات مدام در ذهنتان تصویر نادر محمدخانی یا فرشاد فلاحت زاده را توی ذهنتان مرور کنید. حتی اگر مثل خود ما پرسپولیسی هستید سبیل های خاطره انگیز کریم باقری در دیدار تیم ملی ایران و قطر که آن بازیکن قطری را با «چک» نقش بر زمین کرد بیاورید جلوی چشمتان. اسطوره علی دایی هم که جای خود دارد!
- سبیل کسی را دود دادن: کسی را تنبیه و مجازات کردن توأم با تحقیر
- تار سبیل گرو گذاشتن: نشان از اعتبار داشتن یا محکم و استوار بودن عهدی که بسته شده
- از ریش به سبیل پیوند زدن: کار عبث و بیهوده انجام دادن
- سبیل کسی را چرب کردن: به کسی رشوه یا هدیه دادن
- آویزان شدن سبیل: ورشکستگی و سرخوردگی یک فرد
- زیر سبیلی رد کردن: چشم پوشیدن از خطا یا عیب کسی
- سبیل به سبیل صحبت کردن: مثل مرد روبروی هم نشستن و دو به دو حرف زدن
نظر کاربران
میگم...راستش من خیلی هم سیبیلو نمی بینم شاید دقت نکردم ،نه؟
یعنی از مردانگی همین سبیل مونده وای وای وای به حال....
دیگه شما هم بیا به سیبیل ما گیر بده!!!
الان همه ابرو ور میدارن صورت رو هم که مومک.. من کسی رو ندیدم...بزار فردا دانشگاه یه نگاه بندازم شاید نظرم عوض شد...
نفهميدم ضرب المثل آخرو كي ساخته ...بايدميگف سيل به سبيل دعوا كردن......اينش باحالبود*من سبيل دارم پس هستم*...يعني هركي سبيلشو برداره خودكشي كرده.
واقعا متاسفم....من خودم سیبیل ندارم اما به عنوان یک انسان بیایید همه ی این چرندیاتو کنار بزاریم و تفکری دموکراسی داشته باشیم و به هرکس حق بدهیم مطابق میل خودش خودش را آرایش کند و تنها به انسانیت فکر کنیم ........متاسفم
سیبیلو دوستای سیبیلویی داره