دلنوشته پرویز پرستویی در تولد برادر شهیدش
بازیگر مطرح سینما و تلویزیون کشورمان دلنوشتهای را به مناسبت سالگرد تولد برادر شهیدش در شبکه اجتماعی منتشر کرد.
سلام بهروز جان
برادر خوب و مهربون و شجاع من
هر سال که بیست و چهارم اردیبهشت ماه میشه
از کودکی تا روزی که قرار بود بیای و ما رو چشم انتظار گذاشتی و نیومدی رامرور میکنم
یادش بخیر
چه روز و شب های سختی رو گذروندیم
بهار
تابستون
پاییز
زمستون
خیلی چیزها دلم میخواد بنویسم
باور کن
نمیتونم
نمیشه
اگه قرار بشه بنویسم
دست کم یه جلد کتاب کامل میشه
ولی تو این صفحه نمی گنجه
دو هفته پیش اومدم پیشت
با مصطفی زند و ابوالفضل
نمیدونم میدونی ،یا باخبر شدی یانه
نقی سیف جمالی هم اومد نزدیکای تو
الان با مرتضی مسجد جامعی
هم خونه شدن
فقط یه چیز بگم و ختم کلام
چقدر زود دیر میشه
قرار بود خیلی باهم رفاقت بکنیم
خیلی حرف ها قرار بود باهم بزنیم
ولی نشد که بشه
امیدم به این بود بعد پایان خدمتت
که اومدی
تازه بشینیم کلی باهم درد دل کنیم و بخندیم و گریه کنیم
ولی با رفتنت
خنده هم از من گرفته شد
ولی به وجودت وبه شکل شهادتت
که پر از مردانگی و جوانمردی بود افتخار میکنم
تو رفتی وبه بچه های خط مقدم آب و غذا رسوندی ولی خودت برنگشتی
این مرام و معرفتت شد سر لوحه زندگی من
وخیلی چیزارو به من یاد دادی
تا ابد تو قلبمی برادر عزیزم
بهروز جان.....
روح همه شهدا ودرگذشتگان شاد ویادشان گرامی باد
پرستویی
نظر کاربران
روحش شادیادش همیشه جاویدان
روحش شاد
روح تمام شهیدان قرین آرامش وآسایش ویادشان گرامی
برادرم ، همسنگرم ، چی شد منو رها کردی ، اون شب توی نهر علیشیر با هم کنار هم شاد و سر و حال بودیم ، مگه من چه کردم ؟، چه بیوفایی از من دیدی اونم تو کتر از یک ساعت گذاشتی رفتی ، منو رها کردی ، می دونی هر وقت اسفند ماه میشه عزا دار می شم ، ماتم میگیرم نه برای تو ، برای خودم برای بد شانسی و بدبختی خودم.
دمت گرم همیشه می خندیدی ، با من بدون لبخند هرگز سخن نگفتی ، ولی بی خبر رفتی .می دونی چرا ازتو دلگیرم ؟ اخه می تونستی دعا کنی شفاعتم کنی منم بیام دنبالت پیدات می کردم.بله عزیزم از اون سال دیگه نخندیدم. اگه لبم خندید چشمم بارید ، به خدای خودت قسم دیگه دلم مرده ، من دیگه زنده نیستم فقط نفس می کشم. گریه هم کاری نمی کنه.......... من وامونده خیلی خسته شدم..........خسته...................