سلطان سرير ارتضاء علي بن موسی الرضا (ع)
روز آخر ماه صفر، ياد روز شهادت امام هشتم و معصوم دهم، حضرت «عليبن موسيالرضا، عليهالسلام ميباشد، امامي که عمر متوسط و حيات ميانه «۵۵ سال قمري» در اين جهان داشت .
۲- در دين اسلام و اديان الهي، کميت زيست مهم نيست، بلکه مهم کيفيت ميباشد که چگونه از عمر خود بهره بگيرند، به «معجم المفهرس» قرآن مراجعه ميکنيم و مييابيم که «۱۴ مورد» درباره عمر و زندگي انسان سخن و کلام وجود دارد و نکات آموزندهاي را مشاهده ميکنيم. از عمر طولاني «ومنکم من يرد الي ارذل العمر لکيلا يعلم من بعد علم شيئا، حج ۵» سخن ميگويد و عين همين آيه در سوره حج آيه ۵، بازگوشده است و همه اين زيست کوتاه و بلند مدت در کتاب تکوين «و مايعمر منمعمرولا ينقص من عمره الا في کتاب، ان في ذلک علي الله يسير، فاطر،۱۱» ثبت شده است.
عمر طولاني برخي از افراد ميتواند، موجب عبرت و تذکار ديگران «اولم نعمرکم ما يتذکرفيه من تذکر و جائکم النذير، فاطر۳۷» شود و از تجربيات آموزنده و سازنده وي بهرهمند شوند، حال عمر حضرت نوح باشد که در مقطع قبل از طوفان «۹۵۰سال» طول کشيد «فلبث فيهم الف سنه الاخمسين عاما، عنکبوت۱۴» و شگفت اينکه نوشتهاند در اين مدت طولاني «۸۴» نفر به وي ايمان آوردند و يا اينکه حضرت يونس «۳۰ سال» به تبليغ و ترويج پرداخت و «۲ نفر» قبل از عذاب به وي ايمان آوردند در قرآن مجيد آمده است که حريصترين افراد جهت زيستن در اين دنيا يهوديها «ولتجدنهم احرص الناس علي حيوه، بقره ۹۶» ميباشند و برخي از مشرکان ميخواهند که هزار سال زندگي «يود احدهم لو يعمر الف سنه» در اين جهان داشته باشند.
ولي اين عمر طولاني براي عذاب در صورت استحقاق، مانعي نميتواند باشد «و ما هو بمزحزحه من العذاب ان يعمر والله بصير بما يعملون، بقره ۹۶» و خداوند قانون عدل و حق خود را اجرا مينمايد، امام چهارم معمار نيايش از خداوند عمر طولاني با توفيق اطاعت و بندگي «و عمرني ما کان عمري بذله في طاعتک» ميخواهد و اگر عمر وي مرتع و کانون انديشه شيطان شود، قبض روح و مردن را آرزو مينمايد. ائمه ما در همين زيست کوتاه، بيشترين بهره را از حيات در جهت«يتلوا عليهم آياته ويزکيهم و يعلمهمالکتاب والحکمه» تلاوت آيات خداوند و تهذيب برتزکيه انسانها و آموزش قانون و حکمت، نمودند و همه آنها«ميراث فرهنگي» دارند.
۳- حضرت رضا عليهالسلام کارنامه«۵۵ سال حيات» را در دو بخش دارد و ۳۵ سال با پدر زيست و ۲۰ سال امامت نمود، امامت وي با هارون و امين و مامون گذشت، در دوران هارون«صريح و علني» جبههگيري ميکرد که بر جان وي ترسيدند و دلسوزانه هشدار دادند، امام فرمود، اگر ابوجهل توانست مويي از سر پيامبر جدا کند هارون نيز در اين زمينه کاري انجام خواهد داد، در دوران امين «که با مامون درگير شد تا کشته گشت» امام آشکارا به وظيفه امامت «حفظ اسلام، تبليغ و آموزش اسلام، دفاع از مسلمانان» کوشا و ساعي بود.
و پس از کشته شدن امين و خليفه بلامنازع شدن مامون، به سراغ امام رفت، زيرا ميديد امام با برخي از کارهاي خلافت مخالفت ميکند، گروهها و مخالفين با حضرت در تماس و ارتباط ميباشند، و ممکن است عليه خلافت و خليفه مزاحمتي به وجود آورند و نميتواند از روش حذفي و دستگيري امام چون پدرش بهره گيرد، بدين جهت از سياست «تزوير و تبليغ و تهديد» کمک گرفت، امام را به «مرو» فراخواند و موضوع واگذاري «خلافت يا ولايت عهدي» را به ميان آورد و ولايت عهدي را برامام تحميل نمود و تهديد کرد اگر نپذيرد، وي را ميکشد، امام به شرط اينکه در هيچ نصب و عزلي دخالت ننمايد، ولايت عهدي را پذيرفت.
۴- در دوران ولايت عهدي «هفت مناظره» برگزار شد و امام درباره معرفي امام و امامت و اسلام و توحيد و اهل بيت و قرآن سخن گفت و «اعلميت و اهليت و احقيت و اولويت» خود را اثبات نمود و به تدريج مامون احساس کرد که محبوبيت امام در حال افزايش است و ممکن است شيعيان امام را وادار به قيام و انقلاب کنند و لذا تصميم گرفت امام را مسموم نمايد و «حب مقام و عطش قدرت و حسادت» کار خود کرد و امام را در خانه خود از پاي درآورد و سالوسانه گريست و عزاداري نمود.
۵- در دوران ولايت عهدي امام، شيعيان شخصيت خود را يافتند و امام آنان را از نيرنگ و تزوير مامون آگاه ساخت، سفر خويش به «مرو» را اجباري اعلام کرد. عاشوراي حسيني را تکريم نمود و به دعبل خزاعي هديه نفيس براي قصيده وي بخشيد، حضرت به ريان بن شبيب فرمود:«ان يوم الحسين اقرح جفوئنا و اسبل دموعنا» روز حسين، چشمها را زخمي، اشکها را جاري و دلها را سوزاند.
ارسال نظر