۶۷۳۵۰۴
۵۰۰۴
۵۰۰۴
پ

طنز؛ چگونه به بمب علاقه‌مند شدم؟

علي مسعودي نيا در ستون طنز روزنامه قانون نوشت: به سفارش یک نشریه قرار شد هر روز به جشنواره بروم و فیلمی ببینم و درباره‌اش نقدی بنویسم. راستش خیلی ذوق داشتم، چون قرار بود به فیلم‌ها ستاره هم بدهم و ظاهرا در کشور ما وقتی به تو اجازه بدهند به فیلم ستاره بدهی یعنی رسما شده‌ای منتقد سینمایی تراز اول.

علي مسعودي نيا در ستون طنز روزنامه قانون نوشت: به سفارش یک نشریه قرار شد هر روز به جشنواره بروم و فیلمی ببینم و درباره‌اش نقدی بنویسم. راستش خیلی ذوق داشتم، چون قرار بود به فیلم‌ها ستاره هم بدهم و ظاهرا در کشور ما وقتی به تو اجازه بدهند به فیلم ستاره بدهی یعنی رسما شده‌ای منتقد سینمایی تراز اول. روز اول نقدم را نوشتم و فرستادم. صبح موبایلم زنگ خورد. سردبیر آن نشریه محترم بود. سلام و علیکی کردم و گفتم: اوامرتان؟ گفت: «عزیزم تو که زدی این فیلم رو داغون کردی؟ خصومت شخصی داره مگه؟ خب این فیلم از فیلم قبلیش که خیلی بهتره.
من یه دستی به نقدت کشیدم، ستاره‌هات رو هم کردم چهار تا. از این به بعد بیشتر دقت کن!» زارپی گوشی را گذاشت و فرصت نداد از خودم دفاع کنم. گفتم عیبی ندارد. طوری که دلش می‌خواهد می‌نویسم و جایگاه خودم را تثبیت می‌کنم. روز دوم هم فیلمی دیدم و نقدش را فرستادم. باز صبح زنگ زد و گفت: «آقا تو با این یارو فامیلی؟ رفیقشی؟ پول می‌گیری ازش؟ این‌همه تعریف و تمجید واسه چیه؟ تابلوست لابی کرده باهات.
روابط شخصیت رو نیار توی کار نشریه ما! به ما چه که این فیلم از فیلم قبلیش بهتره؟ منتقد بايد هر اثری رو مستقل مورد بررسی قرار بده. ستاره‌هات رو کم کردم و یه دستی هم به مطلبت کشیدم. بیشتر دقت کن!». در زندگی وقت‌هایی هست که مجبوری خونسردی خودت را حفظ کنی. البته ایشان بعد از این نطق غرا تلفن را قطع کرد و اگر هم خونسردیم را حفظ نمی‌کردم اتفاق خاصی نمی‌افتاد. روز سوم رفتم و فیلمی دیدم و این‌بار تصمیم گرفتم به مصداق قول معروف«بهترين كار ميانه‌روي است» میانه‌روی کنم و یکی‌ به نعل و یکی به میخ بکوبم. اما باز هم صبح فردایش سردبیر تماس گرفت. گفت: «منتقد باید شهامت داشته باشه عزیز من! این چیه نوشتی؟ خیلی محافظه‌کارانه‌‌ست. وقتی یه فیلم آشغاله خب باید بنویسی آشغاله. اینجور کج‌دار و مریز که نمیشه. ستاره‌هات رو کلا حذف کردم تا امتیاز فیلمه بشه بی‌ارزش. یه دستی هم به مطلبت کشیدم. بیشتر دقت کن!».
در حالی که به زمین و زمان فحش‌های استادیومی می‌دادم و به خودم لعنت می‌فرستادم که چرا این کار را قبول کرده‌ام رفتم جشنواره و باز هم فیلم دیدم. این‌بار مطلبی نوشتم سراسر فحش و بد و بیراه. یعنی نقدهای فراستی در برابرش ناز و نوازش محسوب می‌شد. اما باز هم صبح تلفن زنگ خورد. گفتم لابد این‌بار قرار است تشویقم کند. اما سردبیر گفت: «به چه حقی به یه کارگردان توهین می‌کنی و لیچار حواله‌اش می‌کنی؟ این چه ادبیاتیه؟ مثلا فکر کردی خیلی شهامت داری؟ خیلی صراحت داری؟ منتقد بايد نجیب باشه.
ادبیاتش خوشایند باشه. ایرادها رو در لفافه بگه. من ستاره‌هات رو اضافه کردم تا بشه پنج تا. یه دستی هم به مطلبت کشیدم». امروز روز پنجم است و من حوالی کاخ جشنواره هستم. اگر شما خوانندگان عزیز این سطرها هم همان‌جا هستید هر چه زودتر محل را ترک کنید. چون جلیقه‌ انتحاری پوشیده‌ام و می‌خواهم در سالن نمایش فیلم خودم را منفجر کنم و لاجرم بمب هم ترکش دارد. کلا می‌خواهم نه خودم باشم و نه جشنواره. اگر بتوانم سردبیر محترم آن نشریه را هم پیدا کنم و در آغوشش بگیرم و بعد دکمه انفجار را بزنم که دیگر فبها... .
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج