اين ايدههاي شماست که نتايج را ميآفرينند!
فرقي نميکند پير باشيد يا جوان، کوتاه باشيد يا قد بلند، مرد باشيد يا زن و دين و مذهبتان چه باشد؛ نيروهايي را که در جهان وجود دارند، با شناسايي اين قوانين و راهکارهاي آن هدايت كنيد و به کار بگيريد. روزگار هرگز نميخواهد شما را زمين بزند
اساسيترين قانون: اساسيترين قانوني که همه قوانين ديگر در توافق با آن هستند، قانون «علت و معلول» است. اين قانون ميگويد: «نتيجه يا اثر يک موقعيت هم تراز علت آن است.» علت، هميشه يک ايده يا باور است. به بيان ديگر اين قانون همان قانون «عمل و عکسالعمل» است و در مثل عاميانه «گندم از گندم برويد جو ز جو» و باز به عبارت ديگر «اين ايدههاي شماست که نتايج را ميآفرينند.»
قانون علت و معلول، عموميت دارد و اختصاصي نيست يعني اين گونه نيست که در مورد بعضي افراد صدق کند و براي بقيه کاربرد نداشته باشد. همانند خورشيد که دائم و به همه جا ميتابد و هر کس بخواهد ميتواند از گرما و نور آن بهره ببرد. حال اگر کسي به سايه رفت و خودش نخواست که از نور خورشيد بهرهمند شود، نميتواند ادعا کند خورشيد به من نميتابد و براي ديگران است.
ناآگاهي؛ مشکل اصلي: افراد زيادي را در جامعه ميبينيم که آدمهاي خوبي هم هستند اما در مشکلات و گرفتاريهاي زندگي دست و پا ميزنند. آنها جايي در زندگيشان از قانون علت و معلول درست استفاده نکرده يا متوجه وجود اين قانون نبودهاند. اين موضوع در مورد هر قانون عمومي ديگري نيز صحت دارد؛ مثلا نيروي جاذبه زمين به خودي خود کسي را نميکشد اما اگر کسي با ناآگاهي از وجود اين نيرو، خودش را از بالاي ساختمان بلندي پرت کند، کشته ميشود. هر چقدر هم انسان نوع دوست، عاشق و هنرمندي باشد.
جهان را ميتوان به يک رودخانه تشبيه کرد؛ رودخانه دائم در حال حرکت است و ميخروشد؛ ما ميتوانيم از آن استفاده کنيم و لذت ببريم يا در آن بپريم و خفه شويم! ممکن است وارد رودخانه شويم اما غمگين و گريان باشيم يا شاد و خندان لحظههايمان را سپري کنيم. رودخانه همچنان جاري است و کاري به اين کارها ندارد چون به اشخاص وابسته نيست و عموميت دارد. جهان هم همينگونه است؛ ميزان فهم و استفاده ما از قوانين جهان است که نتيجه و خروجي برنامهها و کارهاي ما را مشخص ميکند. ما فقط به آن چيزهايي ميرسيم که سيستم فکريمان قادر به پذيرش آنها باشد.
ما ميتوانيم کنار رودخانه زندگي برويم؛ با يک قاشق يا يک ليوان يا يک سطل يا حتي يک بشکه، بستگي دارد چقدر ميخواهيم از آن برداشت کنيم و اين هم بستگي دارد به نوع جهانبيني، ميزان هوشمندي و باورها و عقايدمان. کسي که با يک قاشق کنار اين رودخانه رفته، ممکن است از اين که چيز کمي گيرش آمده، عصباني شود و به زمين و زمان بد و بيراه بگويد و به آنهايي که از او فعالتر و زرنگتر هستند نفرين کند اما اينها همه به خودش برميگردد. او بايد تفکرش را اصلاح کند تا بتواند استفاده بيشتري از اين رودخانه پرآب و خروشان ببرد. در حقيقت ما ميتوانيم به هر چه ميخواهيم، برسيم به شرط آنکه اين باور را که «نميتوانيم» کنار بگذاريم.
باورها و محدوديتها: مهم نيست که عقايدمان واقعا درست باشند يا غلط، همين که آنها را بپذيريم براي ما درست و مقبول هستند و در زندگيمان تاثيرگذار. اگر باور کنيم فقر و محدوديت يک فضيلت است، زندگيمان به همين سمت کشيده خواهد شد و هيچ راهي براي رهايي از آن نيست مگر اينکه فکرمان را عوض کنيم. اگر شما گوجه بکاريد، گوجه برداشت خواهيد کرد حتي اگر به گوجه آلرژي داشته باشيد.
عبور از باورهاي نادرست: واقعيت اين است که موفقيت، زماني سراغ ما خواهد آمد که باورهاي غلط را دور بيندازيم چون در اغلب موارد، فقر، شکست و ضعف نتيجه محدوديتهايي است که در فکرمان وجود دارد. متاسفانه گاهي با اينکه ميدانيم در بعضي زمينهها زندگيمان لنگ ميزند، باز هم از تغيير ميهراسيم. چون ميخواهيم راحت باشيم حتي اگر اين راحتطلبي اثر تخريبي بر زندگي ما داشته باشد. تنها راه برونرفت از اين شرايط و رهايي از محدوديتها و مشکلات اين است که «سختي و رنج حاصل از تغيير» را بپذيريم.
از حقيقت نبايد گريخت؛ هرقدر اراده قويتري براي پذيرش واقعيتها داشته باشيم، به همان نسبت آزادتر و از مشکلات دورتر خواهيم شد. بايد رفتارهاي کودکانه را کنار بگذاريم، ديگران را مقصر ندانيم، از گرفتن تصميمهاي ناخوشايند نترسيم و با اين واقعيت روبرو شويم که باورهاي غلط، عامل مستقيم اتفاقهايي است که در زندگيمان ميافتد.
تفکر درست: مساله اصلي، تبديل تفکر منفي به تفکر مثبت نيست بلکه رفتن به سمت «تفکر درست» است. يعني انسان واقعيتها را در مورد خود و چگونه زندگي کردنش کاملا بپذيرد. تفکر درست برمبناي حقيقت است نه خودفريبي و پايههاي فکري انسان را مستحکم ميکند. تفکر مثبت و تفکر منفي هر دو از صافي سيستم باورهاي فرد عبور کردهاند اما تفکر درست از آگاهي ريشه ميگيرد؛ آگاهي از واقعيت يا ماهيت هر چيزي. اگر بر مبناي واقعيت عمل کنيم، از تفکر درست استفاده کردهايم. مثبت يا منفي بودن مهم نيست؛ مهم آن است که خودمان باشيم. بله به همين سادگي!
ارسال نظر