برجام یک سند بینالمللی است که بین ایران و ۱+۵ منعقد شده است. انعقاد این قرارداد و تفاهمنامه که به برجام منتهی شد، در نشستهای متفاوتی که بالغ بر یک دهه بهطول انجامید، یکی از بحرانهای اساسی نظام بینالملل بهویژه یکی از بحرانها و گرههای موجود در خاورمیانه را حل کرد.
مهدی مطهرنیا در روزنامه آرمان نوشت: برجام یک سند بینالمللی است که بین ایران و ۱+۵ منعقد شده است. انعقاد این قرارداد و تفاهمنامه که به برجام منتهی شد، در نشستهای متفاوتی که بالغ بر یک دهه بهطول انجامید، یکی از بحرانهای اساسی نظام بینالملل بهویژه یکی از بحرانها و گرههای موجود در خاورمیانه را حل کرد.
هم دولت اوباما خردورزانه با مساله پرونده هستهای روبهرو شد و هم ایران با کدگذاری حرکت خود بهعنوان نرمش قهرمانانه قبل از تشکیل دولت یازدهم و بعد انتقال پرونده هستهای از شورای عالی امنیت ملی به وزارت امور خارجه عزم جدی خود را برای حلوفصل پرونده هستهای به نمایش گذاشت.
انتقال پرونده هستهای ایران از شورای امنیت به وزارت امورخارجه، خود سیگنالی بسیار قوی در نمایش تلاش ایران برای حلوفصل پرونده هستهای و گامی مثبت تلقی میشد، چرا که میتوانست نظام حکومتی را درباره پرونده هستهای از مرکز ثقل توجه خارج کند و دولت ایران را بهعنوان قوه مجریه در معرض آزمایش قراردهد.
پس از پذیرش این معنا و روی کارآمدن دولت یازدهم و حضور یک دیپلمات برجسته بینالمللی در راس وزارت امور خارجه شاهد انعقاد برجام بودیم. اگر چه زمانی که برجام در حال شکل گرفتن بود و نشستهای ۱+۵ با ایران صورت میپذیرفت، اینگونه بیان میشد که۵ عضو دائمی شورای امنیت بهعلاوه آلمان در آن شرکت دارند و از این جهت، طرف مذاکرات ایران، ۱+۵ خوانده میشود، اما در آن سوی آبها از عنوان ۳+۳ استفاده میشد.
از طرف دیگر ۱+۵ مبین این نکته بود که نظم کهن دوقطبی در جامعه بینالملل که در اواخر نیمه اول قرن بیستم میلادی تا اواخر آن قرن حاکم بود، برهم خورده است؛ ۱+۵ اکنون نشاندهنده عزم جدی جهان به سمتوسوی نظم چند قطبی است. ۱+۵ الگو و مدلی بسیار موفق در این زمینه نشان داده شد، بهگونهای که میتوان آن را یکی از نشانگان برجسته نظام تک-چندقطبی مطلوب ایالات متحده آمریکا دانست که درآن آمریکا ابرقدرتی است که به رهبری مدیران بزرگ بینالمللی، یعنی قدرتهای بزرگ جهانی خواهد پرداخت.
ترامپ با فقدان تجربه سیاسی و از طرف دیگر پشتیبانی از سوی اتاقهای فکری که میخواستند او نقش بازیگر دیوانه را بازی کند، توانست در این بازی به کاخ سفید راه یابد. او از پارهکردن برجام سخن گفت، اما در عمل این معنا تا حدود زیادی متوجه ایجاد یک فضای مناسب برای تحت فشار قرار دادن ایران بود.
از طرف دیگر با کاربرد واژگانی که منجر به پارهکردن قرارداد برجام و بیان چنین گزارههایی میشد، در پی جذب آرای طبقات و اقشار رادیکال جامعه آمریکا بهویژه حزب جمهوریخواه بود. ترامپ برای فشار بر ایران تلاش کرد تا پرونده هستهای ایران را از وزارت امور خارجه گرفته و به کاخ سفید بسپارد و این نشاندهنده نوعی ضعف و عقبنشینی است.
ایران آن اندازه قدرتمندانه در این ۴سال اخیر وارد عمل شده که در یک پروسه معنادار پرونده هستهای از شورای امنیت ملی در حوزه عملیاتی و اجرایی به وزارت خارجه سپرده میشود، در حالی که در دوره ترامپ ماموریت اجرایی پرونده هستهای میان ایران و ۱+۵ بهویژه در چارچوب تعهدات آمریکا از وزارت خارجه گرفته شده و به کاخ سفید سپرده میشود. این خود معنایی آشکار از اهمیت برجام برای جامعه بینالمللی بهویژه امتیازی برای ایران است که توانسته به برجام دست یابد.
این نکته برای کسانی که در یک راستا و در خط مخالفت با برجام سخن میگویند، پیامی روشن دارد که به این نمیاندیشند برجام بهترین کار در بدترین موقعیت تاریخی بوده است. بدین جهت این قاعده منفی در مثبت در نهایت بهنفع ایران و نتیجهای مثبت را در برداشته و از قاعده ریاضی پیروی نمیکند. برجام نه ایدهآل، بلکه یک کنش مناسب در وضعیت نامناسب تلقی میشود.
ایران آمادگی دارد در صورت عدم انجام تعهدات آمریکا به برجام بهرغم میل باطنی خود به فوریت به وضعیت پیشابرجام بازگشته و بهسرعت سانتریفیوژها و فعالیتهای هستهای خارج از تعهدات برجام را راهاندازی کند. این نکته در شرایطی است که کشورهای متعهد به برجام به سمت ایجاد فضای ضدبرجام حرکت کنند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر