۹۸۱۲۰۰
۵ نظر
۵۰۱۲
۵ نظر
۵۰۱۲
پ

قصه زندگی جوانی که در دام پلیس گرفتار شد

جوان ۲۲ ساله‌ای که در عملیات ضربتی نیروهای تجسس کلانتری سپاد مشهد و به اتهام دستبرد به منازل دستگیر شده بود، پس از آن که به سوالات تخصصی افسر پرونده پاسخ داد، درباره ماجرای اعتیادش به کارشناس اجتماعی کلانتری توضیحاتی ارائه داد.

روزنامه خراسان نوشت: جوان ۲۲ ساله‌ای که در عملیات ضربتی نیروهای تجسس کلانتری سپاد مشهد و به اتهام دستبرد به منازل دستگیر شده بود، پس از آن که به سوالات تخصصی افسر پرونده پاسخ داد، درباره ماجرای اعتیادش به کارشناس اجتماعی کلانتری توضیحاتی ارائه داد.

از حدود یک سال قبل فهمیدم که در دام مواد مخدر گرفتار شده ام و دیگر نمی‌توانم بدون استفاده از مواد به زندگی طبیعی ادامه بدهم، تا آن روز فکر می‌کردم من فقط تفریحی به استعمال مواد مخدر می‌پردازم، اما وقتی به حقیقت ماجرا پی بردم که ...

جوان ۲۲ ساله‌ای که در عملیات ضربتی نیروهای تجسس کلانتری سپاد مشهد و به اتهام دستبرد به منازل دستگیر شده بود، پس از آن که به سوالات تخصصی افسر پرونده پاسخ داد، درباره ماجرای اعتیادش به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: در یک خانواده پرجمعیت به دنیا آمدم، ولی از همان دوران کودکی به درس و مدرسه علاقه‌ای نداشتم. در واقع پدرم مشغول رسیدگی به ملک و املاک خود بود و مادرم نیز توجهی به تحصیل من نداشت به همین دلیل راهنمای درستی در زندگی نداشتم و بر اثر کنجکاوی‌های زیاد به دنبال تجربه کارهای خلاف بودم.

این گونه بود که در پی رفاقت با دوستان بزرگ‌تر از خودم در همان دوران ابتدایی ترک تحصیل کردم و به تفریح و خوش گذرانی پرداختم. هیچ کس به خاطر رهاکردن درس و مدرسه مرا سرزنش نکرد و من هم به بهانه کار در بیرون از منزل در پی شب نشینی با دوستانم بودم. در همین دورهمی‌ها استعمال انواع مواد مخدر را تجربه کردم و برای خودنمایی نزد دوستانم به هر کار خلافی دست می‌زدم، اگرچه پول توجیبی ام را از پدرم می‌گرفتم، ولی بیشتر اوقات برای خرید مواد مخدر با مشکل مواجه می‌شدم.

به همین دلیل گاهی تلاش می‌کردم با کارگری پنهانی مخارجم را تامین کنم، ولی بیشتر اوقات بیکار بودم و نمی‌توانستم کاری دست و پا کنم تا این که با وسوسه‌های هم بساطی هایم دستبرد به منازل را شروع کردم، ولی طولی نکشید که دستگیر شدم و پدرم با این تصور که پلیس مرا بی گناه دستگیر کرده است و دوستانم مرتکب سرقت شده اند خسارت‌های شاکیانم را پرداخت کرد و رضایت آن‌ها را گرفت به همین دلیل من مدت کمی را در زندان ماندم و، چون سابقه کیفری نداشتم مشمول عفو شدم.

با این حال ساعتی بعد از آزادی دوباره به پاتوق دوستانم رفتم و با نشستن پای بساط مواد مخدر به خلافکاری هایم ادامه دادم که باز هم ماجرای بی پولی هایم تکرار شد و دوباره دست به سرقت زدم. مدتی با فروش لوازم سرقتی هزینه‌های اعتیادم را تامین می‌کردم تا این که به سن قانونی خدمت سربازی رسیدم و دفترچه اعزام به سربازی را دریافت کردم. اما روزی که وارد پادگان شدم تازه فهمیدم که اعتیاد به اعماق وجودم رخنه کرده و من نمی‌توانم بدون مصرف مواد مخدر دوام بیاورم، این بود که در یک فرصت مناسب از پادگان فرار کردم و نزد دوستانم بازگشتم.

هم بساطی هایم نقشه سرقت از یک منزل را طرح کرده بودند که من هم بلافاصله با آن‌ها همراه شدم، ولی همه دوستانم شناسایی شده بودند و زیرنظر ماموران انتظامی قرار داشتند. وقتی در اوایل بامداد وارد منزل مد نظر شدیم ناگهان خودمان را در محاصره پلیس دیدیم و من برای دومین بار روانه زندان شدم، اما این بار پدرم در جریان دستگیری ام قرار نگرفت، زیرا همه خانواده تصور می‌کردند من در حال گذراندن خدمت سربازی هستم. چند ماه بعد وقتی از زندان به مرخصی آمدم به محل خدمتم بازگشتم تا چنین وانمود کنم که در حال گذراندن خدمت سربازی هستم، ولی در واقع هیچ گاه وارد پادگان نشدم و تنها از آن شهر با خانواده ام تماس گرفتم و دوباره به پاتوق دوستان معتادم برگشتم.

این بار همه حواسم را جمع کرده بودم تا اشتباهات گذشته را تکرار نکنم و به راحتی گرفتار پلیس نشوم، اما خیلی خمار بودم و پولی هم برای خرید مواد مخدر نداشتم. این بود که حدود ساعت ۳ بامداد به آرامی وارد یکی از منازلی شدم که پدرم آن خانه را به اجاره واگذار کرده بود. کپسول گاز و تعداد دیگری از لوازم داخل حیاط را به پشت بام بردم تا از آن جا بتوانم آن‌ها را در مکان امنی پنهان کنم، اما وقتی برای انتقال لوازم سرقتی به پشت بام رفتم در یک لحظه نیروهای کلانتری سپاد را مقابل خودم دیدم و چاره‌ای جز داستان سرایی دروغین نداشتم، به ماموران انتظامی گفتم کپسول گاز و برخی لوازم دیگر را برادرم در پشت بام گذاشته تا من کار قیرگونی پشت بام را انجام بدهم و من برای آن که مستاجرها از خواب بیدار نشوند به آرامی وارد پشت بام شدم تا از لوازم سرکشی کنم، اما وقتی دیدم ماموران این قصه را باور نمی‌کنند به ناچار حقیقت ماجرا را فاش کردم درحالی که هنوز خانواده ام نمی‌دانند من به مواد مخدر آلوده شده ام و ...

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • ....شانجانی........

    .... خود جوان معتاد .فکر میکند .در این ماجرا خودش مقصر نیست . و فقط

    پاسخ ها

    • فقط سر بلند باش

      لطفا گروه سازش اقدامات لازم را انجام دهند
      در اصل مقصر خانواده بودن آنها را دستگیر کنید متشکرم

  • امید فردا

    شاید ما انقدر گرفتار خرج ومخارج زندگی ودرامدهای مادی شدیم که از تربیت واداره زندگی فرزندانمان فاصله گرفتیم البته بین ما وفرزندانمان از بابت فرهنگی وباورها وباید ونبایدها خیلی فاصله افتاده امید وارم که دلسوزان به این اب وخاک وانسانیت یه فکری بر دارند.

  • زب

    این داستان جون میده فیلم سینمایی بسازن

    پاسخ ها

    • ایرانی

      چرا پادگان غیبت این سرباز فراری را به خانواده اش اطلاع نداد؟

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج