آيا همسران بايد يكديگر راكنترل كنند؟
شك به همسر، عشق شما را می کشد
شك از آن موضوعاتي است كه در زندگي همه انسانها وجود دارد اما گاهي ميتواند حسابي دردسرآفرين شود و زندگي را ويران كند پس بايد با آن برخورد كرد. اگر همسري شكاك داريد يا خودتان شكاك هستيد يا قصد ازدواج داريد، اين مطلب را بخوانيد.
شك از آن موضوعاتي است كه در زندگي همه انسانها وجود دارد اما گاهي ميتواند حسابي دردسرآفرين شود و زندگي را ويران كند پس بايد با آن برخورد كرد. اگر همسري شكاك داريد يا خودتان شكاك هستيد يا قصد ازدواج داريد، اين مطلب را بخوانيد.
دو محور اصلي و بسيار مهم هر رابطهاي و بهخصوص در زندگي مشترك اعتماد و احترام است و اگر هركدام از اين دو محور آسيب ببينند ممكن است رابطه كاملا از بين ببرد، در حقيقت اين دو خط قرمزهايي هستند كه هيچگاه نبايد از آنها عبور كرد. به محض اينكه بياعتمادي در رابطهاي بهوجود بيايد رابطه به سمت ويراني ميرود. شك از آن چيزهايي است كه ميتواند هم احترام و هم اعتماد را در زندگي زناشويي از بين ببرد و بهتدريج پناهگاه امن خانه و زندگي مشترك را به جهنمي تبديل كند. هركدام از ما دست كم يكبار در زندگي شك را تجربه كردهايم ولي شك در هيچ كجا مثل زندگي مشترك نميتواند مخرب باشد.
وقتي آدمها همديگر را دوست دارند، به هم عشق ميورزند و به هم اعتماد دارند اما از لحظهاي كه شك و عدماعتماد و كنترل در رابطهاي بهوجود ميآيد ذره ذره عشق بين زوجين رو به زوال ميرود و از بين ميرود و دو طرف از هم دور ميشوند البته اگر هردو طرف دست از شك و كنترل هم بردارند دوباره ميتوانند باز به هم نزديك شوند چون هيچگاه عشق با نيتهاي منفي، عدماعتماد و سوءظن نميتوانند باهم جمع شوند و در يك جا باشند.
متاسفانه ترس و نگراني را در مكالمات اكثر آدمها ميبينيم. اين روزها وقتي با آدمها حرف ميزنيم ميبينيم كه ترس و نگراني پشت اكثر حرفها و رفتارهاي آنها وجود دارد، در حقيقت از يك چيزي نگران هستند. حال اگر اين نگرانيها وارد زندگي مشترك شود، مثلا يكي از زوجين با خود مدام فكر ميكند وقتي همسرش از او دور است «مبادا با كس ديگري حرف بزند!»، «مبادا از كس ديگري خوشش بيايد!» و...اين مباداها كه خود شخص آنها را در ذهنش ميسازد همه تبديل به نگرانيهاي جديدي در زندگي ميشوند و فرد براي اينكه از آنها خلاص شود شروع ميكند به كنترلكردن طرف مقابل.
با اين رفتارها فرد ميخواهد صورت مسئله را در بيرون پاك كند، او به سراغ حل مسئله درون خودش نميرود. در واقع افرادي كه سوءظنهاي زيادي دارند و كنترلگر هستند در بيرون نبايد بهدنبال چاره باشند بلكه بايد درون خودشان را درست كنند.
در همه ما يك حس مالكيت وجود دارد، در واقع آدمها نسبت به هرچيزي كه دوستدارند نوعي احساس مالكيت دارند و اين حس ناشي از يك ترس دروني است، ترس از دست دادن. در حقيقت پشت رفتارهاي كنترلگر و سوءظنآميز ترس از دستدادن وجود دارد. اين افراد انگار در وجودشان چيزي را كم دارند و جاي چيزي برايشان خالي است و ميخواهند به نوعي اين جاي خالي را پر كنند، در حقيقت رفتارهاي شكاكانه و سوءظن آميز آنها نسبت به بيرون و آدم مقابلشان نيست بلكه اين شك نسبت بهخودشان است و به نوعي طرف مقابل و اتفاقات مختلف آينهاي است براي آنها تا خودشان را ببينند. وقتي من نسبت بهخودم شك داشتهباشم يعني به تواناييها و دوستداشتنيبودن خودم شك دارد و شك دارم كه آنقدر خوب باشم كه طرف مقابل حاضر شود با من بماند. ولي اگر من اطمينان داشته باشم كه آنقدر خوبم كه طرف مقابل با من بماند ديگر به اين نيازي ندارم با رفتارهاي كنترلگر طرف مقابل را مجبور كنم كه با من بماند يعني داراي خودارزشي و اعتماد به نفس كافي هستم، باور دارم طرف مقابل به خاطر من در رابطه ميماند ولي كساني كه بهخودشان و تواناييهايشان شك دارند، فرافكني كرده و به طرف مقابل شك ميكنند چون ميدانند آنقدر خواستني نيستند كه طرف مقابل در رابطه بماند.
هرگونه رفتاري خارج از رفتارهاي مرسوم حدود خانواده بسيار آسيبزننده است و ميتواند رابطه و زندگي زناشويي را به سمت تعهدنداشتن پيش ببرد. تعهد از فاكتورهاي اصلي ازدواج و يك رابطه است يعني «من در برابر ازدواج، همسرم و رابطه مسئولم» اما ميتوان با انتخاب درست هيچگاه در زندگي مشترك چنين رفتارهايي را نديد مثلا اگر زوجين در همان زمان آشنايي براي ازدواج به شناخت صحيح و درستي از هم نرسيدهباشند و بدون شناخت كافي باهم ازدواج كرده باشند ممكن است بعد از ازدواج از هم رفتارهاي مشكوك ببينند يا اينكه حتي بعضي از زوجين در زمان آشنايي نيز رفتارهاي شيطنت آميز و ناپسندي را از هم ديدهاند ولي آنها را نديده گرفتهاند و بيش از حد مثبت نگر بودهاند در واقع اينجا هشداري است براي كساني كه هنوز ازدواج نكردهاند. آنها بايد دقت كنند كه مرحله آشنايي بسيار مهم است، بسياري از رفتارهاي شيطنت آميز و مشكوك را ميتوان در همان دوران آشنايي تشخيص داد و بايد متوجه بود اينگونه رفتارها نه تنها بعد از ازدواج بهتر نميشوند بلكه به احتمال فراوان بدتر هم ميشوند. مثلا اگر فردي كه به خواستگاري شما آمدهاست، بهاصطلاح بسيار دوستباز است و دوست دارد با همه رابطهاي باز داشتهباشد، ببينيد آيا ميتوانيد اين مورد را در زندگي مشتركتان تحمل كنيد يا نه.
وقتي آدمها در زمان مناسب، روابط مناسبي با ديگران ندارند، شايد بخواهند بعد از ازدواج اين مورد را جبران كنند، مثلا اگر من هيچگاه در محيطهاي اجتماعي چون دانشگاه يا محيط كار حاضر نشدهباشم يا روابط سالم و كاري با افراد مختلف نداشتهباشم ممكن است بعد از يك سني و گاهي هم بعد از ازدواج، تمايل داشته باشم به سراغ شناخت آدمهاي مختلف بروم و ارتباطات متفاوت را تجربه كنم، البته تا اينجاي كار مشكلي ندارد اما وقتي زيادهروي پيش ميآيد و تمايلاتي كه يك روزي سركوب شده و اكنون ميخواهد خود را نشان دهد ممكن است جنبه ناپسند پيدا كند، البته كساني كه به سمت اينگونه رفتارهاي ناپسند ميروند چند حالت دارند يا آدمهاي تنوع طلبي هستند يا در زندگيشان جاهاي خالي وجود دارد كه در زمان مناسب به آنها نپرداختند به همين خاطر بهدنبال تجربه كردن ميروند و حالت سوم، ممكن است الان در رابطه جاي چيزهايي خالي باشد، مثل نبودن رابطه عاطفي و همكلام نبودن و... بهنظر من همه اينها راه فرار و نشاندهنده بيمسئوليتي است و بايد سعي شود به همراه همسر اين مشكلات را حل كرد.
اگر همسرتان تمام وسايل شخصي و رفتارهاي شما را كنترل ميكند از موبايل و ايميل گرفته تا جيبها و...بهنظر من نبايد در مقابل اين حالت كوتاه آمد، حفظ حريم شخصي براي هر فردي كاملا حياتي است. بهنظر من رابطهاي را كه در آن يكي از زوجين يا هردو همه چيز هم را چك ميكنند، رابطه سالمي نيست. چككردن يعني عدماعتماد، وقتي شما همه چيز همسرتان را كنترل كنيد او نيز بهخود اجازه ميدهد كه همه چيز شما را كنترل كند و در حقيقت شما در يك بازي گرفتار ميشويد كه مرتبا بهدنبال پيداكردن نقطه ضعف از يكديگر هستيد و به همين خاطر همه اعتماد بينتان از بين ميرود. در اين حالت به جاي اينكه زوجين وقتشان را صرف اهداي عشق به هم كنند صرف اتهام زدن به هم و ايرادگرفتن ميكنند. در اين حالت هر طرف در رابطه احساس ناامني ميكنند.
هر آدمي يكسري حريم و حدودي دارد كه دوست ندارد كه كسي وارد آن شود، اين حريم يك چيز كاملا نانوشته است كه براي هركسي مهم است اما گاهي بعضي افراد آن حريم را حفظ نميكنند و وارد حريم شما ميشوند مسلما اين مورد شما را ناراحت ميكند و اگر به طرف مقابل تذكر ندهيد روز به روز از او دورتر ميشويد. اگر زن و شوهر هم اين حريم را رعايت نكنند ممكن است روز به روز از هم دورتر شوند. حريمهاي شخصي بسيار مهم است، در زندگي هر كدام از ما بخشهايي وجود دارد كه فقط براي خودمان است و اصلا دليلي ندارد فرد ديگري را وارد اين حريمها كنيم. اين حريم شخصي براي افراد مختلف متفاوت است، ممكن است يك فردي ايميلها و تلفنهايش در حريم شخصياش باشد و ممكن است براي فرد ديگر مثلا ايميلهايش در حريم شخصياش نباشد. به مرور ميتوان حريم شخصي آدمها را فهميد.
به قول جبران خليل جبران در كنار هم بايستيد اما نه بسيار نزديك.
اگر از همان ابتداي زندگي زناشويي شروع به كنترل همسرتان بكنيد از ترس اينكه مبادا او روزي نسبت به شما غيرمتعهد شود، در واقع ناخودآگاه او را به سمت غيرمتعهد شدن سوق ميدهيد، يعني آنقدر كنترلهايتان همسرتان را از شما دور ميكند كه ممكن است به سمت غيرمتعهد شدن هم برود. اگر هميشه ترس از دست دادن همسرتان را داريد، دو راه بيشتر نداريد يكي اينكه از همان ابتدا و در دوران آشنايي آنقدر او را خوب بشناسيد تا با توجه به شخصيت او اين ترستان برطرف شود و راه دوم اينكه، آنقدر در رابطه و زندگي زناشويي خود عشق و محبت بگذاريد كه همسرتان نتواند به كسي ديگري فكر كند و كاملا در زندگي با شما سيراب شود.
