روزنامه اعتماد به نقل از برايان رزنيك خبرنگار علمي نشريه VOX نوشت: دونالد ترامپ، رييسجمهوري از حزب جمهوريخواه است اما غالبا ايدئولوژي سياسي او فاقد انسجام است، بيش از هر رييسجمهور ديگر معاصري كه در خاطر داريم. در طول دوران كمپين انتخاباتي، ترامپ به مدت ۳ روز ۵ موضع متفاوت در مورد سقط جنين اتخاذ كرد. خيلي مواضع ديگر او هم بهشدت مبهم بودند.
براي مثال سال ۲۰۱۶ در مصاحبهاي با فاكسنيوز گفت: «من نميخواهم تفنگ وارد كلاسهاي درس شود، اما راستش را بخواهيد در برخي موارد لازم است كه معلمها سر كلاس تفنگ داشته باشند.» ترامپ در ورود به دعوا با اعضاي حزب متبوعش درنگ نميكند. او بدش نميآيد كه عليه وزير دادگستري كابينه خودش حرف بزند و البته نسبت به همكاري با رهبران اقليت دموكرات كنگره يعني نانسي پلوسي و چاك شومر هم بيميل نيست. اقدامات ترامپ، دورهاي بسيار جذاب از تاريخ را براي كارشناسان علوم سياسي و روانشناسان پديد آورده است.
مايكل باربر، استاد علوم سياسي دانشگاه بريگام يانگ ميگويد: «تا حالا هيچ مقام منتخب فدرالي نديده بوديم كه به اين راحتي موضعش را بدون ارايه دادن هيچ توجيه، توضيح يا عذري عوض كند؛ چه برسد به اينكه اين مقام منتخب رهبر يك حزب اصلي و رييسجمهور ايالات متحده امريكا باشد.» به گفته اين كارشناس در بسياري از آرا و تصميمها بسيار مشكل ميتوان اثري از سياستهاي پيشين را ديد. اساتيد علوم سياسي مدتهاست كه تلاش ميكنند مبناي شناخت نسبت به قدرت سياسي رهبران و تمايل جامعه براي حفظ مسووليتپذيري رهبران را ارزيابي كنند. دونالد ترامپ يك تجربه كمنظير عملي است كه ميتواند به برخي سوالهاي بزرگ تحليلگران در مورد اصل دموكراسي پاسخ بدهد.
از جمله اين سوالات مهم اين است كه قدرت رييسجمهور در تغيير دادن ديدگاه عمومي شهروندان تا چه حد است؟ آيا رايدهندگان به يك رهبر سياسي حتي اگر او تغيير نظرات وسيعي بين ديدگاههايش داشتهباشد باز هم از او پيروي ميكنند؟ و يك سوال كليدي ديگر كه براي آينده رياست جمهور ترامپ اهميت بسياري دارد: اگر رهبران شاخص جمهوريخواه از ترامپ به دليل اختلاف ديدگاه يا ناخشنودي از اخلاقش ببرند، آيا رايدهندگان هم در اين جدايي از آنها پيروي خواهند كرد؟
در مجموع ميتوان گفت كه ترامپ يك فرصت بينظير براي آزمايش صحت نظريه «پيروي از پيشوا» در علوم سياسي ايجاد كرده است. اين فرصت اجازه ميدهد كه كارشناسان تحليل كنند پيروان ترامپ تا چه نقطهاي او را دنبال خواهند كرد. ميتوان گفت برخي سياستها وجود دارد كه ترامپ آنها را كاملا منسجم پيگيري كرده است. براي مثال او سياستهايي وضع كرده است كه ورود شهروندان كشورهاي مسلمان نشين به امريكا سختتر از گذشتهشود. او در تلاش براي پايان دادن به بيمه درماني ارزانقيمت مشهور به اوباماكر با جمهوريخواهان كاملا همبستگي نشان داده است و با مجموعه حزب جمهوريخواه براي كاهش نقش نهادهاي دولت فدرال از جمله آژانس حفاظت از محيط زيست همسو بوده. اما در مقام يك رييسجمهور، عملكرد او به صورت بيسابقهاي در طول تاريخ امريكا پاندولي است.
محافظهكاران به خواست ترامپ ليبرال ميشوند
مواضع پاندولي ترامپ باعث شده است تا دو كارشناس علوم سياسي از دانشگاه بريگام يانگ، مايكل باربر و جرمي پوپ اقدام به طراحي مطالعهاي براي بررسي آثار اين رفتار بكنند. هدف اين مطالعه پاسخ به اين سوال است كه آيا طرفداري از دونالد ترامپ يك اعتقاد ايدئولوژيك است يا اينكه هواداران او حاضرند او را به هر سمتي كه سياستهايش اشاره كند، دنبال كنند؟ اين مطالعه درست بعد از تحليف ترامپ به صورت آنلاين و در ميان ۱۳۰۰ عضو حزب جمهوريخواه انجام شد. سوالات اين نظرسنجي به شكلي تنظيم شدهبود كه بر اختلافات عمده و تضادهاي عميق ميان محافظهكاران و ليبرالها در امريكا انگشت بگذارد. موضوعات اين نظرسنجي شامل مسائلي مانند افزايش حداقل دستمزد، توافق هستهاي با ايران، محدوديت دسترسي به سقط جنين، بررسي سوابق براي خريد اسلحه و مشابه اين بود. پوپ و باربر ميخواستند دريابند آيا اگر به پاسخدهندگان گفته شود كه دونالد ترامپ از يك سياست ليبرال پشتيباني ميكند، چه تعداد از جمهوريخواهان از او پيروي خواهند كرد.
يكسوم از شركتكنندگان در اين نظرسنجي سوالاتي را ميديدند كه در آن توضيح داده شده بود ترامپ از يك ديدگاه ليبرال حمايت ميكند. براي مثال در يكي از سوالات براي تعدادي از شركتكنندگان آمدهبود: «مشخص كنيد كه با اين موضع موافق هستيد يا مخالف: افزايش دادن حداقل دستمزد به بيش از ۱۰ دلار در ساعت. دونالد ترامپ گفته است كه از اين سياست پشتيباني ميكند. شما چطور؟ شما موافق افزايش حداقل دستمزد به بيش از ۱۰ دلار در ساعت هستيد يا مخالف آن؟» يك سوم ديگر از پاسخدهندگان در سوالها هيچ موضعگيري از سوي ترامپ نميديدند و دسته سوم موضعگيريهايي ميديدند كه در آن ترامپ از سياستهاي محافظهكارانه دفاع كرده بود. نتيجه جالب اين نظرسنجي به گفته پوپ اين بود: «در مجموع در ميان همه سوالهايي كه پرسيدهشد، جمهوريخواهان مواضع ليبرال را ۱۵ درصد بيشتر ميپسنديدند.
در جايي كه به آنها گفته شدهبود ترامپ از اين موضع ليبرال حمايت ميكند آنها هم از پيشوا پيروي كردند.» به گفته اين كارشناس علوم سياسي «نتيجهاي كه نهايتا از اين نظرسنجي گرفتيم اين بود كه به صورت ميانگين بيشتر جمهوريخواهاني كه در امريكا زندگي ميكنند جلوي ترامپ را در انجام هر كاري كه دوست دارد نميگيرند.» اثر موضعگيري ترامپ حتي در سختترين مواضع جمهوريخواهان هم مشاهده ميشد، در بين سوالات مربوط به مهاجرت، پاسخدهندگاني كه به آنها گفته شده بود ترامپ از تسهيل مهاجرت پشتيباني ميكند، از موضع او دفاع كردهبودند. اين نخستين بار نيست كه چنين نتايجي در يك مطالعه در مورد پيروي از پيشوا ديده ميشود. در گذشته هم مطالعاتي انجام شده بود كه نشان ميداد رايدهندگان ليبرال نيز اگر از سوي رهبرانشان به دفاع از يك سياست محافظهكارانه تشويق شوند، آن را قبول ميكنند.
نكته مهم اين است كه هر رايدهندهاي به سادگي بر اثر توصيه رهبران تغيير موضع نميدهد. باربر و پوپ در مطالعه خود دريافتند كه اكثر كساني كه از «هر چه ترامپ بگويد» پيروي ميكنند، كساني هستند كه چيز زيادي در مورد سياست نميدانند، اما خودشان را قويا جمهوريخواه معرفي ميكنند. هر اندازه كه دانش سياسي در بين پاسخدهندگان بالاتر ميرفت، احتمال گرفتن مواضع پاندولي كمتر ميشد. شايد تا حدي حتي بتوان گفت كه اين نتيجهگيري ممكن است محصول كمتر فكر كردن پاسخدهندگان در هنگام پركردن نظرسنجي باشد. اما باز هم اين اشكال نشاندهنده يك اثر جانبي ديگر است: اكثر ما در هنگام برخورد با مسائل سياسي زياد فكر نميكنيم. مطالعه پوپ و باربر هنوز در هيچ نشريه علمي منتشر نشده است، اما اساتيد دانشگاهي علوم سياسي كه وكس با آنها گفتوگو كرده است اين مطالعه را قابل استناد و با طراحي و اجراي قوي ارزيابي ميكنند.
رايدهندگاني كه منتظر موضعگيري نماينده هستند
مثالهاي تاريخي مختلفي از پيروي سياسي از بالا به پايين در سالهاي گذشته در امريكا وجود دارد. سال ۱۹۷۱ ريچارد نيكسون، رييسجمهور جمهوريخواه امريكا در يك تصميم غافلگيركننده دستور داد تغيير قيمت و دستمزد در امريكا براي ۹۰ روز كاملا متوقف شود. اين تصميم براي مقابله با تورم گرفتهشد اما عميقا با سياستهاي اقتصادي محافظهكارانه تضاد داشت. در آن روزگار تندروترين محافظهكاران هم از تصميم نيكسون پيروي و حمايت كردند. لري بارتلز، استاد علوم سياسي دانشگاه واندربيلت و تحليلگر ارشد آراي عمومي ميگويد: «در يك نظرسنجي دانشگاه كلمبيا مشخص شده است به صورت متوسط در موضعگيريهاي ناگهاني در بين فعالان جمهوريخواه ۴۵ درصد رشد ديده ميشود. در موارد بررسي شده بين ۳۲ تا ۸۲ درصد از جمهوريخواهان يكشبه موضع خود را تغيير ميدهند؛ در حالي كه اين گروه از رايدهندگان به صفت مقاومترين شهروندان در برابر تغييرات ايدئولوژيك شناخته ميشوند.» مطالعات ديگر نشان ميدهد كه بخش بزرگي از شهروندان امريكا با تغيير نظر رهبران سياسيشان تغيير موضع ميدهند.
سال ۲۰۱۴ ديويد بروكمن و دانيل باتلر يك تحقيق ميداني انجام دادند كه تغيير موضع رايدهندگان امريكايي را به تصوير بكشند. بر اساس اين مطالعه ميداني، جمعي از شهروندان حوزه انتخاباتي يك نماينده كنگره كه در نظرسنجي ديگري مشخص شدهبود با يك سياست خاص او همسو نيستند انتخاب شدند. براي بخشي از اين رايدهندگان يك نامه از سوي دفتر نماينده ارسال شد كه در آن نامه نماينده حزب دموكرات اعلام كرده بود از اين سياست خاص پشتيباني ميكند. در اين نامه عضويت حزبي نماينده مجلس عنوان نشده بود.
ارسال اين نامه به حوزه انتخاباتي بدون توجه به جهتگيري حزبي رايدهندگان باعث تغيير كوچك ولي معناداري در حمايت از اين سياست خاص شد. بروكمن و باتلر ميگويند: «۶/۵ درصد از دريافتكنندگان نامه موضع خود را تغيير دادند و از موضع نماينده حوزه انتخابيه پيروي كردند.» يك مطالعه متمم متغير تازهاي را به اين تجربه سياسي- اجتماعي اضافه كرد. جمعي از شهروندان حوزه انتخابي نامهاي دريافت كردند كه توضيحات مفصلي در مورد ديدگاههاي سياسي نماينده در آن آمدهبود. بخشي ديگر از رايدهندگان نامهاي دريافت كردند كه به صورت خلاصه سرفصل ديدگاههاي او را توضيح داده بود. نتيجه اين بود: «احتمال تغيير موضع رايدهندگاني كه نامه تفصيلي را دريافت كردند درست به اندازه رايدهندگاني بود كه نامه خلاصه را دريافت كرده بودند.»
بگذاريد كمي جلوتر بياييم. سال ۲۰۱۵ بر اساس نظرسنجي موسسه گالوپ فقط ۱۲ درصد از جمهوريخواهان نسبت به ولاديمير پوتين، رييسجمهور روسيه، نظر مثبتي داشتند. آن سال فقط ۳ سال بعد از اين بود كه ميت رامني، نامزد جمهوريخواهان در انتخابات رياستجمهوري روسيه را «اصليترين دشمن ژئوپولتيك» امريكا معرفي كردهبود. اگر دو سال به جلو بياييم، اكنون بر اساس تازهترين نظرسنجي موسسه گالوپ ۳۲ درصد از جمهوريخواهان نسبت به ولاديمير پوتين ديدگاه مثبتي دارند. اين يك جهش بزرگ در افكار عمومي محسوب ميشود و جالب اينجاست كه رفتار دولت پوتين تغيير نكرده است و مشابه پيشبيني ميت رامني پيش رفته است. اما چه چيزي در اين مدت براي جمهوريخواهان تغيير كرده است؟ فقط اينكه دونالد ترامپ، نامزد رياستجمهوري و رييسجمهور منتخبشان حاضر به انتقاد از رهبر روسيه نشده است. حالا به يك نمونه ديگر نگاه كنيد، مساله تجارت آزاد كه معمولا محافظهكاران طرفدار آن هستند، باعث كاهش هزينه كالا براي كسب و كارهاي امريكايي ميشود كه ميتوانند نيروي انساني را به خارج واگذار كنند يا اينكه مواد اوليه ارزان از خارج از كشور وارد كنند.
باربر و پوپ در مطالعه خود ذكر كردهاند: «از زماني كه دونالد ترامپ با سرعتي باورنكردني در كارزار انتخاباتي ۲۰۱۶ پيشرفت كرد، پشتيباني جمهوريخواهان از تجارت آزاد با همان سرعت سقوط كرد.» بر اساس نظرسنجي موسسه Pew بين سالهاي ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷ هواداري جمهوريخواهان از تجارت آزاد طي سه سال از ۵۶ درصد به ۳۶ درصد سقوط كرده است يعني تقريبا نيمي از حاميان جمهوريخواه تجارت آزاد به مخالف آن بدل شدهاند.
يك نظرسنجي توسط موسسه سيبياس، در ماه مارس نشان ميدهد كه ۴۷ درصد از شهروندان امريكا و با جدا كردن گرايش سياسي ۷۴ درصد از شهروندان جمهوريخواه امريكا معتقدند «شنود از دفتر كار دونالد ترامپ» توسط دولت اوباما «محتمل است» يا «خيلي محتمل است.» اين در شرايطي است كه نام هيچ شاهد معتبري مبني بر اين ادعا تاكنون منتشر نشده است و تنها منبع اين خبر توييت شخص دونالد ترامپ بود كه در طول كارزار انتخاباتي نوشتهبود «اوباما از دفتر كار من در برج ترامپ شنود كرده است.» البته بعدها مشخص شد كه پل مانافورت، مدير كارزار تبليغاتي ترامپ، در آن دوران تحت تحقيقات بوده. با اين حال محض ادعا ترامپ باعث شده است كه بخش بزرگي از جمعيت امريكا و اكثريت جمهوريخواهان اين ادعا را باور كنند كه او شنود شده است.
نظريه دنبال كردن رهبر سياسي اثر دقيقا معكوسي هم براي مخالفان سياسي دارد. وقتي كه دونالد ترامپ يك موضع ليبرال ميگيرد، معمولا اول از همه ليبرالها هستند كه با او مخالفت ميكنند. باربر ميگويد «تصوري از دموكراسي وجود دارد كه دموكراسي يعني تجلي افكار عمومي در تصميمهاي رهبران. اما بارها و بارها تجربههاي دنياي واقعي نشان ميدهد كه چنين تصوري چيزي جز سراب نيست.» برخي تحليلگران البته با اين نتيجهگيري مخالفند و ميگويند كه به نوعي مشكل مرغ و تخممرغ در اين مطالعات وجود دارد. آيا ميتوان حقيقتا فهميد كه ترامپ باعث تغيير نظر رايدهندگان شده است؟ آيا ابتدا جمهوريخواهان نظرشان را تغيير ندادهاند و سپس نامزدي مخالف تجارت آزاد را برگزيدهاند؟
ممكن است هر دو اين انگيزهها همزمان عامل انتخاب ترامپ شدهباشد. اما استدلالهاي جذابي وجود دارد كه از عامليت ترامپ در اين تغيير ذهنيت عامل اصلي بوده است. گابريل لنز، پژوهشگر علوم سياسي در دانشگاه يوسي بركلي و نويسنده كتاب «پيروي از پيشوا؟ چگونه رايدهندگان به عملكرد و سياستهاي سياستمداران واكنش ميدهند» دادههاي مربوط به چندين دهه مطالعات مركز ملي انتخابات امريكا را بررسي كرده است. اين مطالعات طولاني مدت در مورد بررسي ترجيحات و دانش سياسي رايدهندگان امريكايي است. بررسي اين دادهها به لنز اجازه داده است تا رايدهندگان مشخص را در طول دههها تغييرات سياسي در امريكا دنبال كند.
موضع تيم من چيست؟
يكي از اصليترين نتايج اين مطالعه اين است: رايدهندگان هميشه آنچنان در مورد سياست آگاه نيستند. بر اساس بررسيهاي لنز تنها ۵۰ درصد از شهروندان ميتوانند يك سياست ترجيحي مشخص را با نامزد يا حزبي كه آن سياست را دنبال ميكند تطبيق بدهند. فقط بين ۲۰ تا ۴۰ درصد شهروندان كه نظراتي ثابت در مورد سياستها دارند. نتايج مطالعه لنز قرار است به زودي در ژورنال علوم سياسي منتشر شود. لنز ميگويد: «بسياري افراد نميدانند كه تعريف يك حزب از خودش چيست. در واقع فقط وقتي كه متوجه ميشوند حزبشان محافظهكار است يا موضعي مخالف تجارت آزاد دارد، آنگاه ميگويند من هم محافظهكارم. خيلي شواهد كمي وجود دارد كه دانشهاي قبلي در مورد سياستهاي يك حزب نهايتا عامل تصميمگيري يا رايگيري شهروندان بشود.» لنز دريافته است كه بخشي از جمعيت ممكن است نظرات منسجم و پايداري در مورد برخي سياستها داشته باشند؛ مسائلي مانند قانوني كردن ماريجوانا، دسترسي به امكان سقط جنين و هر چيزي كه مربوط به هويت نژادي باشد.
اما در مجموع او معتقد است: «شواهد بسيار واضحي وجود دارد كه شهروندان توانايي زيادي براي ناديدهگرفتن تضادها و تناقضها دارند.» شهروندان يك روز ميتوانند بگويند طرفدار تجارت آزاد هستند و سال بعد بگويند كه مخالف آن هستند، در اين ميان به هيچوجه متوجه تغيير نظريات خودشان نميشوند. وقتي رهبران حزبي با جديت روي يك مساله تاكيد ميكنند، مردم هم از آنها پيروي ميكنند. ذهن يك رايدهنده به سادگي جاي دو سوال را با هم عوض ميكند، اين سوال كه «احساس شخصي من در مورد ماليات بر تجارت بينالمللي چيست؟» با اين سوال عوض ميشود كه «من در چه تيمي هستم؟ تيم من چه پاسخي براي اين سوال دارد؟»
قطبيسازي براي تعيين مرز هواداري
ترامپ توانايي عجيبي در اين دارد كه بتواند نظرات هوادارانش را تغيير بدهد و در عين حال در بين مخالفانش هم شكاف و اختلاف نظر ايجاد كند. چنين رفتاري را همواره از سوي او ميتوان ديد. براي مثال جديدترين نمونه از موضعگيريهاي او را ميتوان در رفتارش با بازيكنان فوتبال امريكايي و ليگ ملي فوتبال امريكا ديد كه با بازيكناني كه در هنگام پخش سرود ملي حركات اعتراضي انجام ميدادند رودررو شد. پيام دونالد ترامپ براي هواداران خودش روشن بود: فقط غيرامريكاييهاي نمكنشناس هستند كه جرات اعتراض به سرود ملي را دارند. هواداران او كه بسياري از آنان ممكن است حتي كوچكترين آگاهي در مورد جنجال سرود ملي در بازي فوتبال نداشته باشند، بعد از شنيدن اين حرف آن را باور خواهند كرد.
