توني بلر، نخستوزير اسبق بريتانيا، اخيرا از رأيدهندگان خواسته بار ديگر درباره ترک اتحاديه اروپا فکر کنند
آنتولي کالتسکي نويسنده، روزنامهنگار و اقتصاددان در پراجکت سينديکيت نوشت: توني بلر، نخستوزير اسبق بريتانيا، اخيرا از رأيدهندگان خواسته بار ديگر درباره ترک اتحاديه اروپا فکر کنند، اين صحبتها در ادامه روند آغاز به کار مقامات رسمي دولت براي برگزيت، به بحثهاي پارلماني کشيده شد. اگرچه بلر چهره محبوبي نيست اما صداي او در اين زمان، ميتواند مانند فرياد کودک داستان هانس کريستین آندرسن باشد که با صداي بلند، عريانبودن پادشاه را نشان داد، تا توطئه چاپلوسان ترزا مي که به او اطمينان ميدهند، برملا شود.
اهميت سخنان بلر را زماني ميتوان درک کرد که واکنشهاي هيستريک طرفداران برگزيت از بازگشایي بحثها را سنجيد. حتي برخي رسانهها نيز اين سخنان را مورد هدف قرار دادند. بيبيسي گزارش ميدهد: «اين سخنان از ديد برخي، اسلحهکشيدن بود؛ قيام توني بلر عليه برگزيت.»
چنين استبدادي از جانب اکثريت، در دوران پس از برگزيت نشاندهنده وجودنداشتن بحثهاي عقلاني و اقناع لازم در دوراني بود که قيام برگزيت آغاز شده بود. هر کسي که درباره سياستهاي برگزيت سؤالي مطرح کند بهطور معمول بهعنوان «دشمن مردم» که خيانت او در «خيابانها خون به پا خواهد کرد»، خطاب ميشود.
چهچيزي اين پارانوياي ناگهاني را توضيح ميدهد؟ به هرحال، مخالفت سياسي شرط لازم براي عملکرد مطلوب دموکراسي است و هيچکسي از اينکه طرفداران اروپا به مخالفت خود پس از شکست در رفراندوم ادامه دهند، تعجب نخواهد کرد. همانطور که هيچکس به ادامه مخالفت معترضان به دونالد ترامپ اعتراض نخواهد کرد و از آنها خواهان اتحاد با هواداران ترامپ نخواهد شد. رفراندوم برگزيت به دو روش خائنانه بيسروصدا به واژگونکردن دموکراسي بريتانيا برخاست: اول، رأي به برگزيت بهطور عمده از خشمهاي داخلي نشأت گرفت که نسبت به مسائل اروپا بيارتباط بود. دوم، دولت در اين سردرگمي، از مشکلات سوءاستفاده کرده و مدعي داشتن اختيار براي انجام هر کاري است.
۶ ماه قبل از رفراندوم، اتحاديه اروپا حتي در ميان ۱۰ مسئله مهمي که رأيدهندگان بالقوه بريتانيايي در مورد مشکلات پيشروي اين کشور به آن اشاره کردند، وجود نداشت. مسئله مهاجرت نيز در رتبههاي بالا قرار نداشت. همانطور که بلر در سخنرانياش اشاره کرد، احساسات ضدمهاجرت بهطور عمده در برابر مهاجرت چندفرهنگي است که تابهحال بسيار کم يا اصلا در اتحاديه اروپا صورت نگرفته؛ بنابراين استراتژي کمپين موافقان ترک اتحاديه اروپا، بازکردن جعبه پاندوراي خشم درمورد نبود تعادلهاي منطقهاي، نابرابري اقتصادي، ارزشهاي اجتماعي و تغيير فرهنگي بود.
موافقان باقيماندن در اتحاديه، در پاسخ به اين سؤال شکست خوردند زيرا بهمعناي واقعي کلمه روي سؤال واقعي انتخابات يعني هزينهها و مزاياي ادامه عضويت يا ترک اتحاديه اروپا تمرکز کرده بودند.حقيقت اين است که چنين همهپرسي بينظم اما همهجانبهاي، اثرات سياسي زننده بعدي آن را بهخوبي توضيح ميدهد.
از آنجايي که مبارزات انتخاباتي برگزيت موفق شد بسياري از نارضايتيهاي مختلف را يکجا جمع کند، ترزا مي حالا ميتواند ادعا کند که رفراندوم يک حکم باز براي انجام کارهاي دلخواهش است. به جاي مجادله بر سر سياستهاي محافظهکارانه بحثبرانگيز- از جمله کاهش ماليات شرکتهاي بزرگ، مقرراتزدايي، پروژههاي زيربنايي غيرمحبوب و اصلاحات امنيت اجتماعي- او شرايط سياسي موجود را ضرورتي براي برگزيت موفق ميخواند. هر کسي که با شرايط فعلي مخالفت کند با عنوان نخبهاي که از سوی رأيدهندگان عادي تحقير شده است، رانده ميشود.
آنچه وضعيت را بغرنجتر کرده، ذهنيت محاصره ايجادشده ناشي از خطرات آشکار برگزيت است. موفقيت برگزيت به مسئله بقاي ملي تبديل شده است که خفيفترين اعتراضها را نيز به محدودکردن گزينههاي دولت در مذاکره ربط ميدهد. بهعنوان مثال، رأي مجلس براي تضمين حقوق شهروندان اتحاديه اروپا که درحالحاضر در بريتانيا زندگي ميکنند، اقدامي خرابکارانه نام گرفت. همانطور که در دوران جنگ هر انتقادي در سايه خيانت محو ميشود، مخالفان اصلي حزب کارگر نيز با يکديگر در شکستدادن تمام تلاشهاي مجلس در راستای ميانهروترکردن سياستهاي سخت طرح برگزيت، همکاري ميکنند. حتي مسائل بيضرري مانند سفر بدون رواديد، تست دارويي يا بودجه همکاري علمي نيز با مخالفت روبهرو ميشوند. به همين ترتيب، خواستههاي بلندپروازانه احزاب کوچک براي برگزاري رفراندوم دوم نيز ناديده گرفته ميشود؛ احزابي که در فضاي سخت سياسي موجود بسيار سريع مرعوب ميشوند.
سر ايوان راجرز که ماه گذشته مجبور به استعفا از نمايندگي دائم بريتانيا در اتحاديه اروپا شده بود، رويکردهاي مذاکرات مي را مورد سؤال قرار قرار داده و آنها را «اسفبار، تلخ و پيچيده» خوانده بود که ميتواند به فروپاشي هرگونه رابطهاي بين بريتانيا و اروپا منجر شود اما اين سناريو، اجتنابناپذير بوده، مگر اينکه سياستهاي سازندهتري که در خطوط پيشنهادي بلر آورده شده است، مورد نظر قرار بگيرد.
بهجاي تلاشهاي بيهوده براي تحتتأثير قراردادن مذاکرات با مواضع تند، اولويت بايد راهاندازي مجدد بحث منطقي در مورد رابطه بريتانيا با اروپا براي متقاعدکردن مردم در راستای شروع بحث دموکراتيک مشروع باشد. اين حتي بهمعني به چالشکشيدن ايده همهپرسي بهعنوان مکانيسمي دائم در سياستهاي دموکراتيک است زيرا رأيدهندگان مطابق دستور رفراندوم به سؤالي خاص در شرايط خاص در زماني خاص پاسخ ميدهند، در نتيجه اگر شرايط تغيير کند درخواست رفراندوم معناي متفاوتي خواهد داشت و ممکن است رأيدهندگان ذهنيت خود را تغيير دهند.
اجازهدادن به پارلمان براي تصميمگيري در مورد روابط جديد با اروپا، به جاي واگذاري کامل مسائل به مي، اصول حاکميت پارلماني را دوباره زنده ميکند. مهمتر از همه اينکه بحثهاي جدي سياسي را در مورد هزينههاي واقعي و مزاياي عضويت در اتحاديه اروپا قوت ميبخشد و حتي به احتمال رفراندوم دوم درباره برگزيت مشروعيت ميدهد. دقيقا بههميندليل است که مي بهشدت با هرگونه صداي معناداري در پارلمان در مخالفت با نتيجه برگزيت و مذاکراتش مبارزه ميکند اما اين کارها بيفايده بوده: اگر يک بحث واقعي درباره برگزيت دوباره راهاندازي شود، دموکراسي از بستهشدن راهها جلوگيري ميکند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر