معرفی ساندویچ فروشی های نوستالژیک تهران
ظاهرا سایز ساندویچها دوبرابر قبلیهاست اما هنوز در عجبم كه چطور با آن ساندویچهای كوچك سیر میشدیم و بعد از خوردنش كلی هم كیف میكردیم كه یك غذای خوب بیرون از خانه به بدن زدهایم...
برترین ها: نمیدانم چه بلایی سرمان آمده كه همه نوستالژیباز شدهایم. انگار همهمان دوست داریم هرجا وقتی گیر آوردیم كنار دوستان بنشینیم و از گذشته بگوییم و با این کارمان كلی كیف میكنیم. مدام دوست داریم از گذشته حرف بزنیم و خاطرات را جلوی چشم بیاوریم؛ از چیزهایی كه دیدیم و حالا دیگر وجود ندارند. خیلیهایشان چیزهای عجیبی نبودند اما حالا وقتی روی صفحه مانیتور كامپیوترمان آنهارا میبینیم ته دلمان غنج میرود كه « اِ... از اینا، اسمش چی بود؟ یادته؟ چقدر باحال بود! حیف دیگه الان نیست.» اگر یكی از آن چیزهای باحال را در صفحه شخصی شبكه اجتماعی ببینیم حتما چندین لایك نثارش میكنیم و تحت عكس كامنتیاند ر احوالات روزگاران قدیم و رویارویی با آن شیء، محله، مغازه، خوردنی، كارتون، فیلم، سریال و... میگذاریم كه آقاجان والا به خدا ما هم قدیمی هستیم و توی نوستالژی بازی كم نمیآوریم.
دوست دارم سفر كنم به یكی از آن خاطرات، به دوران مدرسه و زنگ تفریح كه مقابل دكه اغذیهفروشی باید دستت را از لای چندین دست به آقای اغذیهفروش میرساندی و فریاد میزدی آقا، آقا یه ساندویچ.آن روزها پیراشكیهای پنجرهای كه شكلی شبیه گلبول قرمز داشت و كرمش را باید در اعماق خمیرش جستوجو میكردی یكی از خوردنیهای محبوب بچههای مدرسه بود اما هیچ چیز نمیتوانست جای ساندویچهایی را بگیرد كه با نان بلكی درست میشد و همیشه خیارشورش از گوشه آن بیرون میزد تا آقای اغذیهفروش اینطوری پرملاط بودنش را ثابت كند.
در استادیوم آزادی هم دستفروشها ساندویچهای كوچكشان را داخل یك سبد روی هم چیده بودند و فریاد ساندویچ ساندویچشان دل فوتبال دوستی كه از شدت فریاد برای تیم محبوبش ضعف رفته بود را به هوس میانداخت.
قدیمتر در سینماها هم بساط ساندویچ نان بلكی داغداغ بود. سینماهایی كه عكسهای گیشهاش تو را به سالن كوچك و تاریكیكه تعداد کمی صندلی چوبی داشت میكشاند تا یك فیلم روز سینمای وسترن را روی پرده تماشا كنی و البته هر وقت هوس خوردن پیدا می كردی آقای ساندویچی كنارت بود. همان كه یك میز كوچك را با بند از گردنش آویزان كرده بود و ساندویچها روی آن میز خودنمایی میكرند. در ترمینالها هم ساندویچ با نان سفید زیاد بود فقط با این تفاوت كه مرد ساندویچفروش تعداد زیادی از این ساندویچها را داخل یك سینی بزرگ میچید و آنقدر تند و عجیب كلمه ساندویچ را تكرار میكرد كه تصور میكردی برای گفتن راحت كلمه ساندویچ زمان كمی در اختیار دارد.
ساندویچهای كوچولو و خوشمزهای كه با نان بلكی درست میشد البته در ساندویچیها هم بود كه خب هم پرملاطتر و هم تمیزتر از آنهایی بود كه در مدرسه و ترمینال دست مشتری میدادند. هروقت به این ساندویچیها سری میزدی سینیهای پر از الویه و ماكارونی جگرت را كباب میكرد و عاشق این بودی كه روی یكی از آن صندلیهای تكنفره بلند بنشینی، آرنجهایت را روی آن میز باریك متصل به دیوار بچسبانی و ساندویچ را با ولع تمام گاز بزنی؛ ساندویچی كه به غیر از طعم آن خیارشورها و سوسیسهای قدیمیاش طعم نانش همیشه زیر زبانت میماند؛ طعمی همراه با ترشی ویژه كه به شدت دوستش داشتی.
سالها گذشت تا نان باگت و نان فرانسوی جای نان بلكی را در ساندویچیها گرفت. حالا ظاهرا سایز ساندویچها دوبرابر قبلیهاست اما هنوز در عجبیم كه چطور با آن ساندویچهای كوچك سیر میشدیم و بعد از خوردنش كلی هم كیف میكردیم كه یك غذای خوب بیرون از خانه به بدن زدهایم.
اما صبر كنید، برای نوستالژیبازها هنوز میتوان زمان را به عقب برگرداند و از ساندویچ نان بلكی و نوشابه شیشهای گفت كه دل هر ساندویچدوستی را به درد میآورد.همین حالا شما میتوانید در تهران بزرگ حداقل ۱۰ ساندویچی معروف و خوب را پیدا كنید كه به نان بلكی وفادار ماندهاند و خاطرهبازها هرازگاهی سری به آنجا میزنند تا دلی از عزا دربیاورند. آنها دوست دارند به جای زل زدن به صفحه مانیتور و حسرت خوردن حداقل یكی از آن خاطرات شیرین را دوباره از نزدیك لمس كنند و ببلعند!
این همه از نان بلكی گفتیم اما از تاریخچهاش چیزی برای شما بازگو نكردیم كه چیست این پدیده دهه شصتی. اگر فكر كردیم كه تاریخ تولد این نان به ۳۰-۲۰ سال پیش بازمیگردد اشتباه كردهایم چون بلكی از سال ۱۳۱۵ وارد تهران شده و روزگاری در تمام اغذیهفروشیهایی كه ساندویچ دست مردم میدادند حرف اول را میزد. بلكی را روی چوبهای ۳۰متری با پارچه كتانی كه زیر خمیرها میانداختند و فاصلهای بین نانها میانداخت درست كرده و میكنند. خمیر ترشمزه بهكار رفته در این نان همان چیزی است كه باعث جاودانگیاش شده است. خمیری كه از گل خشكشدهای كه در مازندران كشت میشود و خمل نام دارد تولید میشده و به دلیل سفیدی كامل آرد، این نانها به نان سفید هم معروف شدهاند.
خیابان نیلوفر، روبهروی هاتچاكلت
از اسمش مشخص است كه به ارامنه تعلق دارد، همانهایی كه ژامبونهای باكیفیتی مثل آندره را تولید میكنند كه البته بخش عمدهای از ساندویچهای ژوزف هم هست. ژوزف سرویس بیرونبر ندارد اما همیشه بهخصوص موقع ناهار غلغلهای مقابل این ساندویچی كوچك برپاست و همه دوست دارند طعم ساندویچهای كوچكی كه با پیاز و جعفری كاملا ویژه شده را بچشند و لذت ببرند. مسئول ساندویچی میگوید: سوسیس فرانكفورتر بهترین ساندویچ ژوزف است. ژوزف با سابقه ۳۱ساله هواداران بسیار و خاص خود را دارد و به گفته مدیر ساندویچی «سنتی بودن» غذاهای این اغذیهفروشی مشتریان را به خیابان نیلوفر میكشاند.البته جالب است كه اوایل تابستان امسال ساندویچی دیگری به نام حمید ژوزف در سعادتآباد خیابان صرافهای جنوبی باز شده كه آن هم با نان بلكی ساندویچ درست میكند و غذاهای خانگی هم دارد. ژوزف واقعی هم فقط میخندد و از كپیبرداریهایی میگوید كه در هر صنفی رایج و آزاردهنده است. همچنین چند ماهی است جنب ساندویچی معروف ژوزف اغذیهفروشی دیگری به نام یگانه افتتاح شده كه آن هم به تبعیت از ژوزف نان بلكی دست مردم میدهد و با كوكو و كتلت مشتریان خاص خود را پیدا كرده است.
خیابان ملاصدرا، خیابان شیراز جنوبی، خیابان سامان
این ساندویچی متعلق به ارامنه نیست و شاید جزء معدود ساندویچیهایی باشد كه هم نان بلكی دارد، هم غذای خانگی و البته مشتری خاص و خاطرهباز! به غیر از هاتداگ گریل و انواع ژامبونها، غذاهای خانگی اكسپرس فوقالعاده است. كوكو، كتلت، سوسیسبندری، میرزاقاسمی( فكرش را بكنید میرزاقاسمی در نان بلكی چه شود!)، ماكارونی، خوراك مرغ و قارچ، رستبیف و حتی الویه در این ساندویچی پیدا میشود. مسئول این ساندویچی میگوید غذای سرخكردنی در این مكان جایی ندارد و غذاهای خانگی واقعا خانگیاند چون در منزل تهیه میشوند و در مغازه فقط با مایكروویو داغ میشوند و در نان بلكی قرار میگیرند.
اتفاق ویژه در این ساندویچی نسبتا بالاشهری وجود نوشابه شیشهای است كه نوستالژیبازها را حسابی سر كیف میآورد. قیمت غذاها هم از 3 تا 6هزار تومان متغیر است و البته پیاز جعفری اینجا هم نقش ویژهای در محتویات ساندویچ ها ایفا میكند.
شاید خواستید شبی را در تئاتر یا سینمای گلریز محله بینظیر یوسفآباد سپری كنید. در این صورت بهترین مكان برای خوردن یك ساندویچ سرپایی، ساندویچ «نوش» است كه در خیابان سیدجمالالدین اسدآبادی بین خیابانهای بیستوپنجم و بیستوهفتم قرار دارد. در این ساندویچی هم نهایت چند نفر میتوانند روی نیمكتهای چوبیاش بنشینند و از غذاهای پروپیمان لذیذش مثل كباب چوبی لذت ببرند. رزبرگر واقع در خیابان یوسفیان یكی از خیابانهای فرعی خیابان شهید مطهری هم درست مثل نوش با مدیریت ارامنه و سابقهای بالای ۳۰ سال با نان بلكی و پیاز جعفری مشتریهای خاطرهباز را به سمت خود جلب میكند. فضای این ساندویچی هم فوقالعاده ساده و معمولی است و نفرات زیادی نمیتوانند به صورت همزمان داخل ساندویچی باشند و ساندویچ سق بزنند اما بودن در این مغازه كوچك هم برای خودش صفایی دارد حتی اگر اینجا خبری از نوشابه شیشهای و نمكدانهای قدیمی نباشد.اگر بدجوری هوس گاز زدن به ساندویچهای نان بلكی بالا را نداشتید میتوانید در خیابان كارگر شمالی، اشرفی اصفهانی، میدان راهآهن و خیابان بهار هم از این دست ساندویچها پیدا كنید؛ كاری كه برای غذاخورهای خاطرهباز اصلا سخت نیست.
خیابان جمهوری، خیابان فروردین
اگر گذرتان به خیابان جمهوری افتاد و خواستید آخرین محصولات صوتی، تصویری یا گوشی موبایل را فقط تماشا كنید با اولین غرش شكم، خودتان را به خیابان فروردین برسانید تا از تماشای یك ساندویچی قدیمی و خاطرهبرانگیز كه دیزاین ساده و جالبش را حفظ كرده لذت ببرید. جعبههای نوشابه رنگارنگ كه داخل آنها نوشابههای شیشهای قرار گرفته دل هر بینندهای را با خود میبرد به گذشته. باورتان نمیشود اما شاید مثل كاراكتر فیلمهای وودی آلن بخواهید زمان به عقب بازگردد و شما در جایی مثل این ساندویچی مثلا به ۴۰ سال قبل بازگردید، شاید حضور در ساندویچی آرسن كه متعلق به آقای وارطان است و سابقهای بیش از ۴ دهه دارد شما را یاد فیلم ضیافت مسعود كیمیایی بیندازد، جایی كه دوستان صمیمی با هم قرار میگذاشتند و البته یك ارمنی مثل آقای وارطان با قلبی مهربان ساندویچهای کوچک و نوشابه شیشهای دستشان میداد و فانوس رفاقت با همان ساندویچها روشن میماند.
