آذربایجانی: مردم با شبكههاي اجتماعي تنهاتر شدند
«جشن دلتنگي» چهارمين ساخته پوريا آذربايجاني است كه امسال براي دريافت سيمرغ بلورين در بخشهاي مختلف جشنواره رقابت سنگيني را با ساير رقبا در پيش دارد.
«روايتهاي ناتمام»، «تجريش ناتمام» و«اروند» از جمله آثاري هستند كه آذربايجاني تا به حال كارگرداني كردهاست و براي فيلم اروند توانست جايزه ويژه هيئت داوران را از آن خود كند. فيلم «جشن دلتنگي» درباره رابطه واقعي آدمها و گره خوردن آنها با فضاي مجازي است؛اتفاقاتي كه در فضايي عاشقانه مخاطب را به چالش ميكشد. پوريا آذربايجاني به عنوان نويسنده و كارگردان فيلم سينمايي «جشن دلتنگي» در گفتوگويي با «جوان» درباره ساخت اين فيلم سينمايي توضيح داد.
قبل از شروع فيلم با تمام عوامل قرار گذاشتيم كه جوري كاركنيم كه همهچيز در خدمت فيلم باشد، پس اينكه توقع داشته باشيم چيزي از فيلم بيرون باشد و به عادت مرسوم اين سالها همان چيز ديده شود، توقع بجايي نخواهد بود، اما اگر دقيق فيلم را ببينيم بسياري از عوامل فيلم شايسته كانديدا شدن هستند، مخصوصاً بازيها، فيلمبرداري و فيلمنامه.
حضور در جشنواره فجر و حواشياي كه براي آن ايجاد ميشود به اضافه ميزان موفقيت فيلم در كسب سيمرغ قطعاً ميتواند در اكران عمومي فيلم تأثيرگذار باشد. در واقع وقتي در جشنواره فجر حضور داريد از امتياز وجود يك جريان تبليغاتي قبل از اكران براي فيلمتان برخورداريد. حالا گاه اين جريان سويه مثبت به خود ميگيرد و مواقعي هم منفي. برخورد مخاطب و منتقدان و نيز موجهايي كه ايجاد ميشود در مشخص كردن اين جهت بسيار مؤثرند.
اساساً در نوشتن فيلمنامه فارغ از ژانر به سراغ موضوعي ميروم كه دغدغهام باشد. استفاده بيرويه از شبكههاي مجازي و جايگزين شدنشان براي روابط عادي و واقعي همواره مرا نسبت به ايجاد بحران تنهايي ترسانده است. با فيلمنامهنويس ديگر فيلم - مونا سرتوه - در مورد كليت اين موضوع صحبت ميكرديم و او به نكته بسيار مهمي اشاره كرد. وقتي عضو يكي از شبكههاي مجازي هستي توهم حضور تعداد زيادي دوست دلسوز هميشه اطرافت وجود دارد،ولي واقعاً از كدامشان ميشود توقع داشت بدون هيچ منفعتي چند ساعتي برايت وقت بگذارد، به ديدنت بيايد و حرفهايت را گوش كند؟ «جشن دلتنگي» با خودش قرار گذاشته است آينهاي باشد براي مردمي كه روز به روز تنهاتر ميشوند و خودشان خوشحال و بيخبرند.
من سعي كردم كه داستاني درباره اين موضوع در فيلم سينمايي «جشن دلتنگي» روايت كنم؛ اما نه به صورت يك حكم قطعي كه بگويد فضاي مجازي خوب است يابد. هدف ما در اين فيلم اين است كه يك آينهاي رو به مخاطب گرفته شود و مخاطب بتواند زندگي خود را درون آن مشاهده كند.
بازي ساغر قناعت را در فيلم «مالاريا» پسنديدم و همان زمان از دستيارم خواستم او را پيدا كند و به راحتي به كار دعوت شد و با هم همكاري كرديم. بهنام تشكر نيز بسيار بازيگر توانايي است و به دلايل زيادي تا امروز در سينما آنطور كه بايد ديده نشده است. يك روز به بازيگراني كه ميتوانند رضاي فيلم «جشن دلتنگي» را بازي كنند، فكر كردم و به ايشان رسيدم. بعد از سه جلسه گفت و گو لطف كردند و قرارداد بستند. رضا جدا از اينكه كاراكتر باورپذيري است، ما را با بهنام تشكر متفاوتي رو به رو ميكند.
«اروند» به دلايل زياد، شرايط اكران بدي را تجربه كرد، ولي مخاطبي كه فيلم را ميديد كاملاً با فيلم ارتباط برقرار ميكرد و فيلم را دوست داشت. «جشن دلتنگي» هم بهنظرم فيلم دوستداشتنياي ميآيد. قطعاً فرمولهاي فروش به شكل كاسبكارانهاش در فيلم رعايت نشده است و فيلم بيش از دغدغه فروش به هر قيمت دغدغه فرهنگي دارد،اما تماشاگري كه از سينما رفتن فقط خنديدن يا وقتگذراني را نخواهد، قطعاً با فيلم ارتباط خواهد گرفت. در عين حال شرايط اكران هميشه در ميزان فروش يك فيلم مؤثر است و اينبار با درايت و سختكوشي كه در تهيهكننده اين فيلم موجود است،اميدوارم شرايط خوبي را در اكران تجربه كنيم.
طبعاً آقاي رسول ملاقليپور تأثير ويژهاي در نگاه من به سينما و حتي جامعهاي كه در آن زندگي ميكنم، گذاشتهاند. فكر ميكنم فارغ از اسم بردن از يك فيلم خاص صداقت در روايت، اصالت در اجرا و با موج شنا نكردن چيزهايياست كه از ايشان آموختهام و همواره سعي كردهام در اجراي آنها كوشا باشم.
ارسال نظر