در چند سال اخير، مهاجرت بيرويه روستاييان به شهرها که ناشي از عوامل گوناگوني بوده، باعث تخليه بسياري از روستاها شده و به تبع آن، مشکلات زيادي را براي شهرهاي بزرگ بهوجود آورده است. کلانشهرهايي که با افزايش سريع جمعيت، توان تأمين امکانات شهري و مسائل بهداشتي و... را ندارند و همه اين عوامل، حاشيهنشينهايي را بهوجود آورده که فقر را بازتوليد ميکنند.
روزنامه وقایع اتفاقیه: در چند سال اخير، مهاجرت بيرويه روستاييان به شهرها که ناشي از عوامل گوناگوني بوده، باعث تخليه بسياري از روستاها شده و به تبع آن، مشکلات زيادي را براي شهرهاي بزرگ بهوجود آورده است. کلانشهرهايي که با افزايش سريع جمعيت، توان تأمين امکانات شهري و مسائل بهداشتي و... را ندارند و همه اين عوامل، حاشيهنشينهايي را بهوجود آورده که فقر را بازتوليد ميکنند.
مسئله مهاجرت از روستا به شهرها سالهاست که در جامعه ما رواج دارد ولي در يک دهه گذشته بهنظر ميرسد، در نواحي روستايي کشور، الگوي ديگري از مهاجرت تحت عنوان مهاجرت معکوس شکل گرفته است؛ بهطوريکه در نتايج سرشماري عمومي نفوس و مسکن سال ۱۳۹۰، تعداد مهاجران معکوس (شهر به روستا) بيش از مهاجرت روستا به شهر بوده است.
در اين دوره، تعداد افرادي که از شهر به روستا مهاجرت کردهاند، بيش از ۷۵۵ هزار نفر و تعداد افرادي که از روستا به شهر مهاجرت داشتهاند، ۶۵۵ هزار نفر بوده است. درواقع مهاجرت معکوس در اين دوره برخلاف دورههاي قبل، بيش از ۱۰۰ هزار نفر بيشتر از مهاجرت روستا به شهر بوده است.
علاوهبراين، طبق گزارشي از دفتر صندوق جمعيت سازمان ملل در ايران در سال ۹۵، مهاجرت از روستا به شهر در چهار دهه اخير روند کاهشي داشته است؛ بهطوريکه مهاجرت از شهر به روستا، ۱۵ درصد کل مهاجرتها را شامل ميشود و حجم مهاجرت از روستا به شهر، ۱۳ درصد افزايش پيدا کرده است. درواقع ميتوان گفت اين نوع مهاجرت، مسئلهاي است که شايد فقط در ايران شاهد آن باشيم و مشخص نيست چه پيامدهايي را بهدنبال خواهد داشت.
مهاجرت به روستاهاي شمالي بهدليل شرايط محيطي
علاوه بر جريان غالب مهاجرت از روستا به شهر و از شهرهاي کوچک به بزرگ در سالهاي اخير، بهنظر ميرسد، جريان وارونه مهاجرت از شهرها به نواحي روستایی شکل گرفته است. براي اولينبار در ايران براساس نتايج سرشماري عمومي نفوس و مسکن سال ۱۳۹۰، تعداد مهاجران معکوس (شهر به روستا) بيش از مهاجرت روستا به شهر بوده است. حال اين سؤال پيش ميآيد که آيا به واقع اينگونه مهاجرتها رخ داده است؟ و در صورت رخدادن، روستاهاي کدام استان، مقصد مهاجرت شهرنشينها بوده و همچنين دلايل اين مهاجرتهاي بازگشتي چه ميتواند باشد؟ در فاصله سالهاي ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰، حدود ۴/۵ ميليون نفر که تقريبا ۲/۷ درصد از جمعيت کل کشور را در سال ۱۳۹۰ تشکيل ميدهند، در داخل کشور (مهاجرتهاي داخلي) جابهجا شدهاند.
با توجه به وضعيت استانها در زمينه مهاجرتپذيري بين استاني يا دروناستاني، استانهاي تهران، خراسانرضوي، اصفهان و فارس، به ترتيب بيشترين مهاجرپذيري را داشته و از قطبهاي مهاجرپذير کشور بهشمار ميآيند که نزديک به ۳۸ درصد از کل مهاجرتهاي داخلي صورتگرفته را به خود اختصاص دادهاند؛ علاوهبراين در سالهاي ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ در استانهاي مازندران، تهران، گيلان، بوشهر، خراسانرضوي، گلستان، کرمانشاه، يزد، همدان، لرستان، سيستانوبلوچستان، سمنان، خوزستان، ايلام، البرز و اصفهان، مهاجرتهاي شهر به روستا بيشتر از مهاجرتهاي روستا به شهر بوده است.
