اخاذی خانم منشی و خواهرش از دکتر
صدای زنگ تلفن روی میز منشی مطب هر روز به صدا درمیآمد اما در میان این همه بیماری که برای گرفتن وقت با مطب تماس میگرفتند زن ناشناسی بود که ادعایی عجیب داشت و میگفت از راز پنهانی خبر دارد که افشای آن برای آقای دکتر دردسرساز است.
منشی جوان که از تماسهای زن ناشناس خسته شده و احساس خطر میکرد تصمیم گرفت موضوع را با دکتری که پیش وی کار میکند در میان بگذارد.
«آرمین» پزشک ۴۹ سالهای که سالها در خارج از کشور زندگی کرده است وقتی ماجرای تماسهای زن ناشناس را شنید تصمیم گرفت خودش با وی صحبت کند.
آرمین که دلهره عجیبی داشت در انتظار تماس زن ناشناس بود تا اینکه موبایلش به صدا درآمد و زن ناشناس که صدای جوانی داشت ادعا کرد از راز پنهان زن و بچه پنهانیاش در آلمان خبر دارد و میداند افشای این راز زندگی آرمین را خراب خواهد کرد و پس از چند لحظه سکوت گوشی را قطع کرد.
دکتر وقتی این ادعاها را شنید عرق سردی روی پیشانیاش جاری شد و به فکر رفت و هنوز لحظاتی از تماس زن ناشناس نگذشته بود که دوباره موبایلش به صدا درآمد و زن ناشناس پیشنهاد داد برای پنهان ماندن راز دکتر هر ماه پولی دریافت کند و آرمین که شوکه شده بود از زن ناشناس فرصت خواست تا درباره این موضوع فکر کند. ۲ روز گذشت و دکتر که تسلیم این اخاذی بود تلفنش به صدا درآمد و زن جوان پیشنهاد ماهانه یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان به عنوان حقالسکوت را داد و آرمین ناچار این پیشنهاد را قبول کرد. چند ماه از این ماجرا میگذشت و آرمین هر ماه پول درخواستی را به حساب زن جوان میریخت تا اینکه دوباره زن ناشناس در تماس تلفنی خواست تا مبلغ پیشنهادی را بیشتر و یک میلیون تومان دیگر به آن اضافه کند.
آرمین که از این اخاذیها خسته شده بود روز یکشنبه ۶ اسفند ماه سال جاری تصمیم گرفت پلیس را در جریان بگذارد. دکتر برای پیگیری شکایتش پا در دادسرای خارک گذاشت و به بازپرس پرونده گفت: سالها پیش برای ادامه تحصیلات به آلمان رفتم و در آنجا با دختری ایرانی که با خانوادهاش زندگی میکرد آشنا شدم و با هم ازدواج کردیم و حتی من و «سمیه» بچهدار شدیم. در حالی که پسرم ۶ سال داشت برای ادامه زندگی به تهران آمدم اما همسرم به خاطر مشکلاتی که داشت نمیتوانست همراه من به ایران بیاید و به همین خاطر ناچار از هم جدا شدیم و چون در کارم پیشرفت کرده بودم دیگر نمیتوانستم به آلمان بازگردم و تنها از ایران بعضی اوقات برای سرپرستی پسرم پول واریز میکردم.
وی در ادامه افزود: در ایران پس از مدتی دوباره ازدواج کردم و این در حالی است که همسرم از ازدواج اولم خبر ندارد و تنها کسی که رازدار من است و همه کارهای شخصی و اداریام را انجام میدهد منشی مطبم است. از مدتی پیش زن ناشناسی در تماس تلفنی ادعا کرد از راز پنهانم خبر دارد و قصد دارد آن را پیش خانوادهام افشا کند، تهدیدم کرد و خواست به وی پول بدهم تا سکوت کند. هر ماه یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان به حسابش میریختم تا اینکه دیروز در تماس تلفنی خواست یک میلیون تومان دیگر روی پول بگذارم که تصمیم گرفتم با شکایت از این زن به اخاذیهایش پایان دهم.
با ادعاهای پزشک ۴۹ ساله، بازپرس پرونده دستور داد ماموران پلیس برای ردیابی زن باجگیر وارد عمل شوند. ماموران وقتی ادعاهای آرمین را شنیدند خیلی زود حساب بانکی زن ناشناس را که پول به حسابش واریز میشد تحت بررسی قرار دادند و توانستند رد دختر ۲۸ سالهای را که «منیژه» نام دارد بزنند. منیژه وقتی پلیس را پیش روی خود دید ابتدا اصرار بر بیگناهی کرد اما وقتی مدارک بانک درباره پولهایی را که دکتر به حسابش واریز کرده بود، دید ناچار لب به اعتراف گشود. دختر جوان طراح این اخاذیها را خواهرش که منشی دکتر است، معرفی کرد.
با به دست آمدن این سرنخ، ماموران خیلی زود به مطب پزشک رفتند و در حالی که «الهام» پشت میز نشسته بود و از ورود ماموران شوکه شده بود، دستگیر شد. الهام که خواهرش را در خودروی پلیس دید، فهمید رازش لو رفته است و گفت: حقوقم کم بود و بارها از دکتر خواسته بودم بیمهام کند اما نپذیرفته بود. وقتی فهمیدم رازی دارد که نمیخواهد خانواده همسرش بدانند دست به کار شدم و از خواهرم خواستم همکاری کند. ابتدا نپذیرفت و وقتی شنید پول را بین خودمان تقسیم میکنیم وسوسه شد.
نظر کاربران
اين داستان واقعي است يا براساس تخيل ذهن مشوش نويسنده است ... .
خوب