فخیم زاده: درباره سریال «علی البدل» ۳ عامل وجود داشت، اول خود مقدم بود، او آدمی است که به دلیل تجربه های عظیمی که در کار سریال سازی دارد، می شود به او راحت اعتماد کرد. دوم اینکه من از طرح فیلمنامه و طرح اولیه ای که تنابنده برایم تعریف کرد، خوشم آمد، طرح دو خطی که خان هایی در روستا هستند و با خبر آمدن رئیس جمهور همه چیز به هم می ریزد.
بانی فیلم: درباره سریال «علی البدل» ۳ عامل وجود داشت، اول خود مقدم بود، او آدمی است که به دلیل تجربه های عظیمی که در کار سریال سازی دارد، می شود به او راحت اعتماد کرد. دوم اینکه من از طرح فیلمنامه و طرح اولیه ای که تنابنده برایم تعریف کرد، خوشم آمد، طرح دو خطی که خان هایی در روستا هستند و با خبر آمدن رئیس جمهور همه چیز به هم می ریزد. عامل سوم نیز حضور مهدی هاشمی بود.
ما همدوره بودیم، او در دانشکده هنرهای زیبا و من در هنرهای دراماتیک بودم، من در دوره ای هنرهای دراماتیک را همزمان با ادبیات می خواندم و به جای درس های ادبیات سر کلاس هنرهای زیبا می رفتم که مهدی و داریوش فرهنگ هم آنجا بودند بعد در کاری با هم همکاری داشتیم و دیگر حتی یکدیگر را نمی دیدیم ولی گهگاهی دورادور حال و احوال هم را جویا می شدیم.
مدتهاست به دلیل تجربه ام، سر هر کاری می روم دیگر ترس و وحشت ندارم، اما زمانی که وارد این کار شدم ترس داشتم، اول این که خدا خدا می کردم تا قبل از شروع ماجرا، کار کنسل شود یا مقدم من را کنار بگذارد، چون واقعاً می ترسیدم و با توجه به اینکه فضا را می شناختم و می دانستم، قرار است از آدم های جدی، موقعیت طنز در آورند، نمی دانستم چه قدر از عهده اش بر می آیم، ذهنم درگیر بود و شاید تا جلسه دوم و سوم کار این دلهره را داشتم. در حالی که پس از مدت ها تجربه سالها کار در حوزه سینما اعم از تهیه کنندگی، کارگردانی، بازیگری و… این دلشوره از من دور شده بود، اما سر این کار مدت ها می ترسیدم که واقعاً چه خواهد شد؟! این نگرانی تا آخر با من بود. شما اطلاع دارید فقط تنابنده و مقدم مطمئن بودند. حتی شاید مهدی هم نگران بود چون او هم تنها یکبار در «سلطان و شبان» این جنس کار را تجربه کرده بود و من هم که اصلاً چنین تجربه ای نداشتم.
من یادم است سر صحنه ای از زیر آب که بیرون می آمدیم، طناب دست مهدی بود. بدن و عضلات من مشخص بود، به همین دلیل پیشنهاد دادم طناب را روی من بیندازند تا فرمی که دارم شکسته شود و در واقع طناب بدنم را بپوشاند. در جلسات اول و دوم رسیدن به این استایل سخت و خالص مقداری مشکل بود اما وقتی پیدا شد، دیگر آن را نگه داشتم، این نگهداری در بحث سخن، حرف زدن، راه رفتن و حتی کلاهی که بعد از امتحان چندین کالا به آن رسیدم، وجود داشت.
ـ بله درست است. این طنز را من اولین بار در فیلم «جنون» متوجه شدم، در «جنون» نقش یک آدمکش روانی که چند نفر را می کشت و بعد قربانیانش را می خورد را بازی کردم. موقع نمایش فیلم کار را با تماشاچی در سینما بهمن دیدم در صحنه ای که چاقو را در شکم آرش تاج فرو می کردم تصورم این بود که کار هولناکی انجام داده ام، اما دیدم تماشاچی در حال خندیدن است، من تعجب کردم که قضیه چیست؟ من به بدترین شکل در حال کشتن یک آدم هستم و تماشاگر این طور می خندد، در چند صحنه دیگر هم این اتفاق افتاد و بعد متوجه شدم این مسئله در نوع و جنس بازی من است، اصلا هم ربطی ندارد که چه نقشی را بازی می کنم! این موضوع در سریال «مختارنامه» هم تکرار شد و برخی می گفتند بازی شیرینی کرده بودی! به همین جهت حتی وقتی نقش کاراکتر تلخ و منفی را نیز بازی می کنم، این حالت هست و شاید دست من هم نیست.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر