افسوسهای ۳۰ سالگی به بعد
بالا رفتن از نردبان زندگی و رشد كردن و شكوفا شدن، برای همه معنای واحدی ندارد. رویاها و آرزوهای ما آدمها، استعدادها و علائقمان متفاوت است و هر كس در زندگی راهی دارد كه باید هر چه زودتر آن را پیدا كند و در مسیر آن به حركت در آید.
همانطور كه اندیشمندان میگویند زمان انسان در این دنیا محدود است و اگر كاری را كه به نظر خود ما مهم است انجام ندهیم همیشه احساس پشیمانی خواهیم كرد. همچنین انرژی انسان محدود است و اگر آن را هدر بدهد یا به غلط، صرف كارهای بیهوده كند، این انرژی برای انجام امور اصلیتر زندگی كفایت نخواهد كرد. بنابراین شاید به دلیل آگاهی درونی و غریزی از این كمبودهای آتی انرژی است كه افراد در سنینی از عمر خود احساس ناراحتی میكنند و حسرت میخورند كه چرا مثلا تحصیل نكردند، شغل خوبی نداشتند، ازدواج نكردند، بچهدار نشدند، برای ادامه تحصیل به خارج از كشور نرفتند، كار خوبی را كه به آنها پیشنهاد شده بود را رد كردند و... .
به همین دلیل من نمیخواهم در بحث افسوسهای میانسالی یا سیسالگی، شما را دلداری بدهم و بگویم هیچ اتفاق بدی رخ نداده و نباید به فكر جبران باشید! از طرفی نمیخواهم بگویم كه فرصت تمام شده و دیگر هیچ كاری نمیتوان كرد و تنها باید نشست و غصه خورد یا لب حسرت گزید. بلكه میخواهم با كمك همدیگر با واقع بینی بیشتر به موضوع نگاه كنیم و موانع رشد و رضایت خود در زندگی را بشناسیم و از میان برداریم.
همیشه پلكان پیش ساخته، بالا برنده نیستند!
منظور من از پلكان پیش ساخته، راههایی شرطی شده و از روی عادت هستند كه افراد گمان میكنند همه انسانها ناچارند در زندگی آنها را بپیمایند! این پلكان برخی افراد را به پشت بام زندگی میرسانند اما برای برخی دیگر كارایی ندارند. چرا كه بالا رفتن از نردبان زندگی و رشد كردن و شكوفا شدن، برای همه معنای واحدی ندارد. رویاها و آرزوهای ما آدمها، استعدادها و علائقمان متفاوت است و هر كس در زندگی راهی دارد كه باید هر چه زودتر آن را پیدا كند و در مسیر آن به حركت در آید. برای یك نفر راه درست این است كه دانشمند شود، یك نفر استعداد فوق العاده در نجاری دارد.
كسی دیگر مربی خوبی است و میتواند معلم یا استاد دانشگاه شود و برای یك نفر اوج حركت در پرورش كودكان خوب و مادر یا پدر شدن است. متاسفانه بسیاری از ما، به جای این كه راه خود، یعنی راه اختصاصی خود را برای پیشرفت پیدا كنیم میرویم سراغ راههای پیشرفت دیگران و همان نسخههای شرطی شده و تكراری را انتخاب میكنیم. نسخههایی كه شاید هرگز برایمان كارایی نداشته باشند. به همین دلیل نیز، وقتی به سرازیریهای سنی خود میرسیم ناراضی یا پشیمان هستیم و میگوییمای وای چرا كارهایی را كه باید انجام میدادم، انجام ندادم؟
پیدا كردن راه اصلی در زندگی كار سخت اما بسیار لذتبخشی است. اگر امروز در مسیر آن قرار بگیریم بهتر است تا فردا. اما برای پیدا كردن راه اصلی مان باید بتوانیم سوالات موثری از خود بپرسیم و بدان پاسخ بدهیم و البته شاید ناچار باشیم ماهها و بلكه سالها روی آن كار كنیم، بدان فكر كنیم و با توكل به پرودگار سرانجام بدان دست یابیم.
