کسی که قلعه نویی را برداشت اعدام شود!
مصطفی هاشمی بیشک بهترین مربی بسکتبال ایران است. مردی که بارها قهرمانی در مهرام از او یک مربی تکرارنشدنی ساخته.
هاشمی مرد دوستداشتنی بسکتبال ایران که به دلیل انتقادات صریحش در نشستهای تخصصی، این روزها از مهرام کنار مانده و در خانه بازیهای بسکتبال را پی میگیرد، مطبوعات و رسانههای ورزشی را عامل اصلی ناکامی فوتبال ایران میداند: «شما رسانهها مثل پدری هستید که فوتبال برایتان شده بچه دردانه. حالا هم هرچه بزنید توی سرش بدتر میشود. از حق همه ورزشهای دیگر زدید و به فوتبال پرداختید تا به این روز افتاد. بازیکنی که دو روز بود از شهرستان میآمد در این پروسه به قدری بزرگ میشد که جو شهرت بلایی خانهمانسوز برایش میساخت. این عشق رسانهای شدن بد روزگاری برای فوتبالمان ساخت. همین سایت یا روزنامه خودتان را در یکسال اخیر ببینید.
مدام از شرایط بد فوتبالمان مینویسید اما در روز کسب مدال المپیک هم برایتان یک ستاره ۳۵ ساله لیگبرتر فوتبال در اولویت است. شرط میبندم اینقدری که در این یکسال از لیدرها و بوقچیهای فوتبال نوشتید درباره مصطفی هاشمی یا صمد بهرامی و دیگر ورزشکاران منهای فوتبال خبری ننوشتید. واقعاً این لیدرها برای شما اهمیت بیشتری از ما دارند!»
اگرچه هاشمی این روزها دلی پردرد دارد اما به نظر میرسد او در حرفهایش، انتقاداتش را صادقانه برایمان بیان کرده. گفتوگویی که هم از بسکتبال در آن بحث شده، هم محمود مشحون، هم فدراسیون فوتبال، تیمملی، امیر قلعهنویی و لیونل مسی!
*چرا از مهرام رفتید؟
دنیای ورزش حرفهای است. یک روز هستی و روز دیگر نه اما باید شأن افراد حفظ شود و اصول اخلاقی را رعایت کرد. ما همه در جامعه بسکتبالیم و نباید بگذاریم احترامها شکسته شود. من در طول دوره فعالیتم همیشه به احترام گذاشتن و صداقت متقابل اعتقاد داشتهام و سجایای اخلاقی همیشه برای من به عنوان اولویت اول فعالیت محسوب میشده و هیچوقت پا را فراتر از ادب نگذاشتهام. همه آدمهایی که فکر میکنند دخیلند، دست روی قرآن بگذارند و بگویند چه اتفاقی افتاده است، وگرنه من شاکی نیستم، حتماً خیریتی در آن بوده است.
*چرا نمیخواهید دلیل واقعی را بگویید!
من عادت ندارم از خط قرمز رد شوم و راهی میروم که جامعه بسکتبال قضاوت خوبی داشته باشند. من فقط یکی از سه ضلع درگیر بودم! بسکتبال آنقدر نجیب است که نگذاریم مسائل در رسانهها بزرگ شود. تنها میتوانم بگویم مسائل مالی نبوده و شهادت به قرآن بدهم حداقل چیزی بوده که خواستم. من سر سفره پدر و مادرم بزرگ شدهام و برای بسکتبال بیشتر از این ارزش قائلم. صبح، ظهر و شب هم به آن فکر میکنم. این دنیا میگذرد و بسکتبال تمام میشود و این آدمها هستند که برای هم میمانند.
*در محافل شنیده میشود آنها دلخورند که شما تمام موفقیتها را به نام خود ثبت میکنی؟
اگر یکبار چنین مطلبی از من شنیدهاید، مثال بیاورید! من همیشه گفتهام این قهرمانیها حاصل همکاری تمام باشگاه، به خصوص سرپرستی آقایان صمدزاده و ایزدپناه که در کار خود استادند، بازیکنان و همکاران من در کادرفنی بوده است. بسکتبال بازی گروهی است و یک کار گروهی ابزار میخواهد. اگر کسی درباره من چنین مطلبی گفته است باید در آن دنیا جواب بدهد.
