قالیباف و رئیسی؛ در سودای لیدری اصولگرایان
اگر در انتخابات سال ۹۲ حامیان محمدباقر قالیباف و سعید جلیلی علیه یکدیگر خط و نشان میکشیدند که چرا آن یکی به نفع دیگری کنار نمیرود، در انتخابات اردیبهشتماه امسال این حامیان ابراهیم رئیسی و محمدباقر قالیباف بودند که قبل از انتخابات شروع به اتهامزنی علیه یکدیگر کردند.
خبرآنلاین: اگر در انتخابات سال ۹۲ حامیان محمدباقر قالیباف و سعید جلیلی علیه یکدیگر خط و نشان میکشیدند که چرا آن یکی به نفع دیگری کنار نمیرود، در انتخابات اردیبهشتماه امسال این حامیان ابراهیم رئیسی و محمدباقر قالیباف بودند که قبل از انتخابات شروع به اتهامزنی علیه یکدیگر کردند.
ماجرا برای امروز و دیروز نیست؛ این یک سریال دنبالهدار است. سریالی کشدار برای «راستگرایان» سیاست ایران. موسم هر انتخابات که میشود آنها با تمام توش و توانشان وارد میدان میشوند، تمام توان تبلیغاتیشان را به کار میگیرند، قدم در راه وحدت میگذارند و بعد از اینکه از این راه نتیجهای نمیگیرند شروع به گلایه میکنند و هر طیف و چهره ای تلاش می کند خودش را طلایهدار اردوگاه کند ؛ این تجربهای مشترک برای تمام طیفهای اصولگرایی حداقل در فصول گذشته ریاست جمهوری است.
تاریخ تکرار میشود
اگر در انتخابات سال ۹۲ حامیان محمدباقر قالیباف و سعید جلیلی علیه یکدیگر خط و نشان می کشیدند که چرا آن یکی به نفع دیگری کنار نمی رود، در انتخابات اردیبهشت ماه امسال این حامیان ابراهیم رئیسی و محمدباقر قالیباف بودند که قبل از انتخابات شروع به اتهام زنی علیه یکدیگر کردند. سید ابراهیم رئیسی بعد از ماه ها گمانه زنی بالاخره پا به میدان انتخابات گذاشته بود و محمدباقر قالیباف سومین حضورش در این کارزار را تجربه میکرد. اما این بار کمی ماجرا فرق کرد.
اواسط اردیبهشتماه بود و نامزدهای ریاست جمهوری سخت مشغول تک و پاتک علیه یکدیگر بودند و برنامههای تبلیغاتیشان را پی می گرفتند که زمزمههایی از اردوگاه ابراهیم رییسی به گوش می رسید. زمزمه هایی علیه دیگر نامزد اصولگرای انتخابات برای کنار زدن او از صحنه.
همان زمان معاون «هماهنگی اقشار» ستاد ابراهیم رئیسی پس از آنچه «محبتهای خالهخرسی اطرافیان قالیباف» نامیده بود، در یادداشتی پیشبینی کرد همین دوستیهای خالهخرسی ظرفیت قالیباف را برای سومینبار بسوزاند.
حجت الاسلام پناهیان هم که از حامیان ابراهیم رییسی بود به قالیباف کنایه زد که مهمترین مسئولیتش، در سمت شهردار یک کلانشهر بوده است.
طرفداران دو آتشه!
این حمله ها به سوی آقای شهردار همچنان ادامه داشت و روز به روز بر شدت آن افزوده می شد؛ اما او با همه آن چیزی که در دست داشت در میدان مناظره ها و تبلیغات انتخاباتی اش جولان می داد و همچنان امیدوار بود تا اینکه به فاصله چند روز مانده به روز موعود با تصمیم رفقای اصولگرایش از صحنه انتخابات کنار زده شد. هم طیفی هایی که با کنار گذاشتن قالیباف می خواستند جا را برای دیگر گزینهشان بیشتر باز بگذارند ولی در نهایت هم خودشان و هم نامزد مورد نظرشان از حسن روحانی شکست خوردند و برخلاف آن چیزی که می اندیشیدند ابراهیم رییسی نتوانست قهرمان آنها باشد و شکستهای چند سال اخیرشان را جبران کند.
همین کافی بود که بلافاصله بعد از ۲۹ اردیبهشت ماه، هواداران نامزدهای اصلی اصولگرایان مانند تجربه شان در سال های گذشته باز هم وارد فاز انتقادی از یکدیگر شوند و هرکدام خودشان را محق تر از دیگری بدانند. نمونه اش هم حمله حامیان دو آتشه قالیباف به هواداران رییسی.
آن ها در دو ماه گذشته به دنبال این بوده اند تا نشان دهند محمدباقر قالیباف می خواسته وحدت اردوگاه اصولگرایان به هم نریزد و با از خودگذشتگی به نفع ابراهیم رییسی کنار کشیده است اما رئیسی بیتوجه به لزوم حفظ وحدت، ماندن در عرصه انتخابات را به کنارکشیدن به نفع قالیباف ترجیح داده است و البته نتیجه هم چیزی نشده جز شکست برای اصولگراها. این عده در حالی بر پیشی گرفتن قالیباف بر ابراهیم رییسی در نظرسنجی های قبل از انتخابات تاکید می کنند که حداقل در نظر سنجی های نزدیک به انتخابات چنین امری چندان مشهود نبود. حتی بسیاری از کارشناسان سیاسی معتقدند که محمدباقر قالیباف پس از آگاهی از سقوط خود در نظرسنجی ها، از انتخابات کنار کشیده و رئیسی را تنها گذاشته است.
اما حسین قربانزاده، سردبیر روزنامه همشهری و مشاور قالیباف و محمد دهقان رییس ستاد انتخاباتی قالیباف از چهره هایی هستند که معتقدند نظرسنجیها همه به نفع قالیباف بوده و او برای حفظ وحدت، فداکاری کرد و کنار کشیده است. این دو معتقدند که نتیجه کناررفتن قالیباف به نفع رئیسی باعث شده که ۵۰ درصد از آرای او به سبد روحانی ریخته شود و اگر رئیسی به نفع قالیباف کنار میرفت، اجبارا رأیهای او به سبد قالیباف ریخته میشد. چون طرفداران او ایدئولوژیکتر بودند و به آقای روحانی رأی نمیدادند. هرچند در این میان محمد دهقان عامل دیگری همچون دیدار تتلو با رییسی را دلیلی دیگر بر ریزش رای رییسی هم اعلام کرده است.
گرچه در این میان چهره های دیگری همچون مصطفی میرسلیم که خود یکی از نامزدهای انتخابات امسال بود هم معتقد است رئیسی ناشناس بوده اما جامعه قالیباف را میشناخته است و ممکن بود نفر دوم شود و انتخابات به دور دوم برود. گویی میرسلیم به این واسطه انتقادها به جمنا در این زمینه را تکرار کرده است. در این میان نمی توان از انتقادات صریح میرسلیم به قالیباف هم عبور کرد. انتقاداتی تند و تیز و عجیب.
آقای شهردار میخواهد بماند
اما طرفداران جبهه روبرو یعنی جبهه سردار قدیمی جنگ، بیش از هر زمان دیگری سفت و سخت پای او ایستاده اند؛ اما نه همه طرفداران قدیمی او. قالیباف که این روزها با نگارش یک نامه و انتقاد به جریان اصولگرایی بر سر زبان ها است، در حالی دم از ضرورت حرکت به سمت نواصولگرایی زده است که هوس لیدری این جریان را بیشتر در چهره اش نمایان می کند.
آقای شهردار که تا چند روز دیگر باید با ساختمان بهشت بعد از ۱۲ سال ریاست خداحافظی کند در حالی از ضرورت حرکت اصولگرایان به سمت نواصولگرایی زده و سکوت خود را درباره شکست اصولگراها شکسته است که خودش هم به خوبی می داند احزاب نوپای اصولگرایی همچون پایداری ها، ایثاگرانی ها و رهپویانی ها هم او را در گذشته در مواقعی تنها گذاشته اند و نمی توانند بدنه سیاسی او در مسیر اجرایی کردن این ایده باشند، خاصه پایداری ها که او را همواره نفی کرده اند. از سوی دیگر حمله او به سنتی های اصولگرا در قالب این نامه حتی باعث دلخوری های در این طیف از اصولگرایان هم شده است. قالیباف می داند که اگر بخواهد با ایده جدید خودش راهی برای لیدری جریان اصولگرا باز کند باید تعریفی جامع تر از این ایده ارائه دهد.