خیابان مطهری، نرسیده به سهروردی، جنب نمایندگی Canon
اینجا هم متعلق به ارامنه است و قدمتی بیش از ۳۵ سال دارد. چند سال پیش برای یك مقطع ۳ساله تعطیل شد و تغییراتی در دیزاین داخلی ساندویچی به وجود آمد اما هنوز هم فضای جالب داخل مغازه خیلیها را به داخل میكشاند. وقتی ساندویچها درست میشود خرد كردن پیازها كه با جعفری مزه ساندویچ را دگرگون میكند، اشك هر بینندهای را درمیآورد به همین دلیل این اتفاق زودتر رخ میدهد و پیاز و جعفری خردشده همیشه حاضر است. آناهیتا نام قبلی این ساندویچی جمع و جور است اما از آنجا كه آقای آشود خواسته هویت ارمنیاش حفظ شود نام «آرمن» پسرش را برای ساندویچیاش برگزیده كه مشتریان فراوانی دارد تا جایی كه باید قبل از ساعت ۹ شب در محل باشی وگرنه شاید نان بلكی تمام شود و در حسرت گاز زدن این ساندویچهای خوشمزه بمانی. صندوقدار ساندویچی آرمن میگوید: خیلیها به عشق نان سفید به اینجا میآیند و اگر مغازه بغلی هم برای ما بود، هر شب پر میشد، آرمن پیك برای بیرون دادن غذا ندارد اما شاید بعد از ماه مبارك رمضان این اتفاق بیفتد.
ظاهرا كیفیت نان بلكی آرمن و ژامبون ۹۰درصد گوشتی كه استفاده میكند از رموز موفقیت و ماندگاری ساندویچهایش به حساب میآید، كباب چوبی، ژامبون گوشت، بوقلمون و نروئیكا جزء غذاهای خوب آرمن است اما بعضی همبرگرهای اینجا را میپسندند و برایش نام موسیو را برگزیدهاند.
خیابان شریعتی، خیابان خواجهعبدالله انصاری، خیابان ابوذر غفاری
این ساندویچی پرطرفدار زیاد در دید نیست اما مشتریهای پروپا قرص فراوانی دارد كه در ایام تعطیل هم ماشینهایشان كوچه ابوذر را میبندد. داستان این ساندویچی هم فوقالعاده جالب است. ۴۱ سال پیش وقتی این ساندویچی باز شد نام یك جور ماهی «پاراكودا» را برگزید اما اهالی محل، صاحب ساندویچی را دایی خطاب میكردند و ساندویچ اش هم دایی نام داشت. بعدها وقتی پسر آن فرد صاحب ساندویچی شد مشتریان و اهالی محله ساندویچی را به اسم پسردایی میشناختند اما ژرژیك هاكوپیان یا همان پسردایی این ساندویچی را دوباره زنده كرد تا هوادارانش را ناامید نكرده باشد. خود ژرژیك میگوید میز گریل همبرگر كه آتشش چشم مشتریان را خیره میكند از زیباییهای این ساندویچی است. همبرگرهای ضخیم و خوشمزه این ساندویچی مشهوراست كه به تبع آن چیزبرگر هاكوپیان هم فوقالعاده میشود. بعضی از چیپس و پنیر اینجا هم تعریف میكنند. هاكوپیان هم فضایی شبیه ژوزفر و آرمن دارد؛ ساده، كوچك، با جای كم برای غذا خوردن و بدون پیك بیرونبر.
از روسیه تا منوچهری
نان بلکی (نان سفید) یکی از انواع نانهای وارداتی حول و حوش سال1315 به ایران بود که فن پخت آن برای اولینبار توسط مهاجری به نام حاج رحیم از طریق شوروی سابق به کشور وارد و در خیابان سوم اسفند سابق تولید شد.پس از آن توسط یکی از ارامنه به نام «پتروس» در سال ۱۳۱۵ در انتهای خیابان منوچهری روبهروی سفارت انگلستان انواع نانهای بلکی، نان بزرگ، سیاه سبوس دار تولید شد. در سال ۱۳۱۸ کارگاه تولید نان سفید توسط یکی از ارامنه به نام «نیکول» در خیابان حافظ محل پل فعلی حافظ دایر شد. بعد از شهریور سال 1320 در خیابان جمهوری فعلی روبهروی ساختمان شرکت نفت سابق، محل تولید دیگری توسط برادران «ابهریان» احداث شد. در سال ۱۳۳۵شمار تولیدکنندگان نان بلکی به رقم ۱۰ رسید.
