چشمهاي بسته روي فرار نخبههاي ورزش
باز هم مهاجرت ورزشكاران. اينبار جامعه ژيمناستيك است كه زخمي ميشود و ورزشكاري ميرود كه باز هم در نوع خود نخبه به حساب ميآيد.
روزنامه جوان: باز هم مهاجرت ورزشكاران. اينبار جامعه ژيمناستيك است كه زخمي ميشود و ورزشكاري ميرود كه باز هم در نوع خود نخبه به حساب ميآيد. خبر، تكراريتر از آن است كه كسي را متعجب، شوكه يا حتي نگران كند. مشابه اين داستان طي سالهاي گذشته بارها و بارها تكرار شده است. داستان تلخي كه البته خم به گوشه چشم مسئولان نميآورد و تكاپويي هم اگر بعد از آن ديده ميشود، نه به جهت بيدار شدن آقايان از خواب غفلت و بيتوجهي، كه تنها براي انداختن تقصير به گردن ديگران است و شانه خالي كردن از زير بار مسئوليت!
بسياري مواقع حرفي از پناهندگي نيست. خروجها نيز غيرقانوني نيست. در واقع راهي تأسفبار است كه بيتوجهي مسئولان ورزش مقابل پاي ورزشكار ميگذارد. اگرچه هدف، وسيله را توجيه نميكند و اين شايد توجيه خوبي نباشد، اما واقعيت اكثر اين مهاجرتها، جز بيتوجهي آقايان به وظايفي كه در قبال ورزشكاران و مهمتر از آن ورزش كشور دارند، نيست. بيتوجهي كه باعث ميشود ورزشكاراني كه با هزار و يك اميد و آرزو و با هدف افتخارآفريني براي كشور خود و به اهتزاز در آوردن پرچم ايران گام در اين راه گذاشتهاند، راهي ديار غربت شده و براي اجنبيها مدال و عنوان بياورند. اتفاقي تلخي كه ورزش را تحتالشعاع خود قرار داده است. اگرچه بسياري هم بودهاند كه با كمترين امكانات، بهترين نتيجهها را گرفتهاند و چشم روي پيشنهادات وسوسهانگيز بيگانه بستند و جز به افتخارآفريني براي ايران فكر نكردهاند. نمونه بارز آن نيز رضازاده بود كه بسياري در پي جلب رضايت او براي تغيير تابعيت بودند كه موفق نشدند، اما واقعيت اين است كه توانايي و ظرفيت همه به يك اندازه نيست و بسياري هم هستند كه نميتوانند با اين شرايط كنار آمده و ترجيح ميدهند جايي بروند كه تلاشهايشان ديده
شده و به ثمر بنشيند!
وضعيت رسيدگي به ورزش ايران آنگونه كه بايد نيست. اين واقعيتي كه اگرچه از سوي مسئولان انكار ميشود، اما تغييري در اصل ماجرا ندارد. نمونه بارز اين بيتوجهيها و كمتوجهيها را در نحوه، شرايط و امكانات تمريني المپيكيهاي ايران قبل از اعزام به ريو، به طور واضح ميشد، ديد. همانطور كه نتيجه آن در برزيل و روي شياپ چانگ ديده شد وقتي نخبههاي تكواندوي ايران كه مسئولان دست رد به سينه آنها زده بودند، براي آذربايجانيها مدالآوري كردند و نشان دادند كه نتيجه اندكي توجه و حمايت ميتواند تا چه اندازه مثمرثمر باشد. هرچند كه اين مهم هم براي آقايان تجربه نشد و به جاي قبول اشتباه، به جاده خاكي زده و با استفاده از كلماتي چون خائن به وطن و وطنفروش و نظير آن، سعي در پاك كردن صورت مسئله داشتند و ترجيح دادند به ياد نياورند كه چرا ورزشكاران و مربيان طراز اول ايران مدالهايشان را براي كشوري ديگر ميگيرند!
البته ميتوان به گونهاي ديگر هم برخورد كرد و در پي هر مهاجرتي، با قيافهاي حق به جانب، ورزشكار را به باد انتقاد گرفت و متهم كرد كه عرق ملي نداشته و افتخارآفريني براي وطن خود را به مشتي دلار فروخته و با وطنفروش خواندن او و امثال او، صورت مسئله را پاك كرد، اما آيا با اين نگرش ميتوان دردي را دوا كرد و واقعيت امر را تغيير داد؟ واقعيتي كه در بسياري مواقع(البته نه هميشه) دليل اصلي آن عدم توجه مسئولان و نبود شرايط لازم است كه باعث ميشود شاهد اينگونه كوچ كردنها باشيم. كوچ كردن ورزشكاراني كه نگاهي گذرا به كارنامه آنها بعد رفتن از ايران نشان ميدهد كه جز به ورزش و پيشرفت كردن در آن، به هيچ مسئله ديگري نميانديشند و هيچ دليل ديگري نيست كه آنها را به جلاي وطن وا ميدارد!
آيا نميتوان با يك تغيير رويه جدي، قدر داشتههاي ورزش را بيش از پيش دانست و به جاي مقصر دانستن مديران قبلي يا متهم كردن ورزشكاران به وطنفروشي، يكبار براي هميشه اين پرونده را بست؟ البته كه جواب اين پرسش منفي نيست و كار نشد، ندارد. حفظ ورزشكاران كار سختي نيست. ورزشكاراني كه بارها و بارها ثابت كردهاند به حداقلها هم راضي ميشوند و با كمترينها نيز ميتوانند بهترين عنوانها و مقامها و افتخارآفرينيها را براي ايران به ارمغان بياورند، اما گاه شرايط به گونهاي رقم ميخورد كه كار به جاهاي باريك ميكشد و به جاي مقصر دانستن ديگران، يكبار هم بايد يقه مديراني را گرفت كه باعث رقم خوردن اين اتفاقات تلخ ميشوند و داشتههاي ورزش كشور را به راحتي هرچه تمامتر، تقديم بيگانگاني ميكنند كه از آنها بهترين نتيجهها را به جيب ميزنند! هرچند كه گاهي نيز اين افتخارآفرينيها را به نام خود ميزنيم، حتي اگر زير پرچم كشوري ديگر باشد. اما همين كه يكي از آنها رودرروي ايران به ميدان نبرد برود، بار ديگر ياد وطنفروش بودنشان ميافتيم و شايد همين نگاه اشتباه است كه باعث ميشود امروز، شاهد خروج تأسفبار ورزشكاراني باشيم كه هر كدام
ميتوانند افتخاري باشند براي ايران عزيز.
نظر کاربران
شخصا می گم باید درخیلی از رشته ها ورزشکار صادر کنیم واصلا کاری به تبعاتش نداشته باشیم ودرآمد زایی دارد
مثلا کشتی ما می تونیم کلی جوان بفرستیم چون درهروزن فقط یکی می آید درتیم ملی واگر کسی ستاره باشد مثل سوریان بقیه پشت سرش نابود می شوند وبه هیچ جایگاهی نخواهند رسید