استعدادها و علائق من چه هستند؟ در چه زمینههای استعداد ندارم؟
چه كارهایی را دوست دارم؟ چه كارهایی را اصلا دوست ندارم؟
انجام چه كارهایی برایمان ساده و انرژی بخشتر است؟
از كودكی به چه نوع كارهایی علاقه نشان میدادم؟
اگر امكانات نامحدودتری داشتم، به چه كاری رو میآوردم؟
در چه كارهایی، خود به خود خلاقیت دارم؟
مطمئن باشید اگر در مسیر كاری كه بدان عشق و علاقه دارید قرار بگیرید، هرگز مانند اكثر مردم دچار بحرانهای حاد میانسالی نخواهید شد. بحران میانسالی یا پیش از آن، برای كسانی رخ میدهد كه محصولات كافی در زندگی نداشته و ندارند. چه این محصول، نوشتن یك كتاب، ساختن یك ساختمان شاخص، انجام یك تحقیق علمی موثر، یا انجام یك عمل جراحی موفق یا مثلا پرورش یك كودك باشد و چه حتی كارهای موثر كوچكتر یا حتی بزرگتر. مشكل ما در بحرانهای میانسالی نداشتن محصولات شاخص و موثر است كه بتوانیم از تولید و انجام آنها لذت ببریم و به دیگران نیز سود و خیر برسانیم . وقتی چنین محصولاتی وجود ندارد، طبیعی است كه عمر خود را بر باد رفته بدانیم.
فرمول جدید رسیدن به خواستهها
همانطور كه گفته شد راهی كه كسی را به موفقیت میرساند ممكن است برای كسی دیگر نه تنها موفقیتآمیز نباشد بلكه او را به شكستی سنگین رهنمون شود. هیچ دو انسانی همانند نیستند و هر یك ما دراین جهان، یكتاییم، موجوداتی یكتا كه حتی اثر انگشتمان هم مانند هم نیست. گرچه نیازهای غریزی ما یكسان هستند اما زندگی فقط به معنای رفع و پاسخگویی بدان نیازها نیست. به همین دلیل خود را كوچك و حقیر نشمارید و گمان نكنید همان كاری را باید انجام بدهید كه اجدادتان انجام میدادند. وقتی خود را بزرگ ببینید برای خود اهداف بزرگتری در نظر خواهید گرفت و به سمت تحقق آرمانهای متعالیتری پیش خواهید رفت.
به نظر من یك فرمول موثر، برای رسیدن به اهداف بزرگ و همچنین اهداف كوچكتر وجود دارد و آن این است كه اول یك هدف بزرگ، یك آرمان اصلی و اصیل (كه آنرا از ته دل دوست دارید) در زندگی خود قرار دهید و با تمام وجود، با تمام عشق و علاقهای كه در خود سراغ دارید به سوی آن حركت كنید. سپس، در جریان این حركت، خود به خود، چیزهایی كه بدان نیاز دارید به سوی شما جذب میشوند. گویی همه هستی و كائنات به فرمان خداوند، دست به دست هم میدهند تا به شما كمك كنند كه به آن هدف بزرگ و هماهنگ برسید. هدفی كه با استعدادها و علائق و همه وجود شما هماهنگی دارد. هر جا به اصطلاح چالهای وجود داشته باشد، هستی، به فرمان و قانون الهی، آن را پر میكند و هر جا خلاء یا نیازی به شما فشار بیاورد، بدون آنكه نیاز به تلاشی مضاعف باشد، آن را برآورده میكند.
برای مثال، حتی در ازدواج، وقتی شما به دنبال هدفی بزرگتر هستید، جنس مخالف شما به طرزی معجزه آسا، به سمتتان جلب میشود. چرا كه هر انسانی در نهاد و ذات خود، خواهان ازدواج با كسی است كه هدفمند و خیره به آرمان و هدفی بالاتر باشد و درگیر چیزهای كوچك، حقیر و روزمره نباشد. جالب این جاست وقتی كه شما به جای محدود شدن به یك نفر و اصرار به ازدواج با او، به یك هدف بزرگتر میچسبید، جنس مخالفانی جذب شما میشوند كه میتوانند در راه رسیدن به آن هدف نیز یاریتان كنند و بودن شما در كنار هم، هر دو را با انرژی و توان بیشتر به سر منزل مقصودی ارزشمندتر میرساند .
بدین ترتیب شما با یك تیر چند نشان میزنید و به چندین خواسته دست مییابید، آن هم بدون این كه تلاش اضافهای كرده باشید.
پرهیز از شرطی شدگیها و تكرارها
همان كارهایی را انجام ندهید كه دیگران انجام میدهند، همان راههایی را نروید كه دیگران میروند. ابتكار داشته باشید و برای خود كارها و راههایی را انتخاب كنید كه در آنها خلاقیت و انرژی دارید و از انجامشان لذت میبرید. اگر همان كارهای و روشهای تكراری دیگران را انجام بدهید، حداكثر به همان مقصدها خواهید رسید. گمان نكنید كه اگر همه میگویند باید كار كنید، باید ازدواج كنید، باید درس بخوانید، باید پولدار شوید، باید در سن مشخصی به سفر بروید یا بایدهای مشابه اینها، ضرورت دارد كه بدان بایدها تن بدهید. برخی از بحرانهای میانسالی زمانی پیش میآید كه شما بایدهای اجباری و تكراری دیگران را میپذیرید و بدان تن میدهید. نسخه هایی كه برای شما مناسب نیستند و حتی ممكن است روح و روان شما را بیمار یا آشفته كنند. بنابراین برای رضایت از زندگی این گامها را دنبال كنید:
هر چه بیشتر خودتان را بشناسید. كاری به دیگران نداشته باشید و زندگیتان را بر اساس چشم و همچشمی یا حسادت یا تكرار كار دیگران نچینید. بلكه ساختمان اصلی زندگی خود را، بر اساس شناخت خود، شناخت استعدادها و شناخت علاقههای خود بنا كنید.
با توجه به شناختی كه از خود و علائق و نیازهایتان پیدا كردهاید، هدفگذاری كنید. هدفهای بزرگ و كلان.
هدفهای بزرگ و كلان خود را به اهداف كوچكتر و جزئیتر تقسیم كنید. بدین وسیله راحت تر میتوانید به هدف برسید.
برای هر یك از اهداف كوچكتر، برنامه ریزی منطقی و زماندار انجام دهید. برنامهای كه دقیقا به شما بگوید برای رسیدن به آن هدف، در چه زمانبندی، چه قدمهای جزئیتری باید بردارید؟
با پشتكار قدمها را دنبال كنید و هر جا به سد یا مانعی برخورد میكنید، با تكنیكهای حل مسئله، مانع را بردارید و مشكل ایجاد شده را برطرف كنید.
هرازگاهی انرژی خود را بشناسید و از هدر دادن امكانات و انرژی پرهیز كنید.
برای حل مسائل یا پیدا كردن راههای كوتاهتر، از مشورت با متخصصها بهره بگیرید.
هر از گاهی اهداف كلان و بزرگ خود را مرور كنید و ببینید در انتخاب آنها درست عمل كردهاید یا نه؟
هر چه بیشتر خودتان باشید و از این كه ادای دیگران را در آورید پرهیز كنید.
حتما قبل از رسیدن به سی سالگی، راهی یكتا برای رشد و تعالی و شكوفایی استعدادهای خود پیدا كنید. نگذارید فرصتها و موهبتها در پیچوخمهای جاده تنبلی یا هرز انرژی از بین بروند. من یك جمله امیدوار كننده در این زمینه دارم كه همیشه آنرا به خودم میگویم. اینك میخواهم آنرا به شما هم بگویم. اگر در كاری به اندازه كافی جهد و تلاش كنید و با خیرگی كافی به سوی هدفی بتازید، خداوند نیز شما را از بركت و لطف بی پایان خود بیبهره نخواهد گذاشت و به شما توان و حتی استعداد لیزری در همان زمینه خواهد بخشید.
نظر کاربران
استعداد لیزری یعنی چی؟!!!