در خیابان فلسطین، نبش جمهوری، خیابان حشمتالدوله سابق، خیابان ولیعصر نرسیده به طالقانی، محل فعلی قنادی فلور از جمله تولیدکنندگان نانهای حجیم آن زمان قرار داشتند.
این نان باعث به وجود آمدن حرفه دیگری به نام ساندویچفروشی شد که انقلابی در صنعت غذایی ایجاد کرد.مایه خمیر نان سفید از گل خشک شدهای که در منطقه مازندران کشت میشد و خمل نام داشت تولید میشد. به دلیل سفیدی کامل آرد مورد استفاده در آن، نان سفید نام گرفت و مدتها این صنف جزء اتحادیه قنادان قرار گرفت.
دلخوشی آپاراتچی درآنتراکت
نان بلکی یا به اصطلاح عوام بلوکی یا بروکی نان حجیمی بود که تا حدودی موجب آشنا شدن و جا افتادن غذای فرنگی«ساندویچ» میان تهرانیها و ایرانیان شد و از آنجایی که این نان در نوع خود جزء نخستینها به شمار میرود، با ترشمزگی دلپذیرش برای بچههای دهههای 30 و 40 پایتخت که هنوز پای نان های حجیم امروزی (باگت و انواع آن) به سفرههای مردم باز نشده بود خاطرهانگیز است.
آن سالها ساندویچفروشها کالباس، گوجه، خیارشور و... را در همین بلکیها جا میدادند و از مشتریان پذیرایی میکردند. ولی بقالها نیز از قافله عقب نبودند و اغلب برعکس «سوپر مارکت» دارهای امروزی با حوصله بسیار با قرار دادن کمی کره یا خامه درون این نان گوشتی و افزودن مربای بالنگ در آن به بهای چند ریال، ناهار بسیاری از دانشآموزان را فراهم میآوردند.
خاطره دیگری که این نوع نان از گذشته زنده میکند، تامین غذای تماشاگران سینما بود که وسط سئانس، آپاراتچی پخش فیلم را متوقف میکرد و «آنتراکت» میداد. در این زمان ساندویچفروش سیار داخل سینما در حالی که طبقی چوبی مملو از ساندویچ و تخمه و... را با بند به گردن آویخته و در جلوی شکم خود نگه داشته بود، در میان صندلی تماشاگران می چرخید و با صدای بلند میگفت؛ آی ساندویچ،تخمه و...و به کسب و کار خود میپرداخت و مردم هم چیزی میخریدند، فیلمشان را میدیدند و هم شام و ناهارشان را حین نمایش فیلم خورده بودند(البته بعضی خوابشان راهم میکردند .زیرا با یک بلیت میشد صبح تا شب در سالن نمایش ماند). ساندویچ های کالباس و تخممرغ و... همه با نان بلکی بود.
هدایت هم بلکی میخورد!
ورود این نان به تهران باید در واپسین سالهای حکومت رضا پهلوی باشد. بزرگ علوی در نوشتههایش درمورد گیاهخواری صادق هدایت(متوفی در سال 1330) از نان بلکی یاد کرده که حکایت از ناآشنایی وی دارد و از این مطلب معلوم میشود؛ نخست آنکه این نان در آن زمان تازه در تهران معمول شده بود و مردم نمیشناختند و دیگر اینکه اروپایی نبود (هنوز هم در ایالاتمتحده و اروپا این نان معمول نیست) چون هدایت در اروپا هم زندگی کرده بود. صادق هدایت در جوانی گیاهخوار شد و کتابی در فواید گیاهخواری نیز نوشت. او تا پایان عمر گیاهخوار باقی ماند.
نظر کاربران
پس چرا فری کثیف نبود؟ :(
پاسخ ها
در مورد فری کثیف هم برترینها قبلاً مطلب زده بود.
http://www.bartarinha.ir/fa/news/15221/%D9%81%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D9%85%D9%BE%D8%B1%D8%A7%D8%AA%D9%88%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%88%DB%8C%DA%86%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D8%AE%D8%AA
به توچه ای بابا
سپاس...