از طرفی آقای شهردار و طرفداران او می دانند که این بار مانند دو انتخابات گذشته نیست که او بعد از هر شکست دوباره به صندلی ریاستش در شهرداری تهران بازگردد و روز از نو و روزی از نو! قالیباف بعد از پایین آمدن از این کرسی عملا هیچ جایگاه رسمی دیگری ندارد و باید برای آن هم فکری کند؛ جایگاهی مانند لیدری یک حزب. اقدامی که پیشتر هم از سوی او دنبال شده بود اما به سرانجام نرسید.
به همین خاطر هم هست که طرفداران او هر از چندگاهی درباره گذشت قالیباف در کنار کشیدن از انتخابات و اشتباه اصولگرایان درباره کنار گذاشتن او سخن می گویند؛ آن ها می خواهند حتی اگر با حرف هم شده فعلا آقای شهردار را در صحنه نگه دارند تا بعد که چه پیش آید؛ آینده ای مبهم برای او، طرفدارانش و البته تکرار کشمکشی قدیمی با دیگر اصولگرایان.
رییسی و سودای «لیدری»
دو ماه از ۲۹ اردیبهشت گذشته است و انگار اختلافات این بار شدیدتر از هر زمان دیگری است؛ در روزهایی که طرفداران محمد باقر قالیباف و سید ابراهیم رییسی به تک و پاتک علیه یکدیگر مشغولند، این دو چهره اصلی انتخابات ریاست جمهوری می خواهند در فاصله دو ماه گذشته از انتخابات چهره ای قویتر و کارامدتر از خود به نمایش بگذارند.
سید ابراهیم رییسی که قبل از انتخابات امسال چهره ای کمتر شناخته شده میان مردم بود بعد از حمایت جمنا از او برای باقی ماندن در عرصه انتخابات، گرچه شکست خورد اما حالا این طرفدارانش هستند که بعد از انتخابات با دادن تریبون های مختلف به او سعی در نشان دادن چهره ای سیاسی تر از او دارند. رییسی در حالی امروز همچنان تولیت آستان قدس رضوی را بر عهده دارد که خودش هم دیگر نمی خواهد تنها به این تریبون مذهبی اکتفا کند. گاه و بیگاه چه روی منبر باشد و چه پشت تریبونی سیاسی، همچنان حرف های زمان انتخاباتش را علیه دولت و طیف همراه حسن روحانی تکرار می کند و گویی بیش از پیش به دنبال تعریفی جدید از جایگاه خود در بین اصولگرایان است. جایگاهی بیشتر در قد و قامت لیدری گمشده که حالا انتخابات اخیر این گمشده را به میان طرفدارانش بازگردانده است.
به خاطر همین هم هست که طرفداران او تا حرفی از لیدری اصولگرایان می شود پای رییسی را به میان می کشند و می گویند که او با پشتوانه ۱۶ میلیون رای خود بهترین گزینه برای سردمداری اردوگاه راست ها است. موضوعی که نه هنوز اعضای جمنا به عنوان بزرگترین حامیان او بر آن اتفاق نظر دارند و نه چهره های پرنفوذ اصولگرایی همچون محمدرضا باهنر که معتقد است این ۱۶ میلیون رای باید واکاوی شده و مشخص شود چه میزان از آن رای به شخص سید ابراهیم رییسی بوده است.
اصولگرایان و یک سه ضلعی جدید
این در حالی است که با اظهارات اخیر سعید جلیلی و ایده اش برای تشکیل دولت در سایه، او هم به دو ضلعی قالیباف- رییسی برای پیش قراولی اردوگاه راست گرایان اضافه شده و گویی سهمش را در این وانفسای اصولگرایان می خواهد؛ هرچند خودش هم می داند در فضای فعلی اصولگرایی چندان شانسی برای لیدری او وجود ندارد. اصولگرایان این روزها درگیر همین دو ضلعی معروف هستند؛ قالیباف- رییسی.
نظر کاربران
قالیباف ورییسی بدانند که بخاطر دادن وعده های پوچ بین مردم هیچ اطمینانی ندارند! در سال 1400هم هیچکدام رای نخواهند آورد! بیایند وامروز برنامه های خود را به دولت بگویند شعار تمام شد وامروز وقت عمل است!