هدی هاشمی در روزنامه ایران نوشت: بیش از یک ماه از زلزله ازگله در استان کرمانشاه گذشته است، شهر اما همچنان روزهای پراسترسی را سپری میکند و روزهای سرد زمستان هم در راه است. مردم هنوز از نبود وسایل گرمایشی و کانکس گلهمندند، آب معدنی خانوادهها قطع شده و سرویس بهداشتی و حمام هم به سختی پیدا میشود، اما دیگر نه خبری از کمکهای مردمی و هنرمندان است و نه خبری از هیاهوی روزهای اول!
هدی هاشمی در روزنامه ایران نوشت: بیش از یک ماه از زلزله ازگله در استان کرمانشاه گذشته است، شهر اما همچنان روزهای پراسترسی را سپری میکند و روزهای سرد زمستان هم در راه است. مردم هنوز از نبود وسایل گرمایشی و کانکس گلهمندند، آب معدنی خانوادهها قطع شده و سرویس بهداشتی و حمام هم به سختی پیدا میشود، اما دیگر نه خبری از کمکهای مردمی و هنرمندان است و نه خبری از هیاهوی روزهای اول!
حالا این مردم کرمانشاهند که باید زیر چادرهای سرد هلالاحمر با دردهایشان زندگی کنند، مقصد اولمان چادرهای برپا شده در شهرستان سرپلذهاب است؛ همان جایی که بیشترین تلفات جانی و مالی را داشته است. تا چشم کار میکند، چادرهای سفید در سرتاسر شهر برپا است. با اینکه مغازهها باز است و مردم میتوانند مواد خوراکی تهیه کنند و کسبه هم به سر کار خود بازگشتهاند اما همچنان وضعیت دردناکی بر شهر حاکم است.
برخی خانوادههایی که تمکن مالی داشتند کانکسهایی تهیه کرده و داخل آن زندگی میکنند، برخی دیگر هم با کانکسهای اهدایی مردم روز و شب میگذرانند و آنهایی که نتوانستهاند هنوز در زیر چادرهای سرد هلالاحمر شب را به صبح میرسانند.
در این منطقه تا آنجا که چشم کار میکند چادر میبینیم از داخل بلوارهای وسط خیابان بگیر تا کنار پمپ بنزینها.
راهی یکی از همین پارکهای شهر سرپل ذهاب میشویم هنوز وارد پارک نشدم که پیر و جوان به سمتم میآیند با زبان کردی جملاتی را میگویند. زنان بیشتر از مردان دورهام میکنند.بلندبلند میگویند: «تا کی باید در این وضعیت زندگی کنیم.» «کجا رفت آن همه سر و صدای روز اول؟ فقط یک هفته کرمانشاه عزیز ایران بود؟ کرمانشاه تنها نیست را چه کسی گفته بود.» «خانهمان را کی میتوانیم بسازیم»، «چرا دولت وام نمیدهد.»
«زمستان است و سرما، ما با بچه کوچک کجا برویم.» «شما خودت زیر چادر میتوانی یک ساعت دوام بیاوری.» نگاهشان میکنم تا بخواهم حرفی بزنم یکی از میان جمعیت میگوید: «چه فایده دارد خانم؟ شما و همکاران شما خیلی آمدند اینجا از ما پرسیدند ما هم گفتیم اما چه شد؟ هیچ اتفاقی نیفتاد. هنوز بعد از یک ماه هیچ چیز سر جای خودش نیست. هرکسی میآید چهار تا عکس میگیرد و میرود ما میمانیم و این همه درد و بدبختی.»
یکی با عصبانیت فریاد میزند: «مردم سنگ تمام گذاشتند. اگر دولت فقط همان کمکهای مردمی را به دست ما میرساند، حالا خیلیهایمان کار ساخت خانههایمان را شروع کرده بودیم. شما آمدید اینجا، زحمت کشیدید. نگاه کنید این وضع بهداشت ماست. دستش را به سمت دستشویی و حمام صحرایی میبرد: «ما اینجا نزدیک ۵۰۰ خانوار هستیم که فقط یک حمام و دستشویی داریم. شما برو داخل حمام را نگاه کن ببین دلت میخواهد حمام بگیری.»
خانمی دستم را میگیرد و به سمت دستشویی میبرد: «این وضع دستشویی است. ما زن هستیم به خدا خانه خودم هم بودم هر روز دستشویی را میشستم تا دخترانم مریض نشوند، حالا مجبوریم هر روز صبح در صف بایستیم و از این دستشویی کثیف استفاده کنیم. این همه جمعیت و دو دستشویی؟»
همهمهای برپا شده، امانم نمیدهند. انگار کسی را پیدا کردهاند که فقط از دردهایشان بگویند. زن جوانی بچه به بغل به سمتم میآید و دست هایم را میگیرد: «همه چیز در کرمانشاه تمام شد.» زلزله فقط برای مسئولان یک هفته بود. کجا رفت آن همه حرفهای قشنگ؟ کسی آمده سراغی از درد و رنج ما بگیرد. بدبختی ما تازه شروع شده.»
