حدادی: مدالم تقدیم به کودکان سرطانی
من بچه های سرطانی را خیلی دوست دارم، مخصوصا بچه های محک را.بعد از اینکه مدال را گرفتم، به خودم گفتم که مدالم برای بچه های محک است
شاید برای اولین بار باشد که استقبال کننده ها، لباس یکدست پوشیده اند؛ تی شرت های سفید که عکس پرتاب احسان رویش چاپ شده اما جالب است که حراست فرودگاه به این کار خانواده حدادی اعتراض می کند، اینکه برای پوشیدن این تی شرت ها با آنها هماهنگ نشده است.
پدر احسان می گوید: «ما که خلاف شرع نکرده ایم، نمی دانم چرا ایراد گرفته اند.» او سه ماه است که احسان را ندیده: «وقتی ایران است، باز هم خیالمان راحت است، می شود رفت و دیدش اما الان سه ماه است که او را ندیده ایم. وقتی خانه نیست، همه جا سوت و کور است. در این مدت ما خیلی استرس داشتیم. باورت نمی شود چند شب قبل از مسابقه من اصلا نخوابیدم. خودش هم می ترسید و می گفت من مدال نمی گیرم اما من خواب دیده بودم که روی سکو است.»
از پدر بزرگ های احسان گرفته تا خواهرزاده چند روزه اش در فرودگاه هستند. پرواز نشسته، فامیل های درجه یک در گیت هستند و بقیه دور دیوار شیشه ای، بالای پله ها و ... جا گرفته اند تا بهترین دید را داشته باشند.
غیر از خانواده حدادی، خانواده دوومیدانی هم در فرودگاه امام (ره) است. حضور حسین توکلی در فرودگاه برای خیلی ها جای سوال است. اینکه چطور شده قهرمان وزنه برداری المپیک سیدنی به استقبال نایب قهرمان پرتاب دیسک المپیک لندن آمده: «احسان دوستم است. مدالش هم خیلی بهم چسبید. نمی گویم مدال بقیه کم ارزش بود، ولی مدال دوومیدانی آن هم برای خود احسان که تنهاست و همیشه خودش برای تمرین به دور دنیا می رود، از همه مدال ها لذتبخش تر بود. احسان سنی ندارد. این نقره شروع مدال های او در المپیک های بعدی است. بعد از المپیک پکن همه می گفتند که احسان الکی دستش را بهانه کرد اما من دیدم که چه بلایی سر کتف او آمده بود. با این سیستمی که در ورزش هست، کار او فوق العاده بود.»
علی کفاشیان به موقع می آید، درستع چند لحظه قبل از اینکه احسان وارد گیت شود. او تنها مسئولی است که برای مردم شناخته شده است. پرواز می نشیند، احسان مانده تا بقیه مسافران از گیت رد شوند بعد بیاید. مسافران هم از جمعیتی که جمع شده، جا می خورند. عادل فردوسی پور، رضا جاودانی، هادی عامل و بقیه گزارشگران تلویزیون زودتر از احسا نی آیند. عادل رو تشویق می کنند و از هم می پرسند: «مگر ... و ... هم در لندن بودند، ما که ندیدیمشون. حتما خیلی خوش گذراندند.»
احسان بالای پله ها ظاهر می شود و یک دفعه فریاد مردم به هوا بلند می شود. پدر و مادری که بیش از سه ماه است پسرشان را ندیده اند، خواهرش که منتظر است فرد جدید خانواده را معرفی کند، پدر بزرگ ها که چند ساعتی عکس احسان دستشان است، عقب می مانند تا بقیه خودشان را به احسان برسانند.
دوربین صدا و سیما به همه اولویت دارد. احسان حدادی تا قبل از این مدالش را به کسی تقدیم نکرده بود اما به محض رسیدن به ایران می گوید: «من بچه های سرطانی را خیلی دوست دارم، مخصوصا بچه های محک را. من قبل از اینکه به المپیک بروم، با آنها ارتباط داشتم و می دانم که سر پرتاب هایم به فکر من بودند. انرژی که آنها می دادند را می گرفتم. بعد از اینکه مدال را گرفتم، به خودم گفتم که مدالم برای بچه های محک است.»
بعد از زلزله آذربایجان حدادی در صفحه اجتماعی اش از ناراحتی اش گفته و نوشته بود که شوکه شده. او در فرودگاه هم به بازمانده های این زلزله می گوید: «تنهایتان نمی گذارم. امشب (دیشب) پیش شما هستم.»
بالاخره حدادی فرصت می کند که با دوستان و خانواده اش روبوسی کند. همه صورتش خوشحالی است، پدر و مادرش خوشحالترند. از گیت بیرون می رود و مردم همگی به طرفش حمله ور می شوند. هر کی احسان را طرفی می کشاند. شانس آورده که مثل روزهایی که کشتی گیران و وزنه برداران به ایران برگشتند، فرودگاه شلوغ نیست وگرنه مثل آن شب، دیوارهای شیشه ای روی زمین برمی گشت.
احمد نودهی، از پرتابگران وزنه که ورزش را کنار گذاشته، احسان را قلمدوش می کند و می گوید: «چرا اینقدر سنگین شده». جمعیت تا دم ماشین احسان را همراهی می کنند. پنج صبح شده و انگار قرار نیست که کسی به خانه اش برود.
نظر کاربران
من که شنیدم مدالش را تقدیم بازماندگان زلزله زده ی اذربایجان کرد
اگر حرف مرا قبول ندارید یه سر به روزنامه های ورزشی همین امروز بزنید
واقعا این شایستگی رو داشت که مدال طلا بگیره...وشایسته این استقبال گرم مردم بود...امیدوارم همیشه در زندگیش موفق باشه....
خيلي دوسش دارم اميدوارم همينجوري مدال بگيره.