بازگشت به استراتژی هستهای دلواپسان؟
روزنامه شرق نوشت: توافق برجام پیروزی بزرگی برای مردم ایران است و خواهد بود، چراکه بدون تداوم بحران و تنش و تحریم، سبب اخذ پروانه بینالمللی فعالیت هستهای و کسب منزلت در میان کشورهای صاحب دانش و صنعت هستهای شد. با نقض برجام توسط ترامپ نهتنها از درستی راه دیپلماسی ایران کاسته نشده، بلکه حقانیت آن در ابعاد جهانی آشکارتر شده است.
روزنامه شرق نوشت: توافق برجام پیروزی بزرگی برای مردم ایران است و خواهد بود، چراکه بدون تداوم بحران و تنش و تحریم، سبب اخذ پروانه بینالمللی فعالیت هستهای و کسب منزلت در میان کشورهای صاحب دانش و صنعت هستهای شد. با نقض برجام توسط ترامپ نهتنها از درستی راه دیپلماسی ایران کاسته نشده، بلکه حقانیت آن در ابعاد جهانی آشکارتر شده است.
مهمترین وجه این پیروزی زمینهسازی بروز تحول در نحوه نگرش به پدیدهها در عرصه حیات بینالمللی و مسائل داخلی کشور است؛ موهبتی که بهدلیل برخي لجبازیها در داخل، کند اما پیشرونده است. برای آنکه درستی این توافق و دستاوردهایش را مدلل کرده باشیم و نیز برای درک موقعیت کنونی ایران، ناگزیر زمانی را یادآور میشویم که پرونده هستهای ایران در شرف ارجاع به تله شورای امنیت سازمان ملل بود؛ تلهای که پای هر کشوری در آن گیر کرد، جز با جنگ از آن رها نشد. در این ایستگاه است که مخالفان داخلی برجام موسوم به دلواپسان وطنی باید به این پرسش پاسخ دهند که چرا چنین اتفاق حیرتانگیز و تأسفباری در دولت آرمانی ایشان رخ داد؟ آیا به ذهن آقایان خطور نکرد که چه حوادث شکننده و ناگواری در انتظار مردم ماست؟ آیا از ناحیه نخبگان و نیز منتقدان دولت احمدینژاد هیچ هشداری در کار نبود؟ اگر بود چرا شنیده نشد؟ علت تجدیدنظر در سیاست هستهای کشور چه بود؟ عملکرد مخالفان دولت آقای روحانی پس از امضای برجام تا نقض آن توسط ترامپ چه تأثیری بر عدم بهرهمندی کامل ایران از برجام داشت؟ چرا دلواپسان همچنان بر غلطبودن برجام و آتشزدن آن پافشاری میکنند؟
اکنون که ترامپ برجام را نقض کرده، چرا بهجای تأمل بیشتر درباره سیاست منتهی به افکندن ایران در تله شورای امنیت، این برجام بهمثابه خواست مردم و ثمره تلاشهای جانکاه برای خارجكردن گریبان ملت از چنگال تحریمهای جهانی است که توسط جریان دلواپس مذمت میشود؟ برای وضوح بیشتر ناگزیر از بازگشت به عقب هستیم: پرونده هستهای ایران در پایان سال ۱۳۸۴ و پس از آنکه دولت یکدست احمدینژاد روی کار آمد، به دلیل سوءمدیریت در سیاست خارجی کشور، با اجماع جهانی بینظیری در طول تاریخ مناسبات بینالمللی پس از جنگ جهانی دوم، به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارجاع شد و هیچیک از دو کشور چین و روسیه در برابر آن مقاومتی از خود بروز ندادند. با این تحول تکاندهنده، پرونده مناسبات بینالمللی ایران قریب به یک دهه تحت کنترل کامل اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد و بهویژه عضو ارشد آن یعنی ایالات متحده آمریکا قرار گرفت تا هر تدبیری بهنفع ایران در این شورا، نیازمند رأی مثبت آمریکا شود. در زمستان سال ۱۳۸۵ که فرایند تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل متحد عملیاتی شد، بزرگترین فرصت به مخالفان جمهوری اسلامی ایران در جامعه جهانی داده شد تا ایران را با تحریمهای گسترده جهانی و نه آمریکایی، از پای درآورند.
توافق برجام، پایان حیات موذیانه آفت تحریمی بود که «خود ما» فرمانش را در اختیار آمریکا (یعنی دشمن خود ما) و سایر مخالفانمان قرار داده بودیم. فرمان این تحریمها بدون تدابیر دیپلماتیک ایران در دولت اول آقای روحانی، میتوانست برای سالیان دراز، همچنان کالبد اقتصاد و توسعه ایران را بِجَود و تخریب و منهدم کند. انتظار میرفت بررسی درست و واقعبینانه علل بروز این بحران به همه نخبگان و دستاندرکاران کشور کمک کند تا هرگز اجازه ندهند که بیخردی بر مناسبات بینالمللی کشور حاکم شود. این انتظار تا حدودی برآورده شد، اما نه بهطور کامل. برای اینکه نشان دهیم حداقل صداهای هشدارآمیزی در عرصه سیاست و اطلاعرسانی بلند شده بود تا روزهای پیشرو را صلا دهد، باید به این نکته اشاره گذرا داشته باشیم که بعضا هشدارهای کارشناسانه درباره اشكالات استراتژی هستهای ایران مطرح میشد. اما پیامدهای بعدی نشان داد که این هشدارها چندان مورد توجه مسئولان و دستاندرکاران و حتی نخبگان جامعه قرار نگرفت و به ابعاد موضوع و پیامدهای خطرناک سیاست خارجی کشور در دوران هشتساله دولت یکدست احمدینژاد در زمینه هستهای، مثل سایر زمینهها هیچ توجهی نشد. منتقدان دولت مهرورز تلاش کردند تا توضیح دهند مشکل اصلی تصمیمگیری در جمهوری اسلامی ایران درباره بحران هستهای، سردرگمی یا اختلاف بر سر راهبرد کشور در زمینه هستهای است و اینکه استراتژی یک برنامه صلحآمیز هستهای میتواند بسیار شبیه مورد ژاپن باشد و نه کرهشمالی.
اما هیچ اصلاحی در مسیر دیپلماسی هستهای ایران صورت نگرفت و هر روز سهم مذاکره و دیپلماسی در رسیدن به اهداف هستهای کشور کمتر شد. تا آنجا که برای اخذ پروانه بینالمللی یک برنامه صلحآمیز هستهای، گفتوگو با جامعه جهانی رها شد. حاصل این سیاست، کشاندن کشور بهدرون باتلاقي بود که با سوءمدیریت دولت یکدست احمدینژاد، هر روز عمیقتر شد. هرچند مسئولان عالی کشور با استفاده از همه فرصتهای بسیار کارساز بینالمللی و منطقهای، موفق شدند شرایط خارجکردن ایران از این باتلاق کُشنده را فراهم و کشور را از آن وضعیت خارج کنند اما واقعیت این است که در دوران سابق، تمامی مسیر سرسبز و پرنشاط سیاست و اقتصاد کشور بهبیابان خشک و کمآبوعلفی تبدل شده بود که خارجشدن از آن بهمعنای پایان دشواریهای ناشی از این انحراف در استراتژی نبود بلکه تنها آغازی برای بیابانزدایی در سیاست و اقتصاد کشور بود. هدف ما از اشاره به این گذشته تاریک این است که توجه نخبگان جامعه را به پرسش مهمی در رابطه با سیاست خارجی ایران جلب کنیم و از خودمان و همه صاحبنظران بپرسیم که اگر بهمدت یک دهه اشتباه بزرگی در کشور رخ داد، علت بروز چنین اشتباهی در اندیشه نخبگان و مسئولان کشور چه بود؟ بیتردید دولت احمدینژاد مقصر اصلی این مسائل است اما اگر فقط مسئولان دولت او را در وقوع این اشتباه مقصر بدانیم، ممکن است از مسیر درست ریشهیابی منحرف شویم. بسیاری از آنان که بعدها انتخاب استراتژی ژاپنی را بهعنوان استراتژی درست هستهای ایران، امری بدیهی دانستند، آیا در سالهای مزبور با این استراتژی همراه نبودند و آیا حتی علیه آن فعال نبودند؟
اکنون که کرهشمالی نه با تاکتیک نرمش قهرمانانه بلکه با چرخش ناگهانی، جهشی، یکشبه و لابد با جشن و سرور! گام در مسیر حلوفصل پرونده هستهای خود گذاشته، بهتر میتوان پیشبینیهای قبلی را درباره تجزیهوتحلیل عملکرد ماجراجویانه کرهشمالی مورد توجه قرار داد و آشکار کرد که خسارات پیشروی یک برنامه هستهای بدون دیپلماسی خردمندانه تا چه حد میتواند فاجعهبار باشد. نباید از یاد بُرد که در دهه یادشده و حتی پس از امضای برجام تا یکی، دو هفته اخیر که رهبر جوان کرهشمالی در برابر دولت ترامپ اعلام عقبنشینی کرد و موجب نومیدی و روزه سکوت کسانی شد که همواره به دولت روحانی و حامیان برجام سرکوفت میزدند که چرا حداقل از مقاومت این پسرک شجاع درس نگرفتهاند، عدهای سادهلوحانه، واقعا باور کرده بودند که کرهشمالی در استراتژی خود موفق شده و آمریکا را منفعل کرده و بنابراین ایران میتواند و باید با الگوگرفتن از این رهبر شجاع و البته با اقتدار بیشتر ناشی از موقعیت بهمراتب بهتر ایران، به اهداف هستهای خود آنهم بدون تفاهم دیپلماتیک با جامعه جهانی، دست یابد!
نظر کاربران
روزنامه شرق تو که خیلی پرو هستی یه کمی ازون تیترهای رنگارنگ دوسال پیشتو بزن مثل امضای جان کری تضمین تضمین است و مثل دیوار تحریمها شکست مثل دیگر بدون تحریم یادت رفته نه
فقط موندم این روزنانههای زنجیرهای جیره خور اون دنیا چیجور میخوان جواب خدا و ملت و امام و شهدارو بدن
اگر راهی بود مطمئن باشید همون دلواپسان که دلسوخته نظام هستن انجام میدادن
دکتر جلیلی همون موقع که برجام نافرجام امضا شد گفت این کار انجام نخواهد شد
خسارتی سنگینی همچون قلب راکتور اراک که لیبرال ها روی دست کشور گذاشتن تا به درک دلواپسان بپرسند ولی افسوس که برسند
پاسخ ها
من به دولت تدبیر و امید تبریک می گویم .
والا این همه امنیت را از تدبیر و امید داریم .
بزودی ارتباط با اروپا به اوج میرسه .
تازه آمریکا هم دو باره برجام رو قبول می کنه .
روزنامه شرق مردم رو...فرض کرده.همه می دونن اروپا نمی تونه کارخاصی رو انجام بده و شرکت های اروپایی یکی یکی دارن از ایران خارج میشن.مرکل گفته باید واقع بین بود ما کار خاصی نمی تونیم درمقابل آمریکا کنیم.حالا دیدید که دلواپسی دلواپسان بی دلیل نبود.دلواپسی اونها برای مواردی بود که حالا اتفاق افتاده.مثل خروج راحت و بدون عواقب آمریکا از برجام.کاش اصلاح طلب ها و روزنامه هاشون دست از این تعصب جناحی خودشون بردارن.امید واهی دادن به مردم تاثیرات منفی بیشتری داره.برجام به کما رفته و با تنفس مصنوعی در حال ادامه حیاته .حیات نباتی
این دلواپسها عین داعشی ها میمونن. فکر میکنن اگه جنگ بشه و تو جنگ کشته بشن به بهشت میرن. نه این خبرا نیست. اگه جنگ بشه مصببش شما دلواپسها هستید. و خون هزاران مردم بیگناه. پیر، کودک،زن گردن شماست و یک راست به جهنم میرید. با این تندروی های بی منطق شما بلاخره مملکت رو به سوی جنگ خواهید برد.