*خیلیها میگویند هاشمی به واسطه صمد، مهدی و حامد است که قهرمانی میآورد. خود شما چه اعتقادی دارید؟
اولاً به نظر من در اینباره باید از آنها به خصوص از صمد بپرسید. او هم باید از قلبش سؤال کند! نه تنها از او بلکه خیلی از بازیکنان دیگر که با من کار کردهاند، سؤال کنید. برای من خیلی جالب است که یکسری از انسانها دنبال توجیه هستند که کل جامعه بسکتبال را به بیراهه ببرند. بله، آنها دوست دارند با هم بازی کنیم (البته بازیکنان تیم خودم). صمد در خانوادهای بزرگ شده است که یاد گرفته به مربیاش اعتماد کند. پس دوست دارد با کسی که رشد کرده، با او در تنهاییها حرف میزند و رازهایش را به او میگوید کار کند. (مسائل فنی پیشکش)
*تا کی؟
مگر شما به گواردیولا میگویید چرا مسی را گرفتهای؟ یا با ژاوی چرا کار میکنی؟ کسانی که این سخنها را میگویند درک درستی از بسکتبال ندارند یا به دنبال اهداف دیگری هستند. گواردیولا با مسی قهرمان می شود، من با صمد نیکخواه.
* یعنی بازیکنان بزرگ با مربیان بزرگ کار میکنند؟
ببینید کار کردن با بازیکنان بزرگ سختی خودش را دارد. آنها نوع رفتارها و دیدگاهایشان فرق میکند، باید آنها را کنترل کرد. مربی که بتواند از بازیکنان بزرگ، بازی قابلقبول بگیرد مربی بزرگی است. این افراد انسانهای جاهطلبی هستند که حواشی خاص خود را هم دارند. مثل آب پشت سد میمانند که هم میتوانند باعث حاصلخیزی شوند و هم مانند یک سیلاب ویرانکننده.
*پس با این همه نزدیکی شما با صمد فکر میکنید او با رفتن شما دلش با تیم باشد!
صمد بازیکنی است که خوشحالی و ناراحتیاش را از چشمانش میتوانی ببینی. اهل ریاکاری نیست، او افتخار بسکتبال ایران است شاید از رفتن من ناراحت باشد ولی میداند که تعهد دارد، پول گرفته و باید بازی کند. من از همان ابتدا به او گفتم نمیخواهم ببینم صمد ضعیف شده یا بگویند که پیر است. ثابت کن که همیشه بهترینی! هر چند تا چند سال دیگر جایگزینی ندارد.
*مهرام فعلی را شما بستهاید؟
هر مربی اعتقادات خود را در بستن ترکیب تیمش دارد. البته فنی ۱۰ تا ۲۰ درصد مسئله است، بقیه مدیریت و روانشناسی است که در طول فصل برای هدایت تیمت به کار میبری. پس من حتماً به نفراتی که جذب کردم اعتقاد داشتم، باید منتظر ماند و دید در ادامه لیگ چه اتفاقاتی میافتد؟ باز هم مهرام شانس اول قهرمانی است. البته مقدار سرمایهگذاری و زمان یارگیری نیز در بستن تیم دخیل است.
*یعنی باوجود اینکه خودتان نیستید باز هم معتقدید این تیم قهرمان میشود؟
تیمهای ماهان، پتروشیمی، همیاری و دانشگاه آزاد هم مدعیاند اما نیاز به یک فاکتورهایی دارند که نمیشود کتمان کرد، آسیب دیده نداشته باشند، دو یار خارجی خوب جذب کنند و ظرفیت روحی که مربیان در آن تیمها ایجاد میکنند، البته همیاری با بازگشت پویای همیشگیاش میتواند معادلات را به هم بزند.
*یعنی نقش اصلی را مربیان بازی میکنند؟
نقش مربی خیلی اهمیت دارد. اگر انکار کنید باید بگویم پس در همه جای دنیا بازیکنان بزرگ را گرد هم میآوردند و یک چوب مداد را هم کنار زمین قرار میدادند و میگفتند بازیکنان خودشان قهرمان میشوند.
*نقش خودتان را در قهرمانیهای مهرام چقدر میبینید؟
شاید دیدگاه من خرافاتی باشد اما عزت و ذلت دست خداست، نه اینکه نباید تلاش و تفکر نکنی. بعضی اوقات در زندگی اجتماعی میبینی یکسری افراد اهل علمند، صادقند و پرتلاش ولی یک زندگی معمولی دارند. در مقابل بعضیها هم سواد ندارند ولی به جاهایی میرسند که شاید توقع نداری، به نظر من خدا هم من را خیلی دوست داشته و به من خیلی کمک کرده است، مثال من هم مثل این است که علی کریمی میگوید «خدا دو دستی او را بغل کرده است.»
*هنوز هم که بازیهای مهرام را میآیید در سالن میبینید. سخت نیست؟
خیلی سخته ولی عشق به بسکتبال آن را راحتتر میکند. در این سالنها بزرگ شدهایم و برای بسکتبال کیسه ندوختهایم. اگر هم مسئولیتی نداشته باشیم ولی همیشه در سالن هستیم.
*ف کر میکنید بعد از قهرمانیها به چه چیزی میخواهید برسید؟
روزی دوست دارم رئیس فدراسیون بشوم و به جز بسکتبال به پول درآوردن فکر نکنم. الان ۵۰ سالمه و دوست دارم تا چند سال دیگر مربیگریام را ادامه دهم.
* یعنی هنوز از مربیگری اشباع نشدهاید؟
من هنوز در زمینه مربیگری خیلی آرزوها دارم. دوست دارم با تیمملی قهرمان آسیا شوم. این کار را وقعاً دوست دارم و به آن عشق میورزم. مگر کسی به فرگوسن با وجود ۷۳ سال سن میگوید که اشباع شده است.
*ولی شرایط هر کشوری متفاوت است.
مربیگری مدیریت است. فرگوسن در منچستر دیگر به دنبال تمرین دادن و پا به پای بازیکنان دویدن نیست، بلکه کمکهایش اینکار را انجام میدهند فقط کافی است که او مدیریت در میدان کند. من دوست دارم تا زمانی کارکنم که قضاوت در مورد خودم کنم تا دیگران، پس فعلاً هستم. اگر خدا بخواهد.
*با ب یرون ماندن شما فکر نمیکنید این پروسه رئیس شدن زودتر طی میشود؟
نه، هنوز باید خیلی چیزها یاد بگیرم. هرکس که با من زندگی میکند و اخلاق من را میشناسد میگوید، نه.
*اگر رئیس فدراسیون بودید در قبال بیرون ماندن کسی مانند مصطفی هاشمی چه میکردید؟
صادقانه برای منافع خودم هم بود نمیگذاشتم این اتفاق بیفتد.
*ولی مشحون گفته است که خیلی سعی کرده شما به مهرام برگردید؟
ایشان حفظ امانت کردهاند. آقای مشحون خیلی لطف دارد. ایشان به من چیزی نگفتهاند، آقارضا زنگ زد به من، یکسری اطلاعات گرفت که چه اتفاقی افتاده است نه عنوان شد که برگرد سر کارت و نه پیشنهادی برای حل مشکل دادند.
*شاید خود شما هم در فدراسیون نیز چنین سیاستی را دنبال میکردید.
ببینید من همیشه به دنبال بهترین هستم. نسل مربیان فعلی بسکتبال همه عاشقند، قهرمان ملی بودهاند و جاهطلب. ما نسلی از بسکتبال بودهایم که در هفته تنها سه جلسه تمرین میکردیم، نه پولی بود نه بدنسازی و نه باشگاهی که این همه امکانات به ما بدهد. بازیکن خارجی، مسافرتهای پیاپی، اینترنت، ماهواره، مکملهای غذایی و... اگر سیاستهای آن زمان نبود مطمئن باشید ما تا به حال مدالهای زیادی آورده بودیم، حتی به جرأت میتوانم بگویم اگر جامعه مربیان بسکتبال در فوتبال ایران مربیگری میکردند الان جزو تیمهای درجه دو جهان بودیم.
*خوب هر فدراسیونی سیاستی را دنبال میکند.
کدام سیاست. ما به خودمان چه دادیم، ۲۳ سال است که مربیگری میکنم اما به خاطر عشقی که به چشم آبیها داریم مربیان خودی طعم قهرمانیها را نمیچشند. قهرمانیهای تیمملی هدیه همکاران من به خارجی هاست. اگر مسئول ورزش بودم هیچگاه سرمربی خارجی برای تیمهای ملی و برای تمام رشتهها انتخاب نمیکردم، بلکه با آوردن مدرس و تمریندهنده (در کنار مربیان باهوش ایرانی) این خلأ را جبران میکردم. مانند نناد ترایکوویچ که من از او خیلی چیزها یاد گرفتم و پیشرفت بسکتبال خودم را مدیون او هستم. هر چند که او نه تنها کوچ نبود بلکه ارتباط خیلی بدی با بازیکنان داشت، البته مشکلات فرهنگی، زبان و... بماند.
*از اینکه فدراسیون مربی ایرانی را برای هدایت تیمهایش استفاده نمیکند شما نارحت هستید؟
یعنی در این جامعه موفق مربیان ایرانی دو تا آدم باهوش دیده نمیشود که کار هدایت را به آنها بسپارند. مربیانی که به ایران آمدهاند کجای بسکتبال فعلی دنیا هستند. به طور مثال ترومن را که بهترین میدانند الان تیمملی «ب» فیلپیین را هدایت میکند! پس کجا هستند آن مربیان تراز اول.
*یعنی شما موفقیت بعضی تیمها را با سرمربیان خارجی نادیده میگیرید.
ببینید اگر بستر مهیا نباشد قهرمانی وجود ندارد، قبلاً در فوتبال با کدام مربیان ضربه خوردیم. باوجود اینکه پرسپولیسی هستم اما اعتقاد دارم وقتی شما امیر قلعهنویی را از تیمملی کنار گذاشتهاید خیانت بزرگی به فوتبال کردید. هر چند که میتوانستیم درباره علی دایی هم صبوری داشته باشیم یا حداقل چند سال دیگر وی را در این نیمکت میدیدیم.
*اما مثل اینکه یادتان رفت با قلعهنویی به سختی بالا آمدیم.
تیم آن زمان بر تیم کره میچربید. هر چند در پنالتی شکست خوردیم که این تعاریف ورزش است ولی کیفیتی که آن تیم بازی میکرد را بعداً هیچوقت ندیدیم. کسی که قلعه نویی را از تیم ملی برداشت باید اعدام شود.
*یعنی رسانهها را مقصر ناکامی فوتبال میدانید.
رسانهها مثل یک پدر خانواده هستند، اگر به یک فرزندش توجه بیشتری کند آن بچه لوس میشود نمیتواند تواناییهایش را ببیند و غرق در منیت خود میشود. فوتبال شما هم همان فرزند نازپرورده است که مورد توجه بیش از حد شما قرار گرفته است. تمام جامعه را فدای فوتبال کردهاید و بعد توقع ۱۰۰ مدال المپیک داریم و خود را منتقد آگاه نیز میدانید.
*ولی فکر نمیکنید بقیه فرزندان همان پدر، مهندس میشوند؟
درست است که در سایر ورزشها مدالآور شدیم و در والیبال و بسکتبال به جاهای بزرگی رسیدیم ولی به مرور این فرزندان سرخورده شدهاند. عکس لیدرها را بیشتر از هاشمی در روزنامهها چاپ شده است. آدمهایی هستند در همین فوتبال آنقدر از سوی روزنامه و رادیو، تلویزیون به آنها بها داده شد که ناخودآگاه به حاشیه رفتند. شما به یکباره یک نفر را به اوج میرسانید که نمیتواند خلأ این رشد را پر کنند.
*شما فکر میکنید در روزنامهها ی خارج حجم خبری وین رونی بیشتر است یا کوبی برایانت و اوسین بولت؟
شما اعتقاد دارید که در اسپانیا فوتبال اوج قدرت است. بارسلونا، رئالمادرید و ... حتی تیمملی اسپانیا که قهرمان جهان هم میشود ولی خبر دارید که همین بازیکنان فوتبال به هنگام برگزاری رقابتهای بسکتبال رئال و بارسا موظف به حضور در سالن هستند تا بازیکنان خودی را حمایت کنند. پس این فشار ابتدا از طرف باشگاهها و بعد رسانهها به دو طرف وارد میشود.
پس وین رونی ممکن است حجم خبری بیشتری داشته باشد ولی اوسین بولت فدا نمیشود. در ایران همه را گذاشتید کنار و تنها به هنگام المپیک یادشان میکنید! پس خوب است مساوات را رعایت کنید.
*یعنی قبول ندارید فوتبال محبوبتر است.
به نظر من انسانها به امید زندهاند. فوتبال فرقش با سایر رشتهها این است معلوم نیست حتماً تیم قویتر میبره یا نه! اما در بسکتبال همیشه تیم قویتر برنده میشود، یعنی همیشه آمریکا ایران را میبرد ولی در فوتبال اینطور نیست و شانس در آن خیلی دخیل است و بازیکن و طرفداران آن تا آخرین لحظه امید به پیروزی دارند.
*شما ما را متهم به رواج بیانگیزگی در فوتبال میکنید؟
من از کلاس اول دبستان روزنامه خواندن را شروع کردم. از آن موقع هم یک روز نشده که خواندن مطبوعات را فراموش کنم. هر وقت خارج از ایران هم میروم به دکه روزنامه فروشی محلمان میگویم روزنامهها را جمع کند تا بعد از بازگشت مطالعه کنم، خودم هم دست به قلم هستم. این روزنامهها به فوتبال جفا کردهاند. آنها بیش از حد مورد توجه قرار گرفتهاند و همین امر آنها را دچار شخصیت کاذب میکند.
*مثل اینکه خیلی درددل داشتید؟
اگر روزهایی با ما زندگی میکردید و خودتان را جای ما میگذاشتید، ما را درک میکردید. خیلی خویشتندار بودیم و باز هم سکوت میکنیم. شما اگر چنین اتفاقی برای یکی از مربیان فوتبال میافتاد چه میکردید؟ رئیس فدراسیون را هم فراری میدادید! ما نمیخواهیم فوتبال موقعیت سیاسی و اجتماعی جایگاهش محفوظ نباشد، بقیه را بالا بیاورید.
*فکر رئیس شدن تعاملتان را با فدراسیون بسکتبال دچار مشکل نمیکند؟
من شخصاً همه را دوست دارم. مگر میشود کسی خودش دوست نداشته باشد که من با او دوست باشم. آدمهای موافق و مخالف تکرار نشدنی هستند، نمیتوان نفعی نکرد باید به هم احترام گذاشت. تعامل کم است ولی باید ریشهیابی کرد. بعضی مربیان کنونی زمان بازیگریشان مشحون را دوست داشتند، اگر فاصله افتاده باید دانست به چه علت است، من نمیخواهم ریشه کسی را بزنم ضمن اینکه من در حال حاضر هم نمیخواهم رئیس بشوم و فقط به مربیگری فکر میکنم.
*آیا شما فکر میکنید رئیس بشوید موافق و مخالف ندارید؟
۱۰۰ درصد اما اگر قدرت داشته باشم همه را بزرگ میکنم و در یک آسانسور با هم بالا میرویم. من نه سیاسیام و نه جانماز آب میکشم، تنها میخواهم مدیریت ورزشی به اجرا بگذارم، میخواهم رئیس فدراسیون خوبی باشم و مجموعه سالمی را در کنارم بکار بگیرم و شاید بگردم نخبهها را پیدا کنم و با آنها همکار شوم. البته در آینده اگر عمری باقی بود.
*در مورد کفاشیان چه نظری دارید.
او آدم سالمی است.
*شنیدهایم شما موافق رفتن مهدی بودید؟
این حرف کاملاً بیمعناست. در ابتدا به دلیل نامشخص بودن وضعیت مهرام صمد رفت با ماهان قرارداد بست و مهدی با پتروشیمی. پس این یک دلیل اما من تنها ایرادی که بر مهدی گذاشتهام و بارها به او گفتهام این است که اگر تمرین خوبی انجام دهد هیچکس به گرد او هم نمیرسد. نبوغ مهدی بینظیر است، او در زمین کارهایی میکند که کسی قادر به آن نیست، او غیرقابل جایگزین است. همانطور که صمد بهترین است و هر دوی آنها خدمات بزرگی به بسکتبال کردهاند.
*قوانین جدید داوری را چطور میبینید؟
یک فکر ریشهای باید کرد. در آخرین نشست لیگ حرفی زدم که باید دیدگاه بین مربیان و داوران را مثبت کرد و تنها نگویید قوانین جدید برخورد مربی و داور را بیشتر میکند چون این ذهنیتها حساسیتها را زیاد میکند. باید منطقی نگاه کرد و فضا را سالم کرد، تکنیکال، دیسکالیفه نه تنها در ایران بلکه در همه جای دنیاست. فضای دوستی بیشتر شود انسانها همدیگر را بیشتر تحمل میکنند و ما با داورها خیلی دوست و روابط صمیمانه داریم.
*مسئولان فدراسیون میگویند تعدادی از مربیان ایرانی حاضر به شرکت در کلاسهای بینالمللی نیستند و بهدنبال ارتقا دانش خود نیستند. این را قبول دارید؟
فدراسیون چنین حرفی را نزده است! این یک حرف ابتدایی است.،دنیا دنیای ارتباطات است. گذشت که سوار هواپیما شویم و فرسنگها دورتر رفته و سر کلاس بنشینیم. همه مربیان روز دنیا از طریق دریافت CDیا فناوری اینترنت و دیدن بازی و دنیای ارتباطات با علم روز آشنا میشوند.
*بعضیها میگویند شما، شاهینطبع و کوهیان را روبهروی فدراسیون میدانند.
من روبهروی کسی نیستم بلکه کنار بسکتبالم و نه منافع شخصی را دنبال میکنم، بلکه بحث منافع ملی است. حرفهایی هم که میزنیم برای براندازی نیست، اینجا ایران است و آزادی بیان وجود دارد، هر سه ما کنار بسکتبالیم.
*چرا بسکتبال اتحادیه مربیان ندارد؟
یک خرده صبر کنید.
*تا کی؟
تا فضا مساعد شود.
*اگر اتحادیه مربیان وجود داشت شاید برای شما این اتفاق نمیافتاد؟
خدا را به شهادت میگیرم، نه اینکه مصطفی این حرف را میزند، اگر برای هرکس این اتفاق میافتاد باید متولی این رشته هر کاری میکرد تا این اتفاق چه برای من، چه برای هرکس دیگر نیفتد! باید جلوی این مسائل گرفته شود چرا که قبل از خود شخص بسکتبال ایران لطمه میبیند. مگر ما چند تا مثل این مربیان داریم، بارها گفتهام همکاران من با کیفیت اروپایی کار میکنند. دیگر از اینها چه کسی بهتر میخواهد عمل کند!
*از تیمی پیشنهاد داشتید؟
از سوی یکی از دوستان پیشنهادی شد اما من هم گفتم هر کاری بخواهد انجام میدهم از آنالیز گرفته و مشاوره اما بر روی نیمکتشان نمیشینم.
*اگر از تیمی پیشنهاد داشته باشید، میروید؟
بله شرایط اگر خوب باشد رویش فکر میکنم. من دوست دارم مربیگری کنم.
* اگر مهرام پیشنهادی دوباره بدهند برمیگردید؟
نظری ندارم.
*رفتن تیمهایی مثل صباباتری، صنام، ذوبآهن را به ضرر نمیدانید؟
در رفتن آنها همهچیز دخیل است، دولت، نظام ورزشی، باشگاهها، رسانهها و فدراسیون. وقتی شرح وظایف مشخص شود همه میدانند چه کارهاند. با این سیستم ورزشی بخش خصوصی تکلیف خود را نمیداند و چیزی گیرش نمیآید، پس به راحتی کنار میکشد. ورزش میماند و خودش ولی ما میخواهیم همان دولتی باشیم.
در پایان این گفتوگوی سه ساعته مصطفی هاشمی تنها آرزو کرد که سعی کنیم خوشبینی را ترویج دهیم، احترام و بزرگ کردن یکدیگر را مد نظر داشته باشیم، اگر فکر میکنیم صمد بازیکن بزرگی است پس فضا را برای بزرگ کردن او فراهم کنیم و تک محور نشویم. خیلی از آدمها تکرار نمیشوند. روی آنها سرمایهگذاری کنیم و به دنبال تسویهحساب شخصی نرویم، مهم بسکتبال است .
ضمن اینکه از تمام رسانههایی که از من حمایت کردند تشکر میکنم ولی همیشه اولویت بسکتبال ملی است.
ارسال نظر