پُست منصور ضابطیان درباره حجت الاسلام حسنی
منصور ضابطیان، روزنامهنگار، کارگردان، مجری و تهیهکننده در صفحه شخصی خود اینستاگرام پستی درباره مرحوم حجت الاسلام حسنی، امام جمعه سابق ارومیه منتشر کرد.
برترین ها: منصور ضابطیان، روزنامهنگار، کارگردان، مجری و تهیهکننده در صفحه شخصی خود اینستاگرام پستی درباره مرحوم حجت الاسلام حسنی، امام جمعه سابق ارومیه منتشر کرد.
ضابطیان نوشت: رفته بودم اروميه.بهانه سفر جشنواره استانى بود اما راستش بيشتر رفته بودم ببينم مى توانم با آيت الله حسني مصاحبه كنم يا نه.آيت الله،امام جمعه قدرتمند اروميه بود و در اوايل دهه هشتاد به خاطر خطبه هاى جنجالى اش نقل مجالس و مطبوعات.همه در تهران و اروميه گفته بودند كه مبادا حتى دم پرش بروى كه با روزنامه نگار جماعت ميانه اى ندارد و هرچه ديدي از چشم خودت ديدى.به اروميه كه رسيدم با هر بدبختى بود شماره منزلش اش را پيدا كردم.صبح جمعه اول وقت زنگ زدم.مردى با لهجه آذرى گوشي را برداشت.گفتم با حاج آقاي حسني كار دارم.پرسيد چى كارش دارى؟چون فهميدم خودش نيست شجاعت بيشترى پيدا كردم و گفتم كه روزنامه نگار هستم و به نظرم حرف هاى حاج آقا خيلي مى تونه براى جوونا مناسب باشه و حيفه كه ما جوونا رو راهنمايى نكنن و خلاصه از همان حرف هايى كه خبرنگارها براى راضي كردن سوژه ها مى زنند.سخنرانى من حدود سه چهار دقيقه طول كشيد.حرف هايم كه تمام شد سكوتي آن طرف خط بود انگار كه طرف گوشى را قطع كرده.بعد همان مرد با لهجه غليظ آذرى گفت:اون حسنى اى كه دنبالش مى گردي خود من هستم ولي مصاحبه نمى كنم و آماده بود كه گوشي را قطع كند.من بلافاصله گفتم:باشه حاج آقا مصاحبه نكنين ولي من آرزومه بيام پشت سر شما نماز بخونم.گفت خب بيا ...بيا ببينمت.
و ظهر همان روز رفتم به مصلاى شهر اروميه.جايى كه مى دانستم آنچه مى شنوم را فردا روزنامه ها تيتر مى كنند و خيلي ها با طنز و مطايبه به استقبالش مى روند.نماز كه تمام شد خودم را رساندم جلو و به امام جمعه گفتم كه كى هستم و همان مزخرفات صبح را دوباره تحويلش دادم.نمى دانم خسته اش كردم يا تحت تاثير قرارش دادم اما هرچه بود گفت شب بيا منزل و نشانى خانه اش را داد.نگويم كه تا شب بشود چه بر من گذشت و ساعت ها چقدر كش آمد.ساعت ٩ در منزلش بودم و دگمه ركوردرم را روشن كردم.حاج آقا يك محافظ مسلح داشت كه درست روبروى من نشسته بود و نمى دانم آگاهانه يا از سر عادت طورى كه من حساب كار دستم بيايد با اسلحه اش بازى مى كرد و حواسش به سوال هاى من بود و گاه چپ چپ نگاهم مى كرد.خود حاج آقا هم گاهى كلتش را كه از زير قبا بيرون زده بود لمس مى كرد.در يك فضاى گاه رعب آور و گاه صميمى سرانجام مصاحبه تمام شد و من احساس فاتحين اورست را داشتم. مصاحبه را عينا چاپ كردم .بدون آنكه اديتش كنم و در مقدمه اش هم نوشتم كه چون امام جمعه محترم هميشه از تحريف حرف هايشان توسط روزنامه نگارها شكايت دارند من جمله ها را عينا نقل كرده ام.
نظر کاربران
خدا رحمتش کنه به معنای واقعی کلمه مرد بود روحش شاد
آذربایجان باشین ساغ اولسون
برای شادی روحش صلوات
باید جواب اعمالش رو بدهد والا
پاسخ ها
جواب چی رو باید بده حرف دهنت رو مزه مزه کن بعد فک بزن
الان تو بهشت با حوری های بهشتی همنشین است توچه میدانی من چه می دانم ؟؟؟؟