زماني كه ترامپ يك ايده و نظر قدرتمند را مطرح ميكند، پيام واضحي براي هوادارانش ميفرستد كه «اين چيزي است كه همه ما باور داريم. او مرزي روشن ميان «خوب» و «غيرقابل قبول» رسم ميكند. چنين تكنيكي باعث ميشود كه ميزان زيادي توجه به سوي او جلب و شكاف بين موافقان و مخالفان ايجاد شود. تاكتيك معمول ترامپ اين است كه يك موضوع غير سياسي يا موضوعي را كه سياسي بودن آن مبهم است (مانند ليگ فوتبال) انتخاب ميكند و آن را به ابزاري براي قرار دادن مردم در روبهروي يكديگر به كار ميبرد. موضوع اين نيست كه مساله سرود ملي و ليگ فوتبال يك مساله قابل بحث و قابل توجه افكار عمومي نيست، موضوع اين است كه ترامپ مساله را به شكلي داغ ميكند كه نهايتا شهروندان در مورد آن كاملا جبهه بگيرند.
دن كاهان، استاد دانشگاه ييل معتقد است كه دونالد ترامپ ماشين توليد «هنجارهاي زهرآگين» است. هنجارهاي زهرآگين خبرها يا ذهنيتهايي هستند كه «به شكل قابل پيشبيني ميتوانند احساسات ما در برابر ديگري در جامعه را شعلهور كنند.» كاهان در يك كنفرانس علمي نظريه خود را اين گونه شرح ميدهد: «خطر ويژهاي كه از سوي دونالد ترامپ وجود دارد اين است كه ميتواند هر مسالهاي را به اين سو بكشاند. او رييسجمهور ايالات متحده است و اظهارات بلافاصله در رسانههاي عمومي جلبتوجه ميكنند؛ اظهاراتي كه او ميداند باعث شكاف و دودستگي در افكار عمومي ميشود.»
فقط به آمارهايي كه بعد از سخنراني ترامپ در مورد بازيكنان فوتبال منتشر شد دقت كنيد. يك نظرسنجي خبرگزاري رويترز نشان ميدهد كه ۸۲ درصد از دموكراتها با رييسجمهور مخالفند و ميگويند كه مديران تيمهاي ليگ نبايد بازيكناني را كه در هنگام پخش سرود ملي زانو ميزنند، اخراج كنند. ۲۹ درصد از جمهوريخواهان هم همين نظر را دارند. موضوع اين است كه ناگهان همه جامعه وارد دعوايي در مورد فوتبال ميشوند و سر هم داد ميزنند. ممكن است مسائلي كه عامل اعتراضات فوتبالي شده است، خودشان اهميت ملي داشته باشند اما ترامپ موفق شده است خود اعتراضات را به يك موضوع مورد بحث تبديل و توجه را از موضوع اصلي پرت كند.
ترامپ شكستناپذير
همه رهبران سياسي توانايي قطبيسازي در جامعه را دارند اما تعداد كمي از اين افراد هستند كه بتوانند به اندازه ترامپ موفق باشند: ترامپ به صورت مستمر و دايم در رسانههاي اجتماعي حضور دارد و يك مرز پررنگ ميان مردم كه به «احياي عظمت امريكا» اعتقاد دارند و «بازندهها» كه چنين اعتقادي ندارند، كشيده است. ترامپ مشخصا براي هوادارانش روشن كرده است كه در مسائلي مانند اعتراضات فوتبالي، بيمه درماني و ديگر مسائل چه موضعي داشتهباشند. او استاد اين است كه موضع افراد درباره اين مسائل را به «هويت سرافراز امريكايي» پيوند بزند. اگر شما خودتان را يك امريكايي سربلند معرفي ميكنيد، آنگاه به شما گفته ميشود كه بايد با اخراج بازيكناني كه در هنگام پخش سرود ملي زانو ميزنند، موافق باشيد.
سياستمداران معمولا تفكرات ايدئولوژيك دارند و معمولا با اعتقادات هم حزبيهاي خودشان به آرامي برخورد ميكنند. تاكنون آزمايشهاي زيادي از نظريه «پيروي از پيشوا» در جهان واقعي انجام نشده است. باربر در اين مورد ميگويد: «خيلي كم پيش ميآيد يك رهبر حزب بگويد ما كاري را ميكنيم كه هوادارانمان دوست ندارند.»
خيلي جذاب است سناريويي را تصور كنيم كه هواداران ترامپ به دليل خاصي او را ترك ميكنند. اگر تعداد كافي از رهبران جمهوريخواه و انديشمندان محافظهكار به شكل واضح و محكومكنندهاي از ترامپ جداشوند، آنگاه ممكن است كه هواداران ترامپ موضعي به لحاظ ايدئولوژيك دقيقتر بگيرند. در چنين حالتي جمهوريخواهان در شرايطي كه به هويت گروهي خودشان چسبيدهاند ترامپ را به عنوان خيانتكار محكوم ميكنند. در شرايط جاري سياسي امريكا نمونههاي كمي وجود دارد كه از ايجاد ترك در همبستگي ترامپ و جمهوريخواهان حكايت دارد.
براي مثال پس از ديدار ترامپ با رهبران حزب دموكرات نانسي پلوسي و چاك شومر در مورد قانون داكا، برخي محافظهكاران موضع تندي گرفتند. استيو كينگ، يك نماينده فوق محافظهكار از ايالت آيووا در واكنش به اين ديدار توييت كرد كه ترامپ كل هوادارانش را به هم ريخته است. طي روزهاي اخير دونالد ترامپ دعواي عمومي در برابر سناتور ارشد جمهوريخواه باب كوركر درست كرده است. باب كوركر در مصاحبهاي با نيويورك تايمز گفته بود كه نگران است عصبانيتهاي ترامپ دنيا را «در مسير جنگ جهاني سوم» قرار دهد. اما واقعيت اين است كه نبايد از همين الان دلمان را صابون بزنيم كه هواداران دونالد ترامپ به سرعت و به صورت جمعي او را رها خواهند كرد. هر چند اگر چنين اتفاقي بيفتد يك رويداد بسيار جالب توجه براي دانشمندان علوم سياسي خواهدبود.
شواهدي وجود دارد كه ممكن است اين اتفاق در آينده رخ دهد. تازهترين نظرسنجيها نشان ميدهد كه انسجام در بين هواداران ترامپ كاهش پيدا كرده است، نظرسنجي آسوشيتدپرس نشان داده است كه درصد محبوبيت ترامپ از لحاظ عملكردش در مورد مشاغل و بيكاري از ٨٠ درصد در ماه مارس به ٦٧ درصد كاهش پيدا كرده است. اما آنچه امروز روانشناسان سياسي پيشبيني ميكنند اين است كه «كوچ جمعي هواداران» ممكن نيست. به تازگي بروكمن و جاش كالا يك مطالعه جديد منتشر كردهاند كه در آن ٤٩ تجربي عملي در مورد تلاش كارزارهاي انتخاباتي براي تغيير نظر رايدهندگان آزمايش شده است. نتيجه جالبي كه آنها دريافت كردهاند اين است كه نظر رايدهندگان در مورد موضوعات ممكن است تغيير كند اما نظرشان در مورد نامزد انتخاباتي تغيير نخواهد كرد.
بر اساس اين تحقيق شواهد زيادي وجود ندارد كه پويشهاي خانه به خانه سياسي بتواند باعث شود كه رايدهندگان از پيشواي سياسي منتخبشان برگردند. در عين حال كاملا نامشخص است كه رهبران اصلي جمهوريخواهان ميل داشته باشند كه به نوعي انقلاب دست بزنند. پوپ و باربر در مطالعهشان هيچ نشانهاي پيدا نكردهاند كه «رهبران كنگره» نقشي در تغيير نظر جمهوريخواهان از سياستهاي محافظهكارانه به سياستهاي ليبرال داشته باشند. اين توانايي، فقط در اختيار ترامپ بود. لنز در مورد اين موضوع ميگويد: «فقط بلندترين و رساترين پيام است كه از ديوارها عبور ميكند. خيلي سخت است كه بتوان يك رييسجمهور را شكست داد.»
موضعگيريهاي الاكلنگي ترامپ
بر اساس گزارش انبيسي دونالد ترامپ در طول تبليغات انتخاباتياش فقط در مورد ۱۳ مساله مورد بحث در طول تبليغاتي، ۳۲ موضع متفاوت گرفته است. تغييرات مواضع دونالد ترامپ او را به غيرقابل پيشبينيترين رييسجمهور در تاريخ امريكا تبديل كرده است. برخي كارشناسان شرايط كنوني امريكا را دوران پساحزبي مينامند. بر اساس محاسبات دونالد ترامپ در طول ۵۱۰ روز تبليغات انتخاباتي ۱۴۱ موضع متفاوت در مورد فقط ۲۳ موضوع بيان كرده است. شخص ترامپ اين مساله را به صفت «منعطف» و غيرقابل پيشبيني بودن خود مربوط ميداند و ادعا ميكند كه اين امر باعث ميشود كه او رهبري بهتر باشد.
برخي موضعگيريهاي متناقض ترامپ در مورد پروندههاي مختلف در ادامه ميآيد: جيمز كومي، رييس پيشين افبيآي: ترامپ در آغاز كارش به عنوان رييسجمهور از «احترام بسيار زياد براي كومي» سخن گفت. چند روز بعد در توييتهايش به افبيآي حمله كرد كه چرا توانايي مقابله با درزدهندگان اطلاعات را ندارد. بلافاصله در گفتوگويي ديگر تاكيد كرد «هنور براي اخراج كومي دير نشده، اما من به او اعتماد كامل دارم.» چند روز بعد كومي از مقام خود اخراج شد و در شرايطي كه سخنگوي كاخ سفيد از نقش وزير دادگستري در اين تصميم ميگفت، ترامپ شخصا حرف كاخ سفيد را نقض كرد و گفت شخصا اين تصميم را گرفته است.
بيمه درماني ارزانقيمت (اوباماكر): پيش از انتخابات يكي از شعارهاي اصلي ترامپ بازپسگيري و جايگزين كردن قانون بيمه اوباماكر بود. او بعد از رسيدن به مقام رياستجمهوري گفت حاضر است بخشهايي از اين قانون را حفظ كند. حتي تا جايي پيش رفت كه حاضر شد از يك لايحه جمهوريخواهان در سنا حمايت كند كه عملا قانون اوباماكر را حفظ ميكرد. نهايتا بعد از اينكه كنگره ۶ بار در تصويب قانون جايگزين اوباما كر بازماند، ترامپ روز چهارشنبه يك توافق دو حزبي براي ادامه پرداختهاي دولت براي نگه داشتن اوباما كر طي دو سال آينده را قبول كرد، هر چند يك روز بعد گفت كه از نمايندگان تهيهكننده لايحه حمايت ميكند نه از محتواي لايحه! او همچنان كاملا مخالف وجود اوباماكر است، اما در عين حال موضع روشني در مورد آينده آن ندارد.
گلف بازي كردن رييسجمهور: ترامپ طي دوران تبليغات رياستجمهورياش چندين بار از اينكه اوباما در هنگام مرخصي به زمين گلف ميرود انتقاد كرد. او قبل از انتخابات گفتهبود كه «امكان ندارد اگر انتخاب شوم دوباره زمين گلف را ببينم، در كاخ سفيد ميمانم و تا جايي كه ميتوانم كار ميكنم. » بعد از انتخاب به عنوان رييسجمهور، ترامپ بارها براي استراحت به زمين گلف شخصياش رفت، از جمله يك دوره دو هفتهاي كه به بهانه بازسازي كاخ سفيد تصميم گرفت دو هفته از زمين گلف در نيوجرسي دوركاري كند. تهديد پاسخ «آتش و خشم» به كره شمالي، از سوي ترامپ در حاشيه زمين گلفش اعلام شد.
دستكاري ارزش پول در چين: در شرايطي كه قبل از انتخابات ترامپ حملات تندي را عليه اقتصاد چين داشت و حتي گفتهبود دولت چين «در حال تجاوز به امريكا از طريق دستكاري در ارزش برابري پول» است، بعد از انتخابات حاضر نشد نام چين را وارد گزارش كشورهايي كند كه ارزش پولشان را دستكاري ميكنند و گفت چين در حال حاضر چنين كاري انجام نميدهد.
ناتو: ترامپ در طول تبليغات انتخاباتي گفتهبود ناتو تاريخ گذشته است، او بعد از انتخاب به عنوان رييسجمهور گفت كه به نظرش ناتو قابل احترام است اما كشورهاي عضو بايد حق عضويت بيشتري بدهند، او در سخنراني در جمع رهبران كشورهاي عضو ناتو گفت كه ديگر اعتقاد ندارد ناتو تاريخ گذشته است.
نظر کاربران
دقیقا مثل هواداران دکتر
احسنت آقا سعید، صد رحمت به هواداران ترامپ!