همین هفته یکیشو امتحان میکنم مطلب خوبی بود
پاسخ ها
دیدم هیچکس نظرمنفی نداده گفتم من بدم
یادمه تو تجریشم یه جای کوچولو بود که کلـــــــــی غذاهای با حال مثل میرزا قاسمی و کشک بادمجون و کوفته تبریزی و پاستا و لازنیا و ماکارونیه خوش مزه و... داشت اصلا امکان نداره آدم از جلوش رد شه تو نره!
اسمشم یادم نیست نمی دونم عمه لیلا بود چی بود ولی حتما اگه گذرتون افتاد سر بزنید بهش ، همون سمته پاساژ قائمه
پاسخ ها
عمه لیلا فقط سمنوو و بعضی وقتا حلیمه
راستی
پیتزا فقط 20 تیکه. آدرسشم تو یوسف آباده.
یه کم تبلیغات دوستان اقلیت رو زیادی نکردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نکنه رئیس سایتنون یک ارمنی هست؟
آقا وایسا من برم یه ساندویچ بخرم گشنم شد!
پاسخ ها
واقعا راست میگی
تبلیغات اقلیت؟!؟!؟! :)))))) ماشالا ملت همیشه تو فاز توهم به سر می برن!!
اگه یه ذره در مورد تهران اطلاعات داشتین قطعا می دونستین که کلا ارامنه توی صنف خوردنی ها خصوصا ساندویچ و شیرینی خیلی معروف هستن و کیفیت کاراشون هم واقعا عالی و مثال زدنیه.ممنون از این مطلب خوبتون. من تصمیم دارم فردا برم هاکوپیان... حتما نتیجه رو به اطلاع می رسونم
پاسخ ها
پس چرا نتیجه رو نگفتی؟!!
هاکوپیان چیزبرگرش بی نظیره ...اگه رفتی و خریدی امکان نداره دوباره نری...
وای بهتون پیشنهاد می کنم حتما ژوزف رو حتما واسه یه بارم که شده امتحان کنین چون واقعا تو کل ایران ساندویچ کالباسش با نان سفید (همون نون قدیمی ) عالیه هم سبکه هم خوشمزه
یکی بهم بگه چطور عضو بشم؟
سلام خیلی لذت بردم از این مطلبت من خودم عاشق نوستالژی هستم اکثر این جاهایی که نوشتی رو رفتم همشون عالی هستن ولی دیگه نون بلکی ها بلکی نیست خمیر معمولی میزنن بهشون مثل قدیم نیس گفتی فیلم ضیافت کاش واقعا اون رستوران وجود داشت هنوزم خیابون وحدت اسلامیه ولی الان فرش فروشیه
ژوزف کیفیتش را حفظ کرده / ولی آرمن خیلی نزول کرده هم کیفیتش وهم برخورد با مشتری / جالبه جای ژامبون گوشت ژامبون مرغ داده آنهم مانده مشخصه قبلا درست کرده .با نان خشک وتیکه پاره .متاسف شدم خدا پدرشان که در همین محل همبرگری آناهیتا را داشت بیامرزد .
روبروی پارک ملت هم یه ساندویچی هست به اسم کاکتوس.تنوع سانویچش زیاده. چیزبرگر و رویال برگرش خیلی خوب. یه پیتزای جالب هم داره پیتزا قیفی. برگر هاکوپیان هم خیلی خوب.چیپس و پنیرشم همینطور.
ولی هیچی به ساندویچ نقش جهان گرگان نمی رسه
مغازه ساندویچی که احمدی نژاد ازش ساندویچ می خره هم خیلی با حاله
هاكوپيان چيز برگرش خوبه
ولى از موقعى كه ساندويچى وارطان و ميرم تو ونك پارك ديگه جايي نميرم
هم برگرهاش هم نون بولكى داره زز مغزو زبان و رست بيف و بندرى و .... حرف نداره با پياز جعفرى حتما يه بار هم شده بريد
هامبرگر بهروز در ونک بی نظیر