داستانک؛ مهندس و مدیر
مرد روی زمین: بله، شما در ارتفاع حدودا ً ۶ متری در طول جغرافیایی ۱٨'۲۴ درجه ۸۷ و عرض جغرافیایی ۴۱'۲۱درجه۳۷ هستید.
مرد بالن سوار: شما باید مهندس باشید…
مرد روی زمین: بله، از کجا فهمیدید؟ مرد بالن سوار : چون اطلاعاتی که شما به من دادید اگر چه کاملا ً دقیق بود به درد من نمی خورد و من هنوز نمی دانم کجا هستم و به موقع به قرارم می رسم یا نه؟
مرد روی زمین: شما باید مدیر باشید.
مرد بالن سوار: بله، از کجا فهمیدید؟
مرد روی زمین: چون شما نمی دانید کجا هستید و به کجا می خواهید بروید. قولی داده اید و نمی دانید چگونه به آن عمل کنید و انتظار دارید مسئولیت آن را دیگران بپذیرند. اطلاعات دقیق هم به دردتان نمیخورد…
نظر کاربران
دقيقا زدين به هدف.
وصف الحال به جايي بود از مديران!
جالب بود...مرسی
واقعيه؟
راس میگه من همیشه یادم میره و کارمندام یادم میارن
پاسخ ها
چند جا نظرتو خوندم..خیلی تو توهمی.زیاد خوب نیست
tekraaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaariiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii
جالب بوداما همه ی مدیرا اینطور نیستن!نمونه اش برادر خودم...
جواب دندان شکنی بهش داد
مديرومديريت ....كدوم مدير؟كدوم مديريت؟عجب تعريف قشنگي داره اين مديريتً انجام دادن كارها باوبوسيله ي ديگرااان...؟ ديگران كيا هستن؟گريزورفع تكليف اني....حيفه واقعااااا
واقعاگل گفتين اقاجلال....