«محدودیت میخواهید یا آزادی؟ توسعه میخواهید یا آشفتگی؟ عزت بینالمللی میخواهید یا انزوای بینالمللی؟ تنش میخواهید یا آرامش؟ شما یک لحظه رأی میدهید و آینده کشور رقم میخورد» این جملاتی بود که یکی از نامزدها در دومین مناظره انتخاباتی گفت.
روزنامه ایران: «محدودیت میخواهید یا آزادی؟ توسعه میخواهید یا آشفتگی؟ عزت بینالمللی میخواهید یا انزوای بینالمللی؟ تنش میخواهید یا آرامش؟ شما یک لحظه رأی میدهید و آینده کشور رقم میخورد» این جملاتی بود که یکی از نامزدها در دومین مناظره انتخاباتی گفت.
او از دوگانهای سخن به میان آورد که تأکید داشت انتخاب بین بد و بدتر نیست بلکه انتخاب میان راه و بیراهه است. با غلامعلی دهقان، عضو شورای مرکزی اعتدال و توسعه درباره ابعاد وجودی این دوگانه و تأثیرات آن بر حوزههای مختلف گفتوگو کردیم که در پی میآید:
با وجود حضور شش نامزد در انتخابات ریاست جمهوری به نظر میرسد که رقابت اساسی میان دو دیدگاه مختلف حاضر در انتخابات است. به نظر شما آنچه بهعنوان دوگانه راه و بیراهه یا تنش و آرامش از سوی یکی از نامزدها عنوان شد تا چه حد واقعیت دارد؟
واقعیت همین است. درست است که تعداد نامزدها بیش از دو نفر است، اما این انتخابات در واقع صحنه تقابل دو دیدگاه است. یک دیدگاه که نگاه عقلانی به اداره کشور دارد و به نظر کارشناسان خبره و حاذق در موضوعات مختلف از جمله اقتصاد احترام میگذارد و این نظرات را در اداره کشور به کار میگیرد. یک دیدگاه نیز امتداد همان روندی است که پیش از دولت یازدهم هشت سال تجربه شد. حاکمیت پوپولیسم بر اقتصاد و بیتوجهی به نظرات کارشناسان را در طول دوره هشت ساله دولتهای نهم و دهم فراموش نکردهایم. حالا ممکن است نامزدهای انتخاباتی که روزی حامی آن دولت و رویکردهایش بودند از آن تبریجویی کنند، اما واقعیت آن است که بر خلاف این اعلام برائت و جدایی از دولت احمدینژاد وعدهها و مواضع چیزدیگری میگویند و از رابطهای معنادار خبر میدهند.
نقاط برجسته اختلاف میان دوگانهای که در این انتخابات با یکدیگر رقابت میکنند در عرصههای مختلف چیست؟
یک تفاوت عمده را میتوان در نگرش به جهان پیرامونی دید. یک تفکر خواهان تعامل سازنده با جهان پیرامونی خود است. معتقد است که عرصه جهان عرصه سیاه و سفید نیست. میتوان با کشورهای دنیا رابطه داشت اما نه تسلیم شد و نه سلطه گری کرد. میتوان در یک داد و ستد فرهنگی از دیگران آموخت و به دیگران هم آموزش داد. اما در اردوگاه مقابل این دیدگاه به جای تعامل از بدبینیها و «هل من مبارز» جوییها دفاع میشود.
اختلاف اساسی دیگر در مقوله فرهنگ رخ میکند. یک جریان با نوعی جزم اندیشی به مقوله فرهنگ نگاه میکند. آنچه آنها در درون خود باور دارند این است که هنر نه مفید است و نه به درد میخورد. اهالی هنر را هم قابل اعتماد نمیدانند. بنابر این نگاه امنیتی به مقوله فرهنگ و هنر دارند و همین نگاه است که در تلاش این جریان برای لغو مجوز کنسرتها و نمایشها بروز پیدا میکند.
اما در نگاه دیگر اهالی فرهنگ و هنر مردمانی شریف و دارای معرفتهستند که سرمایههای کشور محسوب میشوند و باید به هنر آنان احترام گذاشت. این همان نکتهای است که نامزد اعتدالی در مناظره دوم و در ارتباط با آقای شجریان آن را مطرح کرد. پرسش از اینکه چرا از این سرمایهها درست استفاده نمیشود و نگاه تنگ نظرانهای نسبت به آنها وجود دارد. همچنین تفاوت این دو رویکرد در عرصه سیاست داخلی آن است که یک جریان معتقد به وجود خودی و غیر خودی است و به همین دلیل دایره یاران انقلاب را روز به روز تنگ تر کرده است و اصولاً به مقوله توسعه سیاسی بیمهر و کم لطف است. اما در نگاه دیگر راهبرد جذب حداکثری و دفع حداقلی الگو است. بنابر این به توسعه سیاسی میاندیشد و معتقد است که مشارکت همه اقشار، اقوام و مذاهب در اداره کشور ضریب امنیت ملی را بالا میبرد.
اما بر خلاف این تفاوتها جریان رقیب دولت در فضای انتخاباتی بسیاری از ویژگیهای خود را انکار میکند و بر عکس در حمله به جلو مدعی آن است که خواهان اجرای موضوعاتی چون حقوق شهروندی و مدافع مقوله آزادی است...
از قدیم گفتهاند به عمل کار بر آید به سخن دانی نیست. رقیبان ما در عمل اعتقاد نداشتن شان به تعامل را نشان دادهاند. بهترین نمونه برای ارزیابی رویکرد و عملکردشان فرسایشی شدن پرونده هستهای در دورانی است که آنها و دوستانشان متولی مذاکرات بودند و حاصل کارشان چیزی جز این نبود که آن تحریمها از سوی شورای امنیت به ما تحمیل شد. هنوز از مناظرههای انتخاباتی سال 92 خیلی دور نشدهایم. یادمان هست که آقای ولایتی بهعنوان یک اصولگرای میانه رو و عاقل چگونه سیاست خارجی آقای جلیلی را زیر سؤال برد. این دوستان الان هم همان دیدگاهها را مطرح میکنند و چیز جدیدی ارائه ندادهاند.
در عرصه فرهنگ یکی از نزدیکان یکی از گزینههای اصلی انتخابات برگزاری کنسرت را در یک استان بزرگ زیر سؤال برده است. آیا نمیتوان پیشبینی کرد که اگر این دیدگاه حاکم شود همه ایران باید مانند آن استان اداره شود؟ بنابر این آنها باید حق بدهند و انصاف را رعایت کنند و قضاوتهایی که با توجه به پیشینه عملکردیشان شکل می گیرد را بپذیرند. در عرصه اقتصاد هم مگر غیر از این است که همچنان به دنبال عدالت توزیعی هستند و میخواهند با وعده توزیع یارانه بیشتر میان مردم رأی جمع کنند. این در حالی است که سرازیر شدن نقدینگی و اهدای پول جز اینکه منابع تأمینکنندهاش مشخص نیست نتیجه خوش یمنی هم برای زندگی آحاد جامعه و بویژه محرومان نخواهد داشت.
کشور چندین سال است که باید سالانه 42 هزار میلیارد تومان یارانه به مردم بپردازد. آیا میتواند متحمل یارانه دیگری باشد؟ یا یکی از نامزدها میگوید در طرح کارانه برای هر جوان بیکار ماهی 250 هزار تومان پرداخت میکند. اگر این عدد ضرب در تعداد جوانان بیکار شود، عددی نزدیک به 24 یا 25 هزار میلیارد تومان به دست میآید. بودجه عمل به این وعده باید از کجا تأمین شود؟
یا در مقوله توسعه سیاسی که به اختلاف دو دیدگاه اشاره کردیم. کارکرد هشت ساله دولت مورد تأیید این مجموعه یعنی دولتهای نهم و دهم روبهروی ما است. آیا در آن دوره با منتقدان مثل الان برخورد میشد؟ آیا برخورد با دانشجویانی که سخنی منتقدانه به رئیس جمهوری وقت گفتند را فراموش کردهایم؟ این را مقایسه کنیم با سخنان کارگر معدن درد کشیدهای که دو روز پس از حادثه معدن به شدیدترین لحن با رئیسجمهوری خود درد دل میکند و رئیسجمهوری با حوصله بینظیر میشنود و پاسخی شایسته میدهد. بنابر این اگر کسانی بخواهند این دوگانگی را منکر شوند مثل آن است که خورشید را در یک روز آفتابی در وسط آسمان منکر شده باشند.
همان طور که گفتید یکی از دوگانههای مهم در مباحث اقتصادی جلوه میکند. در دوگانه اقتصادی یک طرف بر اقتصاد توزیعی با وعده افزایش یارانهها تأکید دارد و طرف دیگر علاوه بر غیر ممکن دانستن تحقق این وعدهها، آنها را مخالف مصالح مردم و کشور میداند. اثر واقعی افزایش یارانهها بر زندگی اقشار ضعیف جامعه چه خواهد بود آیا واقعاً میتواند محرومیت زدایی کند؟
نخست باید پرسید که آیا فرض افزایش یارانهها میتواند محقق شود یا خیر؟ اگر قرار باشد چنین مبالغی که بعضی نامزدها اعلام کردهاند پرداخت شود، واقعیتهای اقتصادی حکم میکند که بپرسیم منبع آن کجاست. منبع این یارانهها از دو محل میتواند تأمین شود. یک راه این است که کل بودجه عمرانی کشور به پرداخت یارانهای که آقایان وعده میدهند اختصاص یابد. آن وقت چرخ تولید که الان لنگان لنگان جلو میرود کاملاً قفل میشود و حالت ایستا به خود میگیرد. دومین حالت آن است که بر مالیاتها اضافه شود که این هم تأثیرات جانبی و منفی متعددی دارد. بنابر این عملاً در یک نگاه عقلانی و اقتصادی این اتفاق ضررهایی بیشتر از منافع محدودش دارد و تحقق آن بسیار مشکل است. اما اگر فرض را بر این بگذاریم که منابع آن تأمین میشود باز هم باید به این نکته توجه داشت که در سال 89 مبلغ 45 هزار تومان میتوانست راهگشا باشد اما امروز بعد از 7 سال این مبلغ به اندازه 15 هزارتومان ارزش اقتصادی دارد.
