كساني كه در تبليغات ابتنائشان بر وعدههايي چون پرداخت يارانه، وامهاي زودبازده، كمكهاي بلاعوض و خدمات رايگان و... است، مسلما اين هزينهها را از جيب خود نخواهد پرداخت، بلكه آن را از جيب آيندگان و فرزندان مردم ميپردازند و خود ميوه مسموم و نامشروع جامعه فريبخورده را ميچينند.
سید محمد بهشتی فعال فرهنگی در اعتماد نوشت: وقتي در ميراثفرهنگي مسووليت داشتم، چند سالي پيگيري كردم كه بودجهاي به ساماندهي تختجمشيد و اجراي برنامههاي معرفي و نور و صدا در آن اختصاص پيدا كند. وقتي اين بودجه تصويب و مبلغ يك ميليارد و ششصد ميليون تومان به دستمان رسيد، ديگر عمر مديريت بنده به سر رسيده بود و اين اتفاق محقق نشد.
مدير بعدي هم فرصت چنداني براي اين كار نيافت و خلاصه دولت عوض شد و دولت آقاي احمدينژاد آغاز به كار كرد. مدتي بعد شنيدم كه اين بودجه در دولت جديد، بين كاركنان سازمان ميراثفرهنگي تقسيم شده و مبلغ ناچيزي به عنوان پاداش به همه كارمندان پرداخت شده است. تعجب كردم و افسوس خوردم. از قضا روزي وقتي يكي از رانندههاي سازمان من را به مقصد ميرساند، در مسير بنا به كنجكاوي، از او پرسيدم كه آيا اين حق مسكن براي زندگياش مفيدفايده بوده يا نه؟
جالب بود كه او ميدانست اين پول از محل بودجه تختجمشيد به آنها پرداخت شده و پاسخ داد «اين دولت ما را در موقعيتي قرار داده كه براي سير شدن شكممان بايد راضي به خرج كردن از پسانداز آينده فرزندانمان شويم، در حالي كه من شخصا ترجيح ميدادم خودم گرسنگي را تحمل كنم ولي در آينده فرزندانم سير باشند!»
«تبليغ» در لغت به معني آگاهانيدن ديگران از فايده چيزي، كسي يا عقيدهاي است. در اين معني اتكاي مبلّغ بر پيشزمينه آگاهانه ذهن مخاطب است و سعي دارد با بهرهگرفتن از زواياي روشن ذهن او، وجوه مغفول را نيز از تاريكي درآورد و به قرايني او را آگاهتر كند. به سخن ديگر آگاهي مخاطب، سرمايه مبلغ است و هرقدر كه مخاطب آگاهتر باشد، كار مبلغ در رساندن پيامش سهلتر و فحواي سخنش بر ديگران آشكارتر ميشود. ابتناي تبليغ بر راستي است و مبلغ واقعي كسي است كه مسووليت گفتار و كردار خود را ميپذيرد. خلاصه آنكه غايت تبليغ خيرخواهي است و كسي كه با تبليغ تلاش ميكند ديگران از صلاحيتش براي پذيرش مسووليتي خطير آگاهي يابند، در واقع درصدد است انتظام را به همهچيز برگرداند و فضايي روشن و آگاهانه پديد آورد. در كنار «تبليغ» ميتوان از چيزي به نام «شبهتبليغ» و «ضدتبليغ» سخن گفت. كسانيكه به نظر ميآيد با نيت خير به صحنه آمدهاند ...
ليكن خود را «فاعل» كار خير ميدانند و چون عجله دارند، درصددند از مسيري ميانبر و با تقليل دادن صورتمساله و عرضه راهحلهاي ساده، همه را متقاعد كنند كه حل و فصل موضوع را به آنان بسپارند، معمولا گرفتار شبهتبليغ يا حتي ضدتبليغ ميشوند. در شبه تبليغ، اتكاي مبلغ بر نقاط تاريك ذهن مخاطب يا به عبارتي بر جهل اوست. لذا از آنجا كه هدف، وسيله را توجيه نميكند و بايد بين هدف و وسيله تجانسي وجود داشته باشد، اين گروه با وجود نيت خيرشان، ماحصل كارشان خواهناخواه جز شر نخواهد بود.
در اين ميان هستند كسانيكه در تبليغ از ابتدا نيتشان شر است؛ آنان نيز مطابق قاعده تجانس هدف و وسيله، راهي جز توسل به دروغ و ظلم ندارند، پس بهناگزير براي اينكه خود را محق و ذيصلاح و حلال مشكلات نشان دهند، فضا را تاريك كرده و به جاي استفاده از پيشزمينه آگاهانه ذهن مخاطب از جهل آنان كمال استفاده را ميكنند.
ملموسترين مثال براي شبهتبليغ يا حتي ضدتبليغ، تبليغات تجارياي است كه دست روي نكات و ويژگيهايي از محصول ميگذارند كه براي مخاطب مجهول است، در عين اينكه تلاشي براي آشنا كردن مخاطب با اين ويژگيها نميكنند. آنان در واقع جهل را به رخ مخاطب ميكشند و آن را مستمسك فروش كالاي خود قرار ميدهند؛ اتومبيلي مجهز به ترمز ايبياس، روغن مايع با چربي ترانس، تلويزيون با نمايشگر اُ الاي دي و... . پنداري بيش از كيفيت كالا و خدماتشان، اين جهل مخاطب است كه سرمايه آنهاست، پس به جاي آگاهانيدن بايد با اغراق در اين جهل، آن را تا حد ممكن بزرگ كنند و در واقع جهل را به مخاطب بفروشند.
بهرهبرداري از جهل مخاطب، ميتواند به «دروغ» منجر شود. اگر راستگويي براي مبلغ هزينه دارد، توسل به دروغ، براي دروغگو هزينهاي ندارد و هزينهاش را جامعه فريبخورده بايد بپردازد. از اينرو دروغ گفتن همچون خرج كردن از كيسه مردم است و اگر قرار بر خرج كردن از كيسه مردم باشد، حاتمطايي شدن البته كار سختي نيست. دروغگويي صرفا بهلحاظ اخلاقي نيست كه مذموم شمرده ميشود؛ از قديمالايام ايرانيان باور داشتهاند كه دروغ گفتن فضا را تاريك كرده و همه امور را از جايشان خارج و به آشوب منجر ميشود و آشوب همه را متضرر خواهد كرد. به سخن ديگر دروغ محدود به عرصه گفتار نيست و دامنه وسيعي دارد و همچون آتشي است كه اگر در جايي بيفتد تر و خشك را ميسوزاند.
كساني كه در تبليغات ابتنائشان بر وعدههايي چون پرداخت يارانه، وامهاي زودبازده، كمكهاي بلاعوض و خدمات رايگان و... است، مسلما اين هزينهها را از جيب خود نخواهد پرداخت، بلكه آن را از جيب آيندگان و فرزندان مردم ميپردازند و خود ميوه مسموم و نامشروع جامعه فريبخورده را ميچينند.
سود چنين كساني در متضرر شدن مردم است و نه در خير و صلاحشان. پنداري آينده مردم را نقد ميكنند و در جيبشان ميريزند كه همين امروز آن را خرج كنند و با اينكار عملا جامعه را بدهكار آينده ميكنند. در چند دهه اخير از ولخرجي سخاوتمندانه از جيب مردم بسيار صدمه ديدهايم. چه بسيار مبالغ هنگفتي كه اگر يكجا در موضوعي سرمايهگذاري ميشد، ميتوانست در طولانيمدت بازدهي بالايي داشته باشد ولي به مبالغ جزيي تقسيم شد تا مثلا خوشنامي براي اشخاصي محدود به بار بياورد. چه بسيار هزينههاي گزافي كه در پروژههايي از قبيل سد و جاده و پل بدون وجود نياز واقعي و مطالعات عميق، صرف شد براي اينكه عدهاي محدود از آن كسب اعتبار كنند. امروز به والديني شبيه شدهايم كه براي فرزندانش به جاي ثروت و سرمايه و اعتبار، قرض و بدهي بهارث گذاشتهايم و هرقدر فكر ميكنيم داراييهايمان صرف چه چيزي كردهايم، يادمان نميآيد!
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
یک تفکر غلط و اشتباهی که دربیشتر افراد وجود داره اینه که فشار وسختی تحمل میکنند بخاطر آینده فرزندان
که این خودش یه روش غلط هست
تو هم حق داری از زندگیت لذت ببری و رفاه و آسایش خانواده درحد توان و تا آنجا که از دستت برمیاد نسبت به درآمدت تامین کنی بنابراین اگر همینجوری ادامه بدهید این تفکر به فرزند شماهم القاء میشه پس اون هم از زندگی لذت نمیبرد
درست است که باید بفکر آینده و آینده نگر بود ولی دیگه نه تا این حد
نظر کاربران
یک تفکر غلط و اشتباهی که دربیشتر افراد وجود داره اینه که فشار وسختی تحمل میکنند بخاطر آینده فرزندان
که این خودش یه روش غلط هست
تو هم حق داری از زندگیت لذت ببری و رفاه و آسایش خانواده درحد توان و تا آنجا که از دستت برمیاد نسبت به درآمدت تامین کنی بنابراین اگر همینجوری ادامه بدهید این تفکر به فرزند شماهم القاء میشه پس اون هم از زندگی لذت نمیبرد
درست است که باید بفکر آینده و آینده نگر بود ولی دیگه نه تا این حد