متهم یک پرونده جنایی که فقط ۲۴ ساعت بعد از ارتکاب قتل زن عمویش، در چنگ قانون گرفتار شد، هنگام بازسازی صحنه جنایت در حضور قاضی ویژه قتل عمد، درحالی راز گاوصندوق ساختمان ۱۱۸ را فاش کرد که مدعی بود با سرقت پول و طلاهای زن عمویش، قصد داشت با زن مطلقه ۳۲ ساله ای ازدواج کند!
روزنامه خراسان نوشت: متهم یک پرونده جنایی که فقط ۲۴ ساعت بعد از ارتکاب قتل زن عمویش، در چنگ قانون گرفتار شد، هنگام بازسازی صحنه جنایت در حضور قاضی ویژه قتل عمد، درحالی راز گاوصندوق ساختمان ۱۱۸ را فاش کرد که مدعی بود با سرقت پول و طلاهای زن عمویش، قصد داشت با زن مطلقه ۳۲ ساله ای ازدواج کند!
متهم به قتل مذکور که با گذراندن دوره آموزشی کمک بهیاری در یکی از مراکز خدماتی مشغول به کار شده بود، درحالی که حلقه های آهنین قانون دستانش را می فشرد از خودروی پلیس، مقابل ساختمان ۱۱۸ در خیابان کوهسنگی مشهد پیاده شد، ساختمانی که بارها به آن جا رفت و آمد کرده و هر بار زن عموی پیرش با خوشرویی از او پذیرایی کرده بود! اما این بار هنگامی به همراه کارآگاهان وارد منزل مذکور شد که دیگر هیچ کس به استقبالش نیامد! گزارش خراسان حاکی است، لحظاتی بعد و به دستور قاضی کاظم میرزایی، دوربین قوه قضاییه به کار افتاد و متهم جوان در برابر لنز دوربین قرار گرفت تا این بار صحنه قتل زن عموی ۸۲ ساله اش را در اتاق خواب پیرزن بازسازی کند.
ابتدا کارآگاه نجفی (افسر پرونده) به بیان خلاصه ای از محتویات پرونده پرداخت و توضیحاتی را درباره چگونگی دستگیری متهم و اعترافات وی در مراحل بازجویی مطرح کرد سپس قاضی میرزایی با تفهیم مواد قانونی به متهم از وی خواست مواظب اظهارات خود باشد و حقیقت ماجرا را بیان کند چرا که اظهارات او در بازسازی صحنه قتل، در همه مراحل دادرسی مورد استناد قرار می گیرد. در این هنگام متهم پرونده جنایی با معرفی کامل خود گفت: بعد از آن که در ترم آخر مقطع کاردانی رشته برق صنعتی، دانشگاه را رها کردم به دنبال مدرک بهیاری رفتم تا به این طریق در یکی از مراکز خدماتی مشغول کار شوم. خلاصه از چند ماه قبل کارم را شروع کردم درحالی که با دختران زیادی ارتباط داشتم. با این وجود روزی در محل کارم دل باخته زن مطلقه ای شدم که او هم در همان مرکز خدماتی کار می کرد! به او پیشنهاد دادم مدتی با یکدیگر ارتباط داشته باشیم تا اگر شناخت نسبی پیدا کردیم، با هم ازدواج کنیم! او از همسر قبلی خود ، فرزندی داشت که نزد همسر سابق اش بود ولی من به دلیل این که زن سنگینی بود به او وابسته شدم به همین سبب هم شب ها در محل کارم می خوابیدم!
تا این که قرار شد یکی از دوستانم که مسافرخانه دارد یکی از سوئیت ها را به من اجاره بدهد تا من با آن زن در آن جا زندگی کنم! در همین روزها بود که با راننده ۴۲ ساله یکی از تاکسی تلفنی های مشهد آشنا شدم! او مواد مخدر از نوع حشیش مصرف می کرد و من با او دوست بودم. البته این دوستی و رفاقت از یک هفته قبل شروع شده بود. وقتی درون خودروی او می نشستم گوشی تلفن ام مدام زنگ می خورد و او در جریان ارتباطات خیابانی من قرار گرفت تا این که به او اعتماد کردم و راز گاو صندوق ساختمان ۱۱۸ را برایش شرح دادم. به او گفتم زن عموی پولداری دارم که به تنهایی در ساختمان ۱۱۸ خیابان کوهسنگی زندگی می کند.
او زنی پولدار است و کسی را هم ندارد. به تازگی هم مقدار زیادی طلا خریده است و در گاوصندوق نگهداری می کند. البته نمی دانم درون آن گاو صندوق چه مقدار پول است ولی این را می دانم که او همه پس اندازش را داخل آن نگه می دارد سپس از سرقت پول و طلاهای پیرزن برایش گفتم. این گونه بود که راننده میان سال دیگر موضوع را رها نکرد و از من خواست تا به گاوصندوق دستبرد بزنیم! او برای رسیدن به هدفش مرا تهدید کرد که ماجرای زنگ های تلفن همراهم را برای زنی بازگو می کند که قرار بود با او ازدواج کنم و راننده از ماجرای من و آن زن به طور کامل خبر داشت!
متهم این پرونده جنایی در ادامه افزود: این گونه بود که من هم تصمیم به قتل زن عمویم گرفتم تا به راحتی به گاوصندوق دستبرد بزنم! همه برنامه و نقشه را راننده تاکسی تلفنی طرح کرد و ما روز حادثه به اتفاق یکدیگر به منزل زن عمویم رفتیم. او بیرون از حیاط ایستاد و گفت: وقتی شرایط مناسب بود تماس بگیر تا من هم بیایم! با این نقشه من زنگ منزل زن عمویم را به صدا درآوردم او وقتی از «چشمی» نگاه کرد و مرا دید، زنجیر پشت در را انداخت و من وارد پذیرایی شدم. او شکلات به من تعارف کرد سپس کاسه سوپ را مقابلم گذاشت. چند قاشق سوپ خوردم سپس با راننده تماس گرفتم ولی تلفن او از دسترس خارج بود! دیگر نمی توانستم برگردم به همین دلیل داخل اتاق خواب رفتم و زن عمویم را صدا زدم! وقتی داخل اتاق آمد دیگر مجال ندادم و او را روی تخت انداختم و متکا را روی صورتش گذاشتم آن قدر فشار دادم که تخت خواب شکست!
وقتی فهمیدم او دیگر جان در بدن ندارد، سراغ گاو صندوق رفتم ولی کلید آن در محل همیشگی نبود! سعی کردم با اشیای دیگر آن را باز کنم ولی نتوانستم. درحالی که به شدت ترسیده بودم مبلغی پول و طلاهای دور گردنش را سرقت کردم و از محل گریختم. وقتی به بیرون از منزل رسیدم به راننده گفتم چرا تلفن ات را پاسخ ندادی؟ او گفت: تلفن ام خاموش شده بود! اگرچه می دانستم او دروغ می گوید ولی دیگر چاره ای نداشتم! چرا که من خودم را نزد آن زن مطلقه فرد پولداری معرفی کرده بودم و باید پول ها را به او می رساندم! به این دلیل به همراه راننده برای فروش طلاها اقدام کردیم ولی به دلیل این که طلاها فاکتور خرید نداشت کسی آن ها را نمی خرید! بالاخره یکی از طلافروشان قبول کرد که 50 درصد پول را برای فاکتور نگه دارد و بقیه را به من بپردازد! من هم پول ها را به راننده دادم که آن ها را به زنی که از او خواستگاری کرده بودم، برساند ولی هنوز 48 ساعت از این ماجرا نگذشته بودکه توسط کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر شدم! اما اگر جلوی زبانم را می گرفتم و راز گاو صندوق را برای راننده تاکسی تلفنی فاش نمی کردم، شاید این حادثه هم رخ نمی داد!
در پی اعترافات صریح متهم و به دستور قاضی کاظم میرزایی، بازسازی صحنه قتل به پایان رسید و درحالی که راننده تاکسی تلفنی بخشی از اظهارات متهم درباره ارتکاب قتل را انکار می کرد، آنان با صدور قرار قانونی روانه زندان شدند تا این پرونده دیگر مراحل قانونی خود را طی کند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
به نظر من اگر فامیل رفت وامد نکنیم بهتر است قدر خود وبچه هایتان رابدانید وهمسایه هم رفت وامد نکنید مخصوصا شهرهای بزرگ
بدون نام
حیف نون سریعتر هلاکش کنید
رها
چرا خب مگه هرکی بیکار بود و احتیاج به پول داشت باید آدم بکشه تا کی چشم به مال بقیه داشتن
Z
لعنت به همچین آدمای ایران دیگه افتضا شده هرچی هم اعدام میشن عبرت نمیگیرن
بدون نام
زن سنگین و رابطهی پنهانی....پس از لحاظ وزن سنگین بوده نه نجابت.امان از مطله قه ها
بدون نام
پسره اصلا با تعریفهایی که کرده از ریشه پست بوده !!
بدون نام
بدبخت پیرزن با این سن و سال چه پذیرایی هم از این بی چشم و رو می کرده
بدون نام
اینکه میگید بازم مشهد به خاطره اینه که روزنامه خراسان فعاله و خبرها رو منعکس میکنه حالا اگه استانهای دیگه ام روزنامه ای به فعالی خراسان داشت از جاهای دیگه ام خبردار میشدید نکنه فقط قتل تو مشهد اتفاق می افته
نظر کاربران
بیا... اینم از فامیل... دیگه آدم به کی میتونه اطمینان کنه؟ منکه دیگه برادرمم تنها باشم خونه راه نمیدم
پاسخ ها
اینکه می خواسته با یک زن مطلقه سی و دو ساله ازدواج کننه علامت تعحب داره؟!! ...
چرا کامنت منو کامل نگذاشتی؟ قبلا فقط اساعه ادب(!) به کامنت گذارها رو سانسور می کردی الان برای خبرنگارهای دوزاری سایتهای دیگه هم مرام می گذاری؟!
مشهد مشهد مشهد دیگه برای زیارتم میترسم برم مشهد
پاسخ ها
باز هم مردی دیگر و جنایتی دیگر
چرامسولین به دادمعضلات اجتماعی نمیرسن همش ازفقروبیکاری روبیکاریه احتیاط وروانی جرم وجنایت
پاسخ ها
همیشه پای یک مرد در میان است
واقعآ به کی باید اعتماد کرد ؟؟
پاسخ ها
تا کی باید زنان قربانی سودجویی و طمعکاری مردان شوند؟!
امان رضا بزنه تو کمر هرچی مشهدی خلافکاره
پاسخ ها
مرد ایرانی خجالت بکش
دیگه تو این دنیا به کی میشه اعتماد کرد؟؟؟ خاک تو سرت گذشته از اینکه پیرزن ناتونی بود زن عموت بودا؟؟؟
پاسخ ها
به هیچ مردی اعتماد نکنید
توف تو شرفت مردک رذل بی غیرت
...
پاسخ ها
مردان رذل
چرا میگی بیکاری و فقر این مرد کار داشته میدونسته مثل آدم زندگی کنه فقط طمع بیش از حد و فکر و ذهن پلید میتونه همچین بلایی سر انسانیت یک نفر بیاره
پاسخ ها
مردان طمعکار بی صفت
ازسگ پستری ی سگ وقتی ی تیکه نون بندازی جلوش دیگه کازت نمی گیره آشغال تورو باید زنده زنده دفع گنند
به نظر من اگر فامیل رفت وامد نکنیم بهتر است قدر خود وبچه هایتان رابدانید وهمسایه هم رفت وامد نکنید مخصوصا شهرهای بزرگ
حیف نون سریعتر هلاکش کنید
چرا خب مگه هرکی بیکار بود و احتیاج به پول داشت باید آدم بکشه تا کی چشم به مال بقیه داشتن
لعنت به همچین آدمای ایران دیگه افتضا شده هرچی هم اعدام میشن عبرت نمیگیرن
زن سنگین و رابطهی پنهانی....پس از لحاظ وزن سنگین بوده نه نجابت.امان از مطله قه ها
پسره اصلا با تعریفهایی که کرده از ریشه پست بوده !!
بدبخت پیرزن با این سن و سال چه پذیرایی هم از این بی چشم و رو می کرده
اینکه میگید بازم مشهد به خاطره اینه که روزنامه خراسان فعاله و خبرها رو منعکس میکنه حالا اگه استانهای دیگه ام روزنامه ای به فعالی خراسان داشت از جاهای دیگه ام خبردار میشدید نکنه فقط قتل تو مشهد اتفاق می افته