با عقلانیت دانشجویان را به سمت روشهای مقوم منافع ملی که درعینحال زمینه حمایت فراگیرتر و متضمن هزینه کمتر نیز هستند سوق دهند که بیشک جریان دانشجویی را میتواند در موقعیت اثربخشی گستردهتر و تأمین منافع کلانتر قرار دهد که البته از همه مهمتر، این رویکرد مهمترین دستاوردش ایجاد فرصتی برای بازسازی ساختار و تشکیلات آسیبدیده دانشجویی کشور خواهد بود.
روزنامه شرق: با عقلانیت دانشجویان را به سمت روشهای مقوم منافع ملی که درعینحال زمینه حمایت فراگیرتر و متضمن هزینه کمتر نیز هستند سوق دهند که بیشک جریان دانشجویی را میتواند در موقعیت اثربخشی گستردهتر و تأمین منافع کلانتر قرار دهد که البته از همه مهمتر، این رویکرد مهمترین دستاوردش ایجاد فرصتی برای بازسازی ساختار و تشکیلات آسیبدیده دانشجویی کشور خواهد بود.
باوجوداین دانشجویان فعال و کنشگران حوزههای مختلف دانشجویی با پیشِرو قراردادن این رویکرد که «گذشته چراغ راه آینده است» باید به اتخاذ رویکردهای عاری از هزینه یا کاستن از هزینهها بهدنبال راهکارهای منطقی و جامعهپذیر دانشجویی بروند؛ ازاینرو با ملاحظه این نگرش، خاطر مخاطبان و فعالان جریان دانشجویی را در سطوح مختلف به دو نکته اساسی جلب کرده و به تشریح تحلیلمان از ۱- مکانیابی و جایگاه جریان دانشجویی در سپهر سیاست ایران و ۲- تعیین زاویه نگاه به منافع ملی براساس درک صحیح از موقعیت کنونی، میپردازیم.
ما در تحلیلهایی که ارائه میدهیم نباید در پی ارائه راهکارهای اجرائی مشخص و مدون، بهویژه درخصوص نحوه عمل جریان دانشجویی در وضعیت سیاسی کشور باشیم، اما بااینحال میکوشیم نکاتی را بهعنوان الزامات زاویه نگاه به فعالان دانشجویی معرفی کنیم که طبعا در انتخاب و تشخیص راهکارهای اجرائی مختلف در مواجهه با کنشهای دانشجویی میتوانند مؤثر و راهگشا باشند. اعتراض به وضع موجود و کوشش برای ارتقای وضعیت زیست فردی و جمعی کمابیش همزاد تکوین مفهوم ملت نزد ایرانیان است.
جدال و دوگانههای تاریخی سنت - مدرنیته و برابری- تبعیض از انقلاب مشروطه به بعد همواره دوگانهای را در جامعهای شکل داده که البته پرداختن به ریشهها و سیر تاریخی آن مقصود این گفتار نیست. آنچه میتواند بدیهی تصور شود، واقعیت پدیدهای به نام دوگانه مشارکتجویی - تمامیتخواهی در بطن جامعه ایرانی در تاریخ بیش از صد سال اخیر است. این دوگانه از سویی بهمثابه یک پروسه و روند هماهنگ با تحولات جهانی در مقیاس تاریخی کلان به نفع جبهه آزادیخواهی در جریان بوده و فراگیری این فکر از تعدادی محدود از روشنفکران مرکزنشین به مدد گسترش ابزارهای اطلاعرسانی و... و همراه با فربهشدن طبقه متوسط به طیف گستردهای از جامعه ارتقا یافته است، اما از سویی دیگر اصلاحات بهعنوان پروژهای سیاسی که ورود به قدرت و تغییر سیاستهای کلان را هدف قرار داده، در مقاطع مختلف تاریخ معاصر کامیابیها و ناکامیهایی را تجربه کرده است.
میل اجتماعی و ملی به تغییرات، گاه مانند مقاطعی از قبیل پیروزی مشروطه، استقرار دولت ملی دکتر مصدق، انقلاب اسلامی و انتخابات ریاستجمهوری ۷۶ و مجلس ششم شورای اسلامی امکان ورود به قدرت سیاسی اجرائی را پیدا کرده و گاه در مقابله با جبهه مقابل امکان ادامه فعالیت را از دست داده یا برای مدت درخور توجهی عملا امکان ورود به قدرت از او سلب شده است.
در این میان بهترین و عمدهترین تکیهگاه تحولخواهان، نیروی اجتماعی و حضور شهروندان در حوزه عمومی بوده است. به دیگر سخن، اگر نیروی مدافع وضع موجود با دردستداشتن ابزارهای سنتی قدرت سیاسی را در اختیار خویش درآورده، جنبش اجتماعی منبع تولید انرژی برای طرف مقابل و وسیله ایجاد توازن بوده است؛ بنابراین با نگاهی گذرا به تحولات تاریخی صد سال گذشته درمییابیم که جبهه تحولخواهی زمانی که متکی به جنبش اجتماعی و حضور همدلانه شهروندان در عرصه عمومی بوده است توانسته گامهایی به جلو بردارد و از قضا این توفیقات هنگامی به ناکامی بدل شدهاند که بههرترتیب نیروهای سیاسی اصلاحطلب از حمایت و حضور جنبش اجتماعی حامی خود محروم شده یا خود را بینیاز از آن تصور کردهاند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر