چرا در محل کار وقت تلف می کنیم؟
همه ما گاهی وقتکشی میکنیم. این اتفاق به طور خاص در شبهای قبل از تعطیلات طولانی یا پس از تکمیل یک پروژه بزرگ یا به عنوان عواقب یک موقعیت پرتنش خاص اتفاق میافتد.
حتی کسانی که خود را وقف کار هم کردهاند گاهی این صدای شیطانی درونی را میشنوند که میگوید: «برای امروز بیرون برو و دودهای سرت را بیرون کن. میتوانی این گزارش را فردا تمام کنی.» اغلب این وقفه واقعا احتیاج است که البته دیر به دیر پیش میآید. ولی چه اتفاقی میافتد اگر دلیل ریشهای اتلاف وقتتان، عمیقتر و سیستماتیکتر باشد و از محل کارتان سرچشمه بگیرد.
صحبت در مورد تمایل به اتلاف وقت، دلیلی ریشهای میخواهد. بگذارید نگاهی به سه مثال محل کار و چگونگی درمان آن بیندازیم:
1. خستگی از کار
ممکن است کاری که انجام میدهید چالشبرانگیز نباشد یا به شما انرژی ندهد. لورن را به عنوان مثال بیان میکنیم. موقعیت سازمانی او در اداره تغییر کرد و وظیفهاش مسوولیتهای اجرایی شد. این به معنی جدایی از کار پاسخگویی به مشتری بود که از آن خیلی لذت میبرد. او با خودش فکر کرد که این نقش جدید میتواند برای کارش خوب باشد و او را برای سازمان ارزشمندتر کند. در ابتدا، کار را قبول کرد اما به مرور زمان فهمید که شخصیت این کار جدید، اشتیاقاش را از بین برده است.
اگرچه وظایفی که به تازگی به لورن محول شدهاند ضروری هستند، ولی چالشی در او به وجود نمیآورند و از آن مهمتر اینکه دلش برای کار قبلیاش تنگ میشود. وقتی کار و مسوولیتهایش باعث افزایش قدرت او نمیشوند، انگیزهدار ماندن برایش دشوار است.
درمان : نگاهی عمیق بیندازید به نقش کنونیتان برای شناختن آن جنبههای شغلیتان که باعث انگیزه و توانگرشدنتان میشوند و همچنین آن وظایفی که خستهکننده، تکراری یا باعث بیعلاقگیتان میشوند. در این موقع است که باید با رییس خود صادقانه حرفبزنید و بخواهید نقش شما در شرکت را برای تناسب بهتر آن با تواناییهای شما و نیازهای درون سازمانی، دوباره تعریف کند.
2. زیربار کارها و وظایف شانه خم کردهاید
احساس غرق شدن در کار میتواند به روشهای مختلف خود را نشان دهد. میتواند شامل داشتن وظایف چندگانه بدون اولویتبندی باشد یا بر عکس، وظیفهای باشد که به خوبی تعریف نشده و وقتزیادی باید روی آن بگذارید.
وظیفه توسعه خط تولید جدید در بخشی خاص بر عهده بیل قرار گرفت. رییساش این کار را به او محول کرد و تنها یک جمله گفت: «میخواهم تو این وظیفه را بر عهده بگیری.» این وظیفه در کنار کارِ خودشبه او محول شد. هیچ هدف مشخص، محدوده زمانی یا انتظاراتی برای او روشن نشده بود.
درمان : بهترین نقطه شروع، تهیه یک طرح است. این طرح باید شامل هدف، انتظارات، تنظیم محافظهکارانه مراحل انجام عملیات و برنامه زمانی باشد. این طرح را با رییس خود و اعضای تیم یا هر کسی که باید در این پروژه شرکت داشته باشد،مطرح کنید و اطلاعات و توافقشان را کسب کنید.
3. یافتن خطاها با کمک رییستان
هیچ چیزی به اندازه رییسی که مدام خطاهایتان را مییابد و آن خطاها هم بسیار مهم هستند، نمیتواند قوه ابتکارتان را ویران کند.
به راحتی میتوان رییس فیلیپ را یک بیرحم توصیف کرد. هرکلام که از دهانش خارج میشود به منفیگرایی آلوده شده است. از نظرش هیچ چیزی به درستی انجام نشده یا به اندازه کافی خوب نیست. فیلیپ از هر کاری میترسد.
درمان : اشکالتراشی مداوم از طرف یک رییس موقعیتی دشوار ایجاد میکند. در چنین موقعیتی، تنها چیزی که میتوانید کنترل کنید این است که چگونه واکنش نشان میدهید. اولین کارتان در روز این باشد که قبل از زیادترشدن استرس، کار را با رییستان مرور کنید. به لحن او توجه نداشته باشید، تنها به چیزی که میگوید گوش دهید.
ارسال نظر