ر مورخ دوشنبه بيست وهشتم مردادماه يك هزار و سيصد و نود و دو در روزنامه بهار يادداشتي تحت عنوان «دكتر نجفي، طلايهدار گذشتگان» از نگارنده به چاپ رسيد كه در آن از مسووليت ايشان در سازمان معظم ميراث فرهنگي، صنايع دستي وگردشگري استقبال شد و...
وحيد معتمدنژاد در روزنامه اعتماد نوشت: در مورخ دوشنبه بيست وهشتم مردادماه يك هزار و سيصد و نود و دو در روزنامه بهار يادداشتي تحت عنوان «دكتر نجفي، طلايهدار گذشتگان» از نگارنده به چاپ رسيد كه در آن از مسووليت ايشان در سازمان معظم ميراث فرهنگي، صنايع دستي وگردشگري استقبال شد و به سرگذشت دو دوره از دولتهاي نهم و دهم و آنچه كه رييس وقت سازمان مذكور بايد براي احياي خرابيها و عقبافتادگيهاي فرهنگي بپردازد، اشاره شد.
امروز بار ديگر شخص ايشان در دورهاي حساس، متولي سازماني از نوعي كاملا متفاوت به لحاظ ساختاري و ماموريتي ميشود كه حجم بدهي و عقبافتادگي فرهنگي آن در مقايسه با سازمان ميراث فرهنگي بسيار بالاتر و با زندگي روزمره مردم بسيارعجينتر و نزديكتر است.
اگر در سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري توجه تنها بر سياستگذاري فرهنگي است در اين سازمان پر عرض و طويل علاوه بر اين، اجراي سياستهاي فرهنگي است كه هم از سوي دولت و نظام و هم بدنه اجتماع مد نظر است و جاي هيچ گونه ترديد، توقف و ايستايي نيست، چراكه تهران به عنوان كلانشهري برجسته، حيات در آن دايم جاري است و هر لحظه شاهد بروز پديدههايي- چه آسيبزا و چه احياگر- هستيم و رويارويي يا مقابله يا مواجهه با آن نياز به تصميم جدي، فوري و درخور شأن دارد.
اگر تهران را به عنوان مركز يا پايتخت اداري نگاه كنيم، در درون آن بسياري از رفتارها و رفت و آمدها به گونهاي طراحي شده كه الگوي مدني و اداري ساير شهرهاي ايران است كه شوربختانه از فقر اداري و فرهنگي رنج ميبرند.
چه بسا، تهران امروز ميراثدار رويكردي سياسي همچون دو دوره دولتهاي نهم و دهم است كه همان بازمانده سياستهاي غلطي است كه بر كل كشور روا رفته است، سياستهايي كه اقتصاد شهري را آن هم به شيوه جناحي وپاندولي بر اجراي ماموريتهاي فرهنگي ترجيح ميداد و روزمرّگي را در تمام لايههاي طبقات شهري نهادينه كرده بود.
و اگر بپذيريم فرهنگ رويكردي عقلاني است كه بازتاب آن حركت پيوسته به جلو است، تهران امروز در حال درجازدن است و بيشتر بر پايه گسترش خطي استوار است. تهران امروز درحد كافي و وافي رشد و توسعه جغرافيايي خويش را پشت سر گذاشته و چه بسا از تعاريف استاندارد نيز پا فراتر نهاده است.
بر اين اساس فرهنگ در چنين ابرشهري مهمترين موضوعي است كه عرصه انديشه و عمل انسان را در خود به تصوير ميكشد. اين شهر به منزله نماد مدرنيته ايراني با تناقضات پيچيدهاي در روابط، هويت و ساختارهاي فرهنگي روبهرو است تا جايي كه فرهنگ در پي توسعه شهر، تحت تاثير فكر غالب و تاثيرگذار مدرنيته است.
در شهري اينچنيني، كيفيت روابط اجتماعي و فرهنگي در بستر آن از جايگاه مطلوبي برخوردار نيست، فرهنگ در شهر تنها لايهاي سطحي است كه با زندگي روزمره مردم بيارتباط و به عبارتي فرهنگ در اين شهر دچار دگرديسي است.
رشد جمعيت در اين كلانشهر كه بر اساس روياگونگي فريبنده زرق و برقهاي شهري همراه بوده دروازههاي شهر را بر روي خيل مهاجراني كه در سر روياي پيشرفت را ميپرورانند، گشوده است و بسياري از ناهنجاريهاي اجتماعي را در شهر به ارمغان آورده كه اين موجب بروز واكنشهاي غيرطبيعي و رفتاري در ساكنانش شده است و در نهايت باعث خشونت و نزاعهاي گوناگون است.
تهران، گرچه زيباست اما شهري است پر از تضاد و التهاب، تضاد اقشار فرودست و مرفهي كه در زواياي مختلف به هم مينگرند، شهري پر از التهاب كه ساكنان و رهگذرانش بيش از آنچه شهري باشند، شهر گريزند.
شهري با دور نمايي زيبا كه نزديكش چنگي به دل نميزند، شهري فاقد ساختاري منسجم از كوچههاي قديمي گرفته تا خيابانهاي عريض و طويل و پر رفت و آمد و گذرگاههايي پر از مغازه با صداي قيل و قال فروشندگان و چانهزني مشتريان و شهري كه ساختار زندگي در آن بيش از آنكه متاثر از باورها و اعتقادات باشد، در دست رخدادهاست، رخدادهايي كه هيچگاه اساس آن باورها و اعتقادات قرار نگرفتهاند و فارغ از تعهدات اجتماعي به روز مرگي يا بيمشغلگي دچار شدهاند.
در تهران امروز وجود فرهنگهاي منطقهاي و عدم شناخت شهر وندان ازآن، كه از اطراف و اكناف كشور به صورت كاملا هجومي شهر را در سيطره خود گرفته، عاملي است در تقابل فرهنگي كه شهروندان را در همزيستي مسالمتآميز با مشكلات فراواني مواجه ساخته و همين امر باعث بروز بعضي از نابسامانيهاي اجتماعي است.
مهمترين مسائل محوري تهران تعارض بين نماد «فرهنگ» و «اقتصاد» است، تعارضي كه با زمين و سرمايهگذاري، پارهاي عادات بر شهروندان تحميل ميشود و از دل آن طبقات خاصي به وجود ميآيد تا جايي كه ارزش و اعتبار اين طبقه اجتماعي و تاثيرگذاري آنها بر جريانات سياسي و اجتماعي در تمام سطوح تصميمگيريهاي كلان به خوبي مشهود است.
بديهي است نهادينه كردن فرهنگ در كنار ساير فعاليتهاي اجتماعي و شهري در كلانشهرها در حوزه مديريت شهري گنجانده ميشود تا با آمايشهاي فرهنگي در هر منطقه خاص به انسجام فرهنگي بينجامد.
حال با چنين مقايسه سازماني و رويكرد اجتماعي، شهري و سياسي، دكتر نجفي كه نماينده دو جناح اصلاحطلب و اعتدالگراست، با چه سياستي ميتواند هم بر مشكلات و معضلات شهري و هم پيچيدگيهاي فرهنگي فايق آيد؟!
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر