علوی تبار: شعارهای عدالت طلبانه اول انقلاب را فراموش کردیم
علوی تبار در گفت و گوی با شرق می گوید: طي سالهاي گذشته خيلي مشغول آزاديهاي فردي بوديم، البته کار بدي هم نکرديم اما اين باعث شد تا آرمانهاي ديگر را فراموش کنيم
گفت و گوی علوی تبار با روزنامه شرق:
نامه آقاي حجاريان به بچههاي اتحاد نازيآباد را خوانديد؟ به نظر شما هم متن آن نوستالژيک بود؟
نامه آقاي حجاريان فضاي عاطفي دارد و بيشتر از آنکه منطقي باشد يا استدلالي، ميگويد که بازگرديم به يک محل آشنا! به محله خودمان (با خنده) و در آن چارچوب فکر کنيم... .
فکر ميکنيد آنچه ايشان مطرح کرده، بازگشت به آرمانهاي دهه ٦٠ است که چپ خط امامي مطرح کرده و مبناي عدالتمحور داشت؟ آيا در سالهاي آخر دهه ٩٠، ميتوان بازگشت اينچنيني داشت؟
طي سالهاي گذشته خيلي مشغول آزاديهاي فردي بوديم، البته کار بدي هم نکرديم (با خنده)، اما اين باعث شد تا آرمانهاي ديگر را فراموش کنيم. تحليلها به ما ميگويد که نابرابري بر سه چیز اثر مستقيم دارد؛ فقر، جرم و بيماري. يعني هرقدر نابرابري بيشتر شود، اين موارد هم تحت تأثير قرار ميگيرد. فقر مطلق در ايران خيلي گسترده است، از طرفي هم ميبينيد که جرم و جنايت هم افزايش يافته و تکليف بيماريهاي رواني هم که مشخص است. اينها نشان ميدهد، عاملي را که بر اين موارد اثرگذار بوده، فراموش کردهايم و بايد به آن رجوع کنيم. حال، باز کارگران اهميت ويژه پيدا ميکنند. اينجا، شما خط فقر را با حداقل دستمزد ملاک قرار دهيد. حداقل دستمزدي که کارگران ميگيرند، فاصله زيادي با خط فقر دارد. بنابراين، بخشی عمده از فقرا را بين اين طبقه ميتوان پيدا کرد.
من فکر ميکنم «برابري» براي اصلاحات هم آرمان است و هم استراتژي. مجبور هستيم با آن پيوند بخوريم. در اينجا کارگران به عنوان يکسوم جمعيت شاغل ايران، اهميت اساسي پيدا ميکنند؛ به همين دليل، با ذهنيت آقاي حجاريان همسويي دارم.
آيا اصلاحطلبان قرار است در ماهيت دوباره چپ بشوند؟
چپ معتقد است بايد نقش فعالانهاي در تغيير ساختارها در راستای برابري بيشتر ايجاد کنيم. به اين معنا، من خودم را چپ ميدانم و از چپبودن دفاع ميکنم؛ يعني برابري را به عنوان يک آرمان مطلوب ميدانم؛ اما چپ امروز، چپ بعد از فروپاشي است. چپي است که يک آزمون تاريخي را پشت سر گذاشته است. چپ، يک آرمان است؛ اما لزوما يک مكانيسم و سازوکار نيست.
مثلا دولتيکردن يک مكانيسم بود که موفق نبود؛ اما اين دليل نميشود بگوييم آرمان هم بيوجه شده است. من معتقدم اصلا سر آرمان هم با کساني که مخالف چپ هستند، دعوا نکنيم؛ بگوييم آيا قبول داريد سر نامطلوببودن، فقر، بيکاري و جرم، با هم اتفاق نظر داريم. اگر ما بتوانيم به صورت مستند و موجه نشان دهيم که نابرابري اين نامطلوبها را تشديد ميکند، عقلانيت اجتماعي ايجاب ميکند که براي حل مشکل به سراغ ريشه برويم... .
اما مكانيسمها براي پيادکردن آرمان چپ ناموفق بوده است. آرمان مثبت است؛ اما وقتي نميتوان آن را اجرائي کرد، چگونه ميتوان آن را تقديس کرد؟
چپ واقعي در ايران، با ارائه شعارهاي برابريخواهانه صرفا اقتصادي، متمايز نميشود؛ بلکه با نگاه به ريشه متمايز ميشود. چپ واقعي در ايران، کسي است که از توزيع برابر قدرت در کشور دفاع ميکند. معيارهاي ديگري هم هست. چپ حتما از برابري زن و مرد دفاع ميکند. آيا آن جناح هم ميتواند دفاع کند؟ اگر ميتواند دفاع کند، چپ کسي است که از برابري قوميتها دفاع کرده و هرجا که منشأ يک تفاوت اجتماعي منجر به نابرابري وجود دارد، حضور پيدا ميکند. علت اينکه حجاريان ميگويد آنها نميتوانند چپ باشند، مشخص است. به تعريفي بازميگردد که شما از نابرابري اجتماعي داريد. نابرابري اجتماعي؛ يعني تفاوتهاي ساختيافته بين افراد يا بين موقعيتهاي اجتماعي افراد که بهطرز مؤثري در شيوه زندگي بهویژه در حقوق، فرصتها و پاداشها تأثير ميگذارد. چپ سعي ميکند اثر هرآنچه را که منجر به نابرابري ميشود، از بين ببرد. اصولگرايان نميتوانند اين کارها را انجام دهند. آنها ممکن است در يک زمينههايي از توزيع برابرتر يا ثروت برابرتر صحبت کنند؛ اما نميتوانند به منشأ نابرابريها برگردند. اينکه ميگويم نميتوانند، به لحاظ ساختار فکري ميگويم که نميتوانند.
ترکيب نيروها هم در اينجا اهميت دارد؛ اگر ترکيب نيروها کساني باشند که از نابرابري فربه شده و از آن ناحيه فايده ميبرند، خيلي نميتوانيد عليه نابرابري اقدامي انجام دهيد.
برای جامعهای که بین طبقات مختلف آن گسست اجتماعی دیده میشود، اصلاحطلبی باید در شرایط فعلی چه ویترینی ارائه بدهد تا بتواند همه طبقات را با خود همسو کند؟ آیا باید از آن تعریف کلیشه که مبنای آن آزادی و دموکراسیخواهی است عبور کرد؟
در جامعه ما چهار خواسته وجود دارد که از حمایت اجتماعی بهرهمند است: یکی خواست رشد و رونق اقتصادی به مفهوم افزایش تولید و رونق کسبوکار، یکی مردمسالاری و مشارکت سیاسی و دیگری توزیع مجدد منابع و امکانات و درآمدها و در نهایت، خواسته سبک زندگی متفاوت از سبک رسمی. این چهار خواسته طرفدار دارد. حالا به سراغ طبقات جامعه میرویم. از نظر اقتصادی چهار طبقه داریم؛ یک: طبقه سرمایهداری به این مفهوم که دارایی دارد، کارگر استخدام میکند و خودش کار نمیکند و تصمیمگیرنده اصلی در حوزه کاری، خودش است. اين طبقه بر اساس آماري که داريم هفتونيم درصد جامعه شاغلان ايران را تشکيل ميدهد. دو: طبقه متوسط قديم، يعني طبقهاي که ملکي دارد، اما خودش کار ميکند، معمولا کارگر کمي استخدام کرده يا کارگر فاميلي دارد. اين طبقه حدود ٣٣,٩ درصد شاغلان را تشکيل ميدهد. سه: طبقه متوسط جديد که از طريق تخصص و مدرک تحصيلي زندگي ميکنند. اين طبقه حدود ٢١ درصد شاغلان را تشکيل ميدهند. چهار: طبقه نيروي کار است که از طريق فروش نيروي کار خود امرار معاش ميکند و ٣٢.٣ درصد جمعيت شاغل را تشکيل ميدهد. هرکدام از اين طبقهها (در درون خود) به لحاظ درآمدي
داراي سه سطح بالا، متوسط و پايين هستند.
در اين ميان اگر بخواهيم اصلاحطلبي را بر اساس آرمان تعريف کنيم، بايد ببينيم چه اولويتي تعيين ميکنيم. تاکنون اولويت اول اصلاحطلبي توسعه سياسي يا دموکراتيزاسيون بوده است و يک بخشهايي را هم همراه دارد. اگر ميخواهيم همين را تا آخر ادامه بدهيم، بايد بخشهاي ديگر جامعه را هم متوجه کنيم که خواستههاي آنها از اين طريق تأمين ميشود. يعني بايد حداقل در کوتاهمدت، بخشهايي که به دنبال بازتوزيع ثروت هستند را قانع کنيم که دموکراسي بيشتر به نفع آنان هم هست. حتي آنهايي که به دنبال سبک زندگي متفاوت هستند هم بايد قانع شوند که دموکراتيزاسيون به نفع آنها نيز هست. حتي به اقشار بالاي درآمدي هم بايد گفت که دموکراسي به شما امکان بهبود شرايط اقتصادي را ميدهد. بعد از مدتي که دموکراسي صوري تحقق پيدا کرد، آن وقت ميتوان درباره محتواها دعوا کرد. معتقدم در مقطع فعلي شکاف اصلي شکاف دموکراسي و غير آن است و هيچ چيز نبايد جاي آن را بگيرد. اما بايد بقيه را قانع کرد، بهويژه قشرهايي که به دنبال بازتوزيع هستند.
جهتگيري مردم به چه سمتي است؟ با توجه به انتخاباتهايي که برگزار شده و آرايي که به صندوق ريخته شده. به نظر ميرسد جهتگيري کلي به سمت سياستهاي رفاهي است.
من فکر ميکنم مردم به خطمشي رفاهي رأي ميدهند. اين انتخابات نشان داد مردم حواسشان هست که بين خطمشيهاي رفاهي مبتني بر دانش روز با خطمشيهاي رفاهي مادون علم تفاوتهايي وجود دارد. خطمشي مادون علم همه جا وجود دارد. مثلا در راه مبارزه با فساد در نهايت به اين ميرسند که مدير سالم انتخاب کنند! در واقع بايد تلاش کنيم خطمشيهاي مبتني بر نظريههاي علمي با خطمشيهاي مادون علم که پايه تحليل تئوريک ندارد و صرفا بر اساس قضاوتهاي عاميانه درباره مسائل صورت ميگيرد، فرق کند. مردم ما اين بار نشان دادند که متوجه ميشوند. ايام انتخابات يک راننده تاکسي به من گفت که پرداخت يارانه ٢٠٠هزارتوماني امکان دارد، اما آن موقع من بايد تخممرغ را ١٠برابر بخرم! اينها نشان ميدهد اگر فضا باز باشد، مردم ميتوانند تشخيص بدهند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
اینا همه حرف الکیه .اول به اسم دلسوزی از کارگر و قشر ضعیف میاید جلو تا به هدف خودتون برسید و روز به روز زندگی کارگرو قشر ضعیف وقشرهایی که شغل آزاد دارن رونابودترازقبلشون میکنید.
توروجون عزیزاتون دست از سر ملت بردارید هروقت خواستید دلسوزی کنید بدترظلم کردید
اگه خیلی دلتون میسوزه تورم ومهارکنید نه این که چپ وراست حقوقهاروزیادکنید .هرچی حقوق بیشتر بشه تورم بیشتر اوج میگیره وکسایی که حقوق بگیر نیستن بدبخت میشن وآمار فقری که میگید میره بالاتر .خیلی دلتون میسوزه تبعیض هارو پارتی بازی هارو بزاریدکنار
نظر کاربران
اینا همه حرف الکیه .اول به اسم دلسوزی از کارگر و قشر ضعیف میاید جلو تا به هدف خودتون برسید و روز به روز زندگی کارگرو قشر ضعیف وقشرهایی که شغل آزاد دارن رونابودترازقبلشون میکنید.
توروجون عزیزاتون دست از سر ملت بردارید هروقت خواستید دلسوزی کنید بدترظلم کردید
اگه خیلی دلتون میسوزه تورم ومهارکنید نه این که چپ وراست حقوقهاروزیادکنید .هرچی حقوق بیشتر بشه تورم بیشتر اوج میگیره وکسایی که حقوق بگیر نیستن بدبخت میشن وآمار فقری که میگید میره بالاتر .خیلی دلتون میسوزه تبعیض هارو پارتی بازی هارو بزاریدکنار