به عبارت بهتر در اين ۱۶ استان، مهاجرت معکوس رخ داده است که شامل مهاجرتهاي بيناستاني و دروناستاني ميشود. طبق اين آمار، استانهاي گيلان، مازندران و گلستان که در آنها مهاجرت معکوس اتفاق افتاده، نشان ميدهد که بخش بسيار ناچيزي از مهاجرتهاي معکوس در اين سه استان، به پادگانهاي نظامي يا شهرکهاي مسکوني نظامي يا شهرکهاي صنعتي اختصاص داده شده است. درواقع شايد بتوان گفت، روستاهاي واقع در استانهاي شمالي کشور، بهخاطر شرايط محيطي و اقليمي خاص، رشد خانهسازي، ساخت خانههاي ويلايي و آپارتماني در محيطهاي روستايي، داشتن زمينهاي ارثي و... محل مناسبي براي وقوع مهاجرت معکوس هستند.
«پيروي از خانوار»، مهمترين علت مهاجرت معکوس
مسافت، تعلق بومي، سن، نوع مسکن، درآمد، نوع شغل، سطح تحصيلات و... همه مواردي است که ميتوانند علت مهاجرت معکوس در کشور باشند. مسائلي که فرد و خانواده را وادار ميکند از شهر دور شده و به مناطق روستايي و حاشيه شهرها مهاجرت کنند. در همين ميان طبق نتايج سرشماري عمومي نفوس و مسکن سال ۱۳۹۰ در کل کشور، بيشترين مهاجرت معکوس (از شهر به روستا) به علت پيروي از خانوار به ميزان ۴۶ درصد بوده و پس از آن، مهاجرت شغلي و دستيابي به مسکن مناسب بهترتيب بيشترين انگيزه براي مهاجرت از شهر به روستا بوده است. منظور از مهاجرت شغلي، مهاجرتهاي صورتگرفته بهدليل جستوجوي کار، يافتن شغل بهتر، انتقال شغلي و انجام يا پايان خدمت وظيفه است. الگوي علل مهاجرت در هفت استان منتخب که بيشترين مهاجرت معکوس در آنها رخ داده است، به جز دو استان بوشهر و کرمانشاه، از الگوي کشوري تبعيت ميکند. در دو استان بوشهر و کرمانشاه، مهاجرت شغلي، بيشترين علل مهاجرت معکوس بوده و پيروي از خانوار در رتبه بعدي قرار ميگيرد.
آمار ۳۱ درصدي مهاجرت معکوس به شهرکهاي اطراف تهران
با توجه به اين موضوع و براساس آمار مهاجران واردشده در پنج سال گذشته به مناطق روستايي از مناطق شهري کل کشور، برحسب آبادي محل اقامت فعلي، طبق آمار در استان کرمانشاه، از ميان ۲۵هزار مهاجرت شهر به روستا، قريب به ۲۷ درصد در پادگانها فعاليت داشته يا در خانههاي سازماني نظامي سکونت يافتهاند؛ همچنين ۲۲ درصد از مهاجران معکوس در اين استان، در شهرکهاي حومه شهرهاي بزرگ، ساکن شدهاند؛ بنابراین شايد بتوان گفت، نزديک به نيمي از مهاجرتهاي معکوس صورتگرفته در اين استان به پادگانها، مجتمعهاي نظامي مسکوني و شهرکهاي مسکوني تازهتأسيس اطراف شهرهاي بزرگ بوده است.
در استان بوشهر نيز از ۳۰ هزار مهاجرت شهر به روستا، ۲۸ درصد در شهرکهاي تازهتأسيس اطراف شهرهاي بزرگ و ۲۰ درصد در مناطق ويژه پارسجنوبي و نيروگاه اتمي ساکن شده يا فعاليت داشتهاند؛ بنابراين ميتوان گفت در استان بوشهر نيز مانند استان کرمانشاه، حدود نيمي از مهاجران معکوس به نقاط روستايي در نيروگاههاي اتمي، مناطق استخراج گاز و نفت و شهرکهاي حومه سکونت يافتهاند. در استانهاي تهران و خراسانرضوي بهترتيب ۳۱ و ۲۶ درصد از مهاجرتهاي معکوس صورتگرفته در شهرکهاي اطراف شهرهاي بزرگ بهويژه کلانشهرهاي تهران و مشهد ساکن شدهاند که اين شهرکها در تقسيمات جغرافيايي سال ۱۳۹۰، بهعنوان نقطه روستايي شناخته شدهاند و بعضي بهوسیله مناطق شهرداري همان کلانشهر اداره ميشوند.
از جمله شهرکهاي اقماري کلانشهر تهران، ميتوان به شهر جديد پرند، شهرک پرندک، قيامدشت، خاورشهر، عبدلآباد، صالحآباد و... اشاره کرد که طبق تقسيمات جغرافيايي سال ۱۳۹۰، نقطه روستايي در نظر گرفته شدهاند ولي درواقع جزء شهر هستند؛ بنابراين شايد بتوان گفت، اينگونه مهاجرتها مربوط به اقشار ضعيف جامعه بوده که بهدنبال يافتن کار و دستيابي به زندگي بهتر، راهي کلانشهرها شده ولي بهدليل نداشتن قدرت زندگي در چنين شهرهايي به ناچار و بهصورت سرريز جمعيت در شهرکهاي اقماري اين کلانشهرها ساکن شدهاند. نکته قابلتأمل اين است که اين شهرکها به ظاهر و با توجه به تقسيمات جغرافيايي سال ۱۳۹۰، بهعنوان نقطه روستايي شناخته شدهاند؛ در صورتي که عملا ماهيت روستا و آبادي را ندارند.
همچنين نتايج نشان ميدهند که مجموع تعداد مهاجران شهر به روستا که بهظاهر به نقطه روستايي مهاجرت کردهاند ولي عملا در حاشيه شهرهاي بزرگ، پادگانها، مجتمعهاي مسکوني نظامي و نيروگاههاي اتمي سکونت يافته يا مشغول به کار يا خدمت سربازي هستند، در چهار استان بوشهر، کرمانشاه، تهران و خراسانرضوي، ۷۴ هزار نفر هستند که حدود ۷۴ درصد از ميزان مهاجرتهاي معکوس سال ۱۳۹۰ را پوشش ميدهند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
حاشیه نشین ها میرن شهر نشینی. شهرنشین ها میرن خارج.
از عواقب مقاومت
ناشناس
با تمام احترامی که برا روستاییان قائلم و معتقد به برابری همه اقشار جامعه با هم هستم، اما توروخدا وقتی میاین شهر فرهنگ شهرنشینیم را رعایت کنید...یه همسایه داریم، هروز ساعت دو الی چهار میادحیاط، باغچشونو بیل میزنه...آدم سرسام میگیره از سر و صداشون
بدون نام
من در روستا هستم و اگر دلیل مهاجرت را میخواهید اینست در روستا هیچ درآمدی و سرگرمی نیست و از همه مهمتر محل سکونت با خانه های سست و محله های کثیف و بدون امکانات بهداشتی درمانی و هرآنچه که مربوط به پیشرفت است میباشد .
در یک کلام ما مثل پانصد سال پیش زندگی میکنیم و البته برق و گاز و تلفن هست اما تاثیری در زندگی اقتصادی ما نگذاشته و از همه بدتر خانه های که با سه ریشتر زلزله ویران خواهد شد.
گفته اند بیست میلیون وام ساخت میدهند اما بسیار کم است و کفاف نمیدهد.دو سخت میدهند.
بیکاری ما را دیوانه کرده است.
نظر کاربران
حاشیه نشین ها میرن شهر نشینی. شهرنشین ها میرن خارج.
از عواقب مقاومت
با تمام احترامی که برا روستاییان قائلم و معتقد به برابری همه اقشار جامعه با هم هستم، اما توروخدا وقتی میاین شهر فرهنگ شهرنشینیم را رعایت کنید...یه همسایه داریم، هروز ساعت دو الی چهار میادحیاط، باغچشونو بیل میزنه...آدم سرسام میگیره از سر و صداشون
من در روستا هستم و اگر دلیل مهاجرت را میخواهید اینست در روستا هیچ درآمدی و سرگرمی نیست و از همه مهمتر محل سکونت با خانه های سست و محله های کثیف و بدون امکانات بهداشتی درمانی و هرآنچه که مربوط به پیشرفت است میباشد .
در یک کلام ما مثل پانصد سال پیش زندگی میکنیم و البته برق و گاز و تلفن هست اما تاثیری در زندگی اقتصادی ما نگذاشته و از همه بدتر خانه های که با سه ریشتر زلزله ویران خواهد شد.
گفته اند بیست میلیون وام ساخت میدهند اما بسیار کم است و کفاف نمیدهد.دو سخت میدهند.
بیکاری ما را دیوانه کرده است.