پدر کیف قاپ به خاطر فرزندش عاقبت به خیر شد
روزنامه ایران: ساعتی از غروب آفتاب گذشته بود که صدای فریادهای زنانه «دزد، دزد...» ما را به خیابان کشاند. کوچه شلوغ شده بود و در آن هیاهو مردی که کیف دستش بود رنگ پریده بهدنبال راه فراری میگشت.
روزنامه ایران: ساعتی از غروب آفتاب گذشته بود که صدای فریادهای زنانه «دزد، دزد...» ما را به خیابان کشاند. کوچه شلوغ شده بود و در آن هیاهو مردی که کیف دستش بود رنگ پریده بهدنبال راه فراری میگشت.
زن جوان همچنان فریاد میکشید و از مردم کمک میخواست. مردان که از دیدن دزد خشمگین شده بودند به سمتش رفته و او را دستگیر کردند. مأموران کلانتری چند دقیقه بعد به محل رسیدند. کمی جلوتر رفتم. دزد میانسال به گریه افتاده بود و التماس میکرد: «باور کنید من دزد نیستم.
بچهام روی تخت بیمارستان است و مشکل پلاکت خون دارد. باید هر چه زودتر درمان شود... اما به هر دری زدم نتوانستم پولش را جور کنم. دیگر تحمل دیدن درد کشیدن و گریههایش را نداشتم. به خیابان زدم و با دیدن کیف دستی این خانم، این فکر احمقانه به ذهنم رسید و...»
همهمهای بهپا شده بود. یکی میگفت: «از کجا معلوم راست بگوید. این هم مدل جدید دزدی است...» زمزمهها هر لحظه بیشتر میشد که یکی از همسایهها رو به مرد گریان کرد و گفت: «مگر نمیگویی بچهات روی تخت بیمارستان افتاده است، اگر جناب سروان اجازه میدهند با هم آنجا برویم...»
مرد میانسال با شنیدن این حرف، هیجانزده از جا برخاست و رو به مأمور کلانتری کرد و گفت: «جناب سروان، از شما خواهش میکنم با هم بیمارستان برویم. اگر دروغ گفته بودم هر چه شما بگویید انجام میدهم...»مأمور کلانتری که خودش نیز متأثر شده بود با دیدن اصرار آن مرد و همسایهها، با خودروی پلیس و همراهی چند نفر از ساکنان محلی راهی بیمارستان شدند.
همسر مرد میانسال که در راهروی بیمارستان نشسته بود با دیدن دستبند در دستان شوهر رنگش پرید و با دست بر صورت خود کوبید و شروع به گریه کرد. اهالی به سمت اتاق رفتند. آن مرد درست میگفت و پزشک معالج نیز حرفهایش را تأیید کرد. انگار همه یادشان رفته بود که چند ساعت قبل آن مرد را به جرم دزدی گرفته بودند. جرم آن مرد قابل توجیه نبود اما پسرش گناهی نداشت. اهالی که تحت تأثیر قرار گرفته بودند، تصمیم به کمک گرفتند. گلریزان کوچکی در محل برپا شد و هزینه درمان پسرک را جمع کردند.
سارق برای طی مراحل قانونی به کلانتری برده شد اما آنطور که ما متوجه شدیم شاکی زن نیز به خاطر وضعیت خاص بیماری فرزند آن مرد رضایت داده و از شکایتش صرفنظر کرده بود...
نظر کاربران
خداوند خیرشان بده تن سلامت به همه ملت ایان بدهد غیرت یعنی این
اشك
فیلم هندی
اگر این داستان واقعا راست باشه و ساخته ذهن نویسنده نباشه باید این بنده خدا رو با پروندش و پرونده فرزندش در بسمارستان پیش مسئولین ببرن و بگن اینجا مسئولین شما حکم صادر کنید شما ها که در بی نیازی به سر میبرید ببیند فقر و بیکاری چه برسره یک خانواده میاره اوضاع مردم چگونه هست... در غیراین صورت اگر این داستان واقعی نباشد.... بازم مسئولین مقصر اصلی ان که مجوز به شما میدم اراجیف بنویسید...
یا خدا به چیزی مبتلا شده ملت فقربدبختی حسبی الله ونعم الوکیل
خدا باعث بانی این اوضاع مردمو لعنت کنه.
خدا رو شکر عاقبت کار خیر بود.....مردم بد جور گرفتارند و متاسفانه بهم بی اعتماد
درود بر شر ف خانم
دمشون گرم
خدایا ببین ما کجای دنیا قرار داریم.خودت به دادهمه برس.همه مریضا رو هم شفای کامل عنایت بفرما.آمین
دلخوش نباشید مسکن میسازیم .....
مسئول ای بدبختی هاکیست؟
یکی دوتاهم نیست! رانت خواروحقوق نجومی بگیرو دزدبیت المال،آسوده بخواب که خوابت پریشانی بدی خواهدداشت!!!!
اگر در بیمارستانها مسئولی باشد که اگر کسی نیازمند بود از همانجا او را حمایت کند هرگز پدری دزد نمیشد و هرگز پدری خرد نمیشد ... شایسته نظام اسلامی نیست که شاهد چنین صحنه هائی باشیم ... آیا مسئولین فردای قیامت میتوانند جوابگو باشند ... آیا بهانه های آنها را خد می پذیرد .
لاحول والاقوه الا بالله.یا ستار العیوب
لعنت ب فقر لعنت به کسانیکه باعث فقیرتر شدن مردم شدن
مرگ بر ظالم
مسولین کلاتو ن بالاتربزارین بالاترببنید به کجارسوندین حالا برین بودجه ومنابع کشورشغلامون بدین به این افغانیای مفت خورهم وطنانمون توبدبختی باش شرم اوربااین بیکاری وفقرنجومی بی ابی کم بودجگی
بخدامتاسفم که توهمچین مملکتی دارم زندگی میکنم.
هیچکس از سر شکم سیری دزدی نمیکنه مردم بدبخت تو مشکلات و نداری واقعا کم آوردن مردها شدن دزد.
زنان و دخترام هم تن فروشی
خداوند ب همه سلامتی عنایت کنه و همه ما رو نجات بده از این وضعیت نابه سامان
چ دزدی به خانم حمله کرده لطفاحبس.
آب در در خانه و ما تشنه لبان میگردیم مملکت ما انقدر پول داره ک میشه ی نفر نیازمند نباشه اما ب لطف کل سران مومن مملکت 70درصد ملت گدا هستن