گاهي پيش ميآيد كه به همسرتان شك ميكنيد و داراي دلايلي هستيد كه شكتان درست است در اين حالت بايد با توجه به موضوع و آدم مقابلمان راهحل مناسبي را پيدا كنيم، اول از همه بايد شروع به جمعآوري اطلاعات كنيم، مثلا اگر كسي به ما زنگ زده و از عدمتعهد شوهرمان خبر دادهاست نبايد حرف او را حجت بدانيم بلكه خودمان بايد شروع به تحقيق كنيم مثلا شايد با يك يا ۲بار چك كردن طرف مقابل(بدون اينكه خودش متوجه شود) از حقيقت ماجرا با خبر بشويم و در نهايت با روشن شدن ماجرا، موضوع را با همسرمان مطرح كنيم و از او توضيح بخواهيم و ۲نفري مشكل را حل كنيم و اگر نشد با بزرگتر يا مشاوري موضوع را مطرح كنيم اما اگر مطمئن شديد كه شك شما اشتباه است بايد روي خودتان كار كنيد تا كاملا موضوع را فراموش كنيد.
اگر به همسرتان شك كرديد و بعد از مدتي فهميديد شك شما اشتباه بودهاست، اگر همسرتان متوجه شك شما نشده باشد بايد روي خودتان كار كنيد تا كاملا شك را فراموش كنيد و تنها چيزي كه ميتواند شكها و ناآراميهاي بين دو زوج را از بين ببرد، محبت كردن بيقيد و شرط به يكديگر است. چون در اين صورت رابطه دلپذير ميشود و در نتيجه دوباره اعتماد و آرامش به زندگي بازميگردد اما اگر همسر شما متوجه شك شما شده باشد، بايد اول به اشتباه خود اعتراف كنيد و از او معذرتخواهي كنيد، بعد به نوعي با رفتارهايتان نشان دهيد كه كاملا به او اعتماد داريد، يعني مثلا كمتر سؤال كنيد و... قدم سوم اين است بدون قيد و شرط به او محبت كنيد و عشق بدهيد.
بعضي اوقات فرد آنقدر شك ميكند كه ميتوان او را بيمار دانست، براي تشخيص بيماري اول از همه بايد ديد كه آيا او هميشه و در تمام مراحل زندگياش دچار شك بودهاست؟ دوم اينكه شدت شك زياد است يعني فرد در هر مسئله كوچك و بزرگي بهشدت و بدون دليل شكاك است و اين شكها هم خودش را آزار ميدهد وهم اطرافيانش را. يعني زندگي فرد تحتتاثير قرار گرفتهاست و تمام زندگياش تبديل به بحث و جنجال ميشود ولي آدم نرمال فقط گاهي و به ندرت در امور اطرافش شك ميكند. اگر همسر شما نيز جزو اين گروه است بايد از او بخواهيد كه براي حل كردن مشكلش به متخصص مراجعه كنيد(هيچگاه به او نگوييد خودش تنهايي بايد پيش متخصص برود چون حتما جبهه خواهد گرفت) يعني بايد همگام باهم مشكل را حل كنيد.
گاهي پيش ميآيد كه زن يا شوهر يا هردو در كارهاي هم دخالتهاي فراواني ميكنند مثلا اينكه براي لباس پوشيدن هم، نوع حرف زدن هم و رفتار با دوستان و... تعيين و تكليف ميكنند، يعني حتي ميخواهند كوچكترين رفتارهاي طرف مقابل را نيز كنترل كنند، كساني كه اينگونه رفتار ميكنند اول از همه بايد بدانند اينگونه رفتارها نه تنها آنها را به هم نزديك نميكند بلكه رابطه نيز آسيب ميبيند دوم اينكه اين افراد بايد از خود سؤال كنند كه نگران چه هستند كه ميخواهند همه رفتارهاي همسرشان را كنترل كنند، معمولا آدمهاي كنترلگر ميخواهند طرف مقابلشان آنگونه باشد كه آنها ميخواهند و اين كار اشتباهي است.
اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها Bartarinha.ir
نظر کاربران
دلتون خوش به خدا
شک، اعتماد و این چیزا دیگه معنی نداره
جوونای این دوره انقدر حرفه ای عمل می کنن که حتی وقتی تو تصورتم نمی گنجه که الان یکی داره بهت دروغ می گه، بهت دروغ می گه و سرت کلاه می زاره
من چوب همین حرفا و اعتماد تو رابطه و از این چیزارو خوردم...
پاسخ ها
جناب ناشناس عزیز
من فکر می کنم شما خودتون راه درستی رو برای ارتباط انتخاب نکردین.منظور مطلب بالا به زن و شوهرهاست که باید به هم اعتماد داشته باشن نه دوست دختر و دوست پسرا!!
با نظر ناشناس کاملا موافقم
تو این زمونه پسر و دخترش، تو دروغ گفتن حرفه ای شدند و صداقت از بین رفته
من که تا حالا تو تمام دوستیام صداقت داشتم و چوبشم خوردم
چون خیلی ها اصلا صداقتو نمی شناسن
پاسخ ها
آره منم با آوا جون موافقم
منم صادق بودم و چوبش رو بدجور خوردم
اینقدر دلمو شکوندن که دیگه با چسب هم نمیشه چسبوند و یا حتی ریزه هاشو جمع کرد
بخدا خیلی نامردن و یکم احساسات ندارن
با این اوصاف که شما میفرمایید باید آگاهانه خودمونو به کوچه علی چپ بزنیم و زندگیمونو بکنیم تا نه خودمون اذیت بشیم نه طرف مقابل و اذیت کنیم چون الانه هرکی هرکاری دلش بخواد و بتونه انجام میده
نه اونقدر همدیگر را کنترل کنید که خسته کننده بشه نه انقدر بی خیال باشید که شوهرتون از اون زن ده تا بچه بیاره یه کم از آقا صمد و گندم خانم یاد بگیرید
ممنون از مطالب اموزنده تون برای من که خیلی جالب بود و چون کمی شکاک هستم به دردم خورد نا گفته نمونه که این مطالب برای زن وشوهراست لطفا دوستان برای هر رابطه ای مقایسه نکنند رابطه های ناسالم و غیر شرعی باید هم سراسر دروغ و فریب باشه.
پاسخ ها
باهات موافقم تواین زمونه زن و شوهر که مسئولیت و تعهد قانونی نسبت به هم دارند نمیشه مطمئن بود که به هم خیانت نکنند حالا اینا انتظار دارند در بی قیدی به صادق باشند اونی که ولقعا کسی را میخواد خیلی محترمانه و معقولانه عمل می کنه
انسانهایی که شکاک هستند بیمارند. باید کمکشون کنیم تا خوب بشن. نباید سربا سرشون گذاشت.
شکاک بودن خیلی بده همسر من هم شکاکه هم بدبین الان بعد از این همه سال زندگی هم درست نشده اصلا نمیدونم حرف حسابش چیه 2 سال پیش هم داشتیم برای همین مسئله از هم جدا میشدیم ولی فقط به خاطر 2 تا بچه هامون داریم زندگی میکنیم ما 11 سال تفاوت سنی داریم شاید هم برای این باشه حتی خود خانواده ش هم دلشون برای من و بچه هام میسوزه
شک و بد بینی اون قدر بده که خاله ام رو مجبور به تقاضای طلاق در دوران نامزدی با بخشش کل مهریه اش کرده (با مردی که یه روز خیلی دوست دا شت )
به نظرم شما درست میگید.اما اگر همسرمون یک یا چند بار سر مسائل کوچک دروغ بگه و ما هم بفهمیم .اون موقع باید چه اقدامی کرد؟از یک طرف خیانت نکرده....(هر چند که دروغ گفتن خودش خیانت محسوب میشه)از یک طرف هم چون دروغ گفته ما بهش بد بین میشیم که نکنه کارهای دیگه ای انجام میده وما نمیدونیم....اون موقع باید چیکار کرد؟
اگه مطمين بشيم كه همسرمون داره خيانت ميكنه چي اگه با طرف مقابل خودمون مستقيم حرف زديم چي اون وقت بايد چي كاركرد