از آن طرف مرد جوانی میگوید: «روزها، آفتاب تند و گرم است، چادر میشود کوره! اما شبها سرما استخوانهایمان را میترکاند. سرما نفس آدم را بند میآورد خانم. اگر مدیریت درستی بود ما الآن نباید در این چادرها زندگی میکردیم.
همه جا گفتند که کانکس است، اما شما ببینید اینجا کانکسی پیدا میکنید.» مرد جوان درست میگفت مشاهدات میدانی خبرنگار «ایران» نشان میدهد در شهرستان سرپل ذهاب به کمتر خانوادهای کانکس داده بودند. علتش را که جویا شدم، پیرمردی اینطور توضیح داد: چند روز بعد از زلزله هلال احمر آمد و از ما خواست که بگوییم کانکس میخواهیم یا نه؟ به ما گفتند اگر کانکس بگیرید سه میلیون تومان پول بلاعوض را دولت به شما نمیدهد، برای همین نخواستیم. ترجیح دادیم در چادر بمانیم تا بتوانیم آن پول را دریافت کنیم بلکه بتوانیم به زخمی از مشکلاتمان بزنیم. دو ماه دیگر اینجا جهنم میشود، داخل کانکس نمیشود زندگی کرد! گرما امان نمیدهد. منتظریم دولت سه میلیون تومان را بدهد تا کار ساخت خانه را شروع کنیم.»
از پارکی که در منطقه پل ذهاب است به سمت مسکن مهر میرویم. حال و روز مردم آنجا هم تعریفی ندارد. چادرهایشان را روبهروی مسکن مهر برپا کرده و میان خرابههای بیمهری، زندگی دوباره آغاز کردهاند.
افسانه یکی از اهالی همین مسکن مهر است. لباس محلی بنفش به تن کرده و از حال و روز مردم این منطقه برایم میگوید: «هفت نفر داخل یک چادر زندگی میکنند آخر این انصاف است. شبها آنقدر سرد میشود که از ترسمان نمیتوانیم چراغ روشن کنیم. مواد غذایی هست اما خیلی کم است. همین که چند دقیقه میگذرد در کنارمان 15 نفری جمع میشوند. آنها هم حرف های افسانه را تأیید میکنند، بلند بلند حرف میزنند نمیدانم به کدامشان نگاه کنم. زن سن و سالداری کنارم میایستد و با عصبانیت فریاد میزند: «آب معدنی را قطع کردند. گفتند آب شرب قابل خوردن است.
ما خودمان وقتی زلزله نیامده بود آب شیر به بچههایمان نمیدادیم، الآن چه وضعیتی است که میگویند از این آب بخوریم. یک هفته پیش آمدند یک جعبه کنسرو لوبیا و تن ماهی، یک قوطی روغن، یک بسته چای و قند، یک بسته نمک و یک کیسه برنج 10 کیلویی دادند، گفتند این جیره یک ماه شماست. خب حساب کنید ما یک خانواده هفت نفره هستیم، آیا این وعده غذایی برای ما کافی است؟
این حرف ها را که میزنند دیگرانی که کنارم ایستادهاند هم با سر تأیید میکنند. یکی از مردان میگوید: توقع داریم زودتر کار ساخت خانههایمان آغاز شود.
اینجا هر کسی از درد خودش میگوید.: «کلیههایم مشکل پیدا کرد و دیروز 140 هزار تومان از من بابت سونوگرافی گرفتند. داروهایم نزدیک 85 هزار تومان شد. خب از کجا بیاوریم. الآن توی این شرایط هر کسی به بیمارستان میرود کلی هزینه دارو میدهد.» از او میپرسم که پزشکان هزینه معالجه را هم میگیرند: «هزینه معالجه گرفته نمیشود اما بابت داروها کلی پول میدهیم.»
شرایط سختی به لحاظ سرویس بهداشتی در شهرها حاکم است. در شهرها مردم به اندازه کافی حمام و دستشویی ندارند و باید از سرویس منازلی که نیمه تخریب است استفاده کنند.
20 روز است که حمام نرفتیم. آب به تن بچههایمان هم نخورده است. ما خرما نمیخواهیم، دستشویی و حمام میخواهیم. مجبوریم وارد خانههای نیمه خراب شویم و حمام کنیم. هر لحظه ممکن است خانه روی سرمان آوار شود.» خانم دیگری میگوید:
«30 روز پیش کرمانشاه رفتم و آنجا خانه یکی از فامیلهایمان حمام کردم. از آن روز به بعد اصلاً حمام نرفتم. بعضی وقتها پارچه مرطوب میکنیم و به تن و بدنمان میزنیم. برای دستشویی هم همینطور است. اینجا برای 100 خانوار فقط چهار دستشویی درست کردهاند. ممکن است هر لحظه مریضی واگیرداری بگیریم.»
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
ما فراموش نکرده ایم .بلکه میگوییم دولت زیادی به کمکهای مردم وابسته نشه ...