گویا با همین استدلال است که وعده افزایش یارانهها را مطرح کردهاند.
واقعیت این است که با گذشت زمان همین مبالغی هم که قرار است بپردازند دچار کاهش ارزش خواهد شد. بنابر این باید آن ضرب المثل را فراموش نکنیم که اگر میخواهی برای کسی کاری کنی ماهیگیری به او بیاموز نه اینکه چند روزی به او ماهی بدهی. بنابر این راه درست این است که بیش از گذشته دورههای فنی و حرفهای و دورههای کارآموزی ایجاد شود تا از این طریق و با تقویت بخش خصوصی بتوان اقتصاد را به جلو راند. نه اینکه با وعدههای نجومی اقدامی ظاهری انجام گیرد. زیرا بعد از مدتی همین درمان خود به درد و معضلی بزرگ تبدیل خواهد شد.
پیشنهاد افزایش یارانه اگر تأثیرات نامطلوب بلند مدت دارد برای قشر محروم جامعه مسکنی است که شاید تمایل داشته باشند آن را مصرف کنند. به نظر شما در برابر چنین مسکنی جریان عقلانیت گرای جامعه چه برنامه کوتاهمدت جایگزینی میتواند ارائه بدهد؟
سرمایه ایرانیان خارج از کشور چندین هزار میلیارد تومان است. البته واضح است که رقم دقیق آن باید مورد تحقیق قرار گیرد. حال اگر بخشی از این سرمایه به جامعه ایرانی در درون مرزهای ایران باز گردد، میتواند در فرآیند اشتغال و بخصوص صنعت به کار آید. اما تحقق این هدف نیاز به اعتمادسازی و امنیت در درون جامعه ایرانی دارد. باید برای کارآفرین مقیم خارج و سرمایه دار ایرانی خارج از کشور امنیت ایجاد شود. نباید این تصور را داشته باشد که اگر بیاید بعد از مدتی اموالش مصادره میشود. متأسفانه این فضای تبلیغاتی در خارج از مرزها نهادینه شده است. دولت تدبیر و امید توانست با «برجام» نوعی اعتمادسازی ایجاد کند.
اما صداهای دیگری که از ایران میرود احساس ناامنی را ایجاد میکند. همانطور که بانکهای بزرگ هم با وجود لغو تحریمها هنوز مبادلات خود را با ایران ایجاد نکردهاند و این نیاز به سیاست تنش زدایی و اعتمادسازی هرچه بیشتر در جامعه جهانی دارد. همچنین سرمایه خارجی که میتواند مدیریت شده و با وجود قوانین جمهوری اسلامی که راه نفوذ و سلطه را میبندد به ایران بیاید و با روشهای مختلف اقتصادی که کارشناسان اقتصادی حتماً بهتر میتوانند درباره آن سخن بگویند راهگشایی کند. از مقوله توریسم و گردشگری نباید ساده عبور کرد. یکی از برکات برجام همین بود که طی همین مدت آمار گردشگران رشد قابل توجهی داشت. اما هنوز این رقم برای جامعه ایرانی که چهار فصل را به خود اختصاص داده است و در هر دوازده ماه سال میتواند پذیرای گردشگران خارجی باشد نیز نسبت به آمار برخی کشورهای دیگر، بسیار کم است.
این درست که برای توسعه صنعت توریسم زیرساختهای کلانی مانند توسعه صنعت حمل و نقل و هتلداری ضروری است. اما شاهد آن هم بودیم که چگونه یک روستایی با کمترین امکانات به کارآفرینی در صنعت گردشگری تبدیل شد. کارشناسان اقتصادی دولت حتماً راهکارهایی دارند که مضرات توزیع پول را نداشته باشد و در عین حال در کوتاه مدت به تغییرات مطلوب در وضعیت معیشت مردم منجر شود. اما راهکارهای اساسی حتماً نیاز به زمان دارد و ما هم امیدواریم که تیم اقتصادی آقایان روحانی و جهانگیری بتوانند راه حلهای مناسب نه تنها برای بلند مدت که برای کوتاه مدت هم داشته باشند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر