سه قصد چین از تجارت با ایران
ریشهیابی برنامه توسعه روابط استراتژیک چین با ایران نشان میدهد این کشور سه قصد را در تجارت پیگیری میکند. ایران و چین اوایل سال ۲۰۱۶ میلادی توافق کردند سطح مبادلات تجاری را در طول ۱۰سال پیشرو به ۶۰۰ میلیارد دلار برسانند.
در همین راستا گزارشی با عنوان «راهبرد جدید اقتصاد چین و الزامات پیشروی شرکای تجاری آن» به قلم دکتر سعیدمیرزامحمدی تنظیم شده که از سوی موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی منتشر شده است. پیش از این در سفر رئیسجمهوری چین به ایران نقشه راه تجارت ایران و چین تدوین شد که براساس آن مقرر شد سطح مبادلات تجاری فیمابین طی ۱۰ سال آینده به ۶۰۰میلیارد دلار برسد. این گزارش در حالی تنظیم شده که در حال حاضر یکسال از تدوین سند نام برده میگذرد.
چشمانداز تعاملات تجاری ایران وچین
دو راهبرد چین
براساس این گزارش، اقتصاد چین طی چند دهه اخیر، با وجود بحران مالی جهانی، همواره در حال رشد سریع بوده است. بهطوری که تا قبل از سال ۲۰۰۷ نرخ رشد ۱۱ درصد، سهم سرمایهگذاری از تولید ناخالص داخلی ۵/ ۴۱ درصد و سهم مازاد تراز حساب جاری از تولید ناخالص داخلی ۱۰ درصد بود، اما پس از بحران و با وجود کاهش نرخ رشد اقتصادی از ۱۱ به ۷ درصد و همچنین کاهش سهم تراز جاری از تولید ناخالص داخلی به حدود ۲ تا ۳ درصد، سهم سرمایهگذاری از تولید ناخالص داخلی با هدف حفظ تقاضای داخلی همچنان به روند افزایشی خود ادامه داد و به بیش از ۵۰ درصد رسید. اما سوال اینجا است که این الگوی رشد جدید چه تبعاتی را به همراه دارد؟ پاسخ را میتوان در ۳ تغییر جستوجو کرد: ۱- کاهش سرعت پیشرفت فنی و به تبع آن بهرهوری کل عوامل ۲. کاهش بازدهی نهایی سرمایه و نهایت بروز ظرفیتهای مازاد در تولید صنعت ۳- روند کند رشد مصرف بهویژه مصرف خانوارها و سهم بسیار پایین آن از تولید ناخالص داخلی تا حدود یکسوم.
اقدام اول: اقدام نخست چین در صحنه برونمرزی، پیشنهاد «تاسیس بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیایی» در سال ۲۰۱۳ با هدف حمایت از توسعه زیرساختارهایی نظیر برق، آب و مخابرات در منطقه آسیا و اقیانوسیه بود. این بانک در حال حاضر ۵۷ عضو دارد و پس از اینکه حدود ۱۰ کشور عضو شاخص، ۵۰ درصد از سرمایه اولیه آن را تامین کردند، از دسامبر ۲۰۱۵ رسما کار خود را آغاز کرد. در میان کشورهای شاخص عضو سازمان همکاری توسعه اقتصادی، هنوز آمریکا و ژاپن به عضویت نهایی این بانک در نیامدهاند، اما آلمان و فرانسه که در این مسیر تجاری قرار دارند، دارای بالاترین سهم سرمایه در میان کشورهای غربی عضو هستند. بیشترین سهم سرمایه ۱۰۰ میلیارد دلاری این بانک، بیش از ۳۰ درصد، از سوی چین تامین شده است. در مقابل، ایران مالک ۶۱/ ۱ سهام این بانک است. انگیزه چین برای ایده تاسیس AIIB رفع نقایص ناشی از کندی عملکرد سیستمهای مالی بینالمللی، همچون صندوق بینالمللی پول برای پاسخگویی به نیازهای مورد نظر بود.
اقدام دوم: اقدام دیگر نیز پیگیری ایده «یک کمربند، یک جاده» بود که در پی اهدافی ورای اهداف AIIB بود. اگرچه بخشی از این ایده همان مسیر «جاده ابرایشم» است که به حملونقل زمینی توجه دارد، اما با توجه به گران بودن حمل زمینی از یکسو و عدم تمایل و توان مالی کشورهای کوچک در مسیر جاده ابریشم از سوی دیگر، مسیر دریایی از جنوب چین نیز در کنار طرح جاده ابریشم مطرح شد و در مجموع ایده «یک کمربند، یک جاده» شکل گرفت. این ایده از آنجا شکل گرفت که کشورهای پیرامون چین در منطقه آسیای میانه که در مسیر جاده ابریشم قرار دارند، از منافع حاصل از توسعه زیرساختهای حملونقل بهرهمند میشوند که البته منابع مالی مربوطه نیز از طریق قراردادهای دوجانبه میان چین و کشورهای مزبور تامین میشود. از اینرو، چین با توجه به محدودیت پتانسیل سرمایهگذاری در کشورهای کوچک آسیای میانه و نیز گران بودن حملونقل زمینی، ایده مسیر دریایی را به طرح «جاده ابریشم» گره زده و طرح توسعه زیرساختهای حملونقل دریایی از سواحل جنوبی چین به سمت آسیای جنوب غربی، اقیانوس هند و نهایتا بازارهای اروپایی را مطرح کرده است. از آنجا که بخش اعظمی از تجارت جهانی هم اکنون از مسیر
مزبور تردد میکند، به نظر نمیرسد مسیر مزبور بتواند پاسخگوی مشکل مازاد ظرفیت چین باشد. در این مسیر یا کشورهای قوی مانند هند، اندونزی و ویتنام وجود دارند که به راحتی اجازه نفوذ کارگر و محصول چینی را به کشور خود نمیدهند یا کشورهای ضعیفتری مثل پاکستان و کامبوج که امکان بازپرداخت مبلغ محصولات دریافتی از چین را در کوتاهمدت نخواهند داشت. از سوی دیگر در سومین نشست اجلاس حزب کمونیست در سال ۲۰۱۳، اقدامات درون مرزی چین برای مواجهه با مشکل مازاد ظرفیت، مجموعهای از سیاستها و برنامههای اصلاحات داخلی را در قالب چهار برنامه کلی شامل «اصلاح نظام اسکان جمعیت»، «اصلاح نظام بودجهای دولت»، «آزادسازی بازار مالی» و «ایجاد رقابت در بخش خدمات» در نظر گرفت. در مجموع میتوان گفت در مدل جدید رشد اقتصادی چین، نیاز کمتری به سرمایهگذاری داشته و در عین حال شاهد رشد بهرهوری و افزایش سطح مصرف خواهیم بود.
تاثیر سیاست تغییر توازن چین بر ایران
در تحولات برشمرده شده در سیاستهای اقتصادی چین، پیامدهای زیر در برابر کشورهای در حال توسعه و ایران قرار میگیرد: ۱- بهواسطه کاهش شدید بهرهوری سرمایهگذاری در چین، نشانههایی از افزایش نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی، بهخاطر هزینههای سنگین سرمایهگذاری دولت، پدیدار شده است. چنانچه همزمان با کاهش سرمایهگذاری، سیاستهای تعدیل اجرایی نشود و مصرف افزایش نیابد، نرخ ارز چین کاهش یافته و مازاد تجاری آن افزایش مییابد که این سبب تداوم صادرات محصولات کاربر از سوی چین شده و فرصت رشد را از سایر کشورها میگیرد. اگر سیاست تعدیل چین با موفقیت پیش رود، مازاد تراز تجاری چین تغییری نخواهد کرد و این مازاد تبدیل به سرمایهگذاری مستقیم خارجی چین در سایر کشورها میشود. اگرچه این سرمایهگذاری طی چند دهه اخیر متوجه بخشهای انرژی و معدن، از جمله در ایران بوده، اما به تدریج به سمت سایر بخشها و مناطق جغرافیایی، ازجمله سرمایهگذاریهای صنعتی در کشورهای در حال توسعه حرکت خواهد کرد.
۲- با کاهش سرمایهگذاری در صنایع چین، تقاضای چین، برای واردات محصولات صنعتی و خدماتی، از سایر کشورها افزایش مییابد. علاوه بر این با افزایش نرخ دستمزد کارگران چینی در سالهای اخیر و نیز افزایش ارزش پول چین، سایر کشورهای با دستمزد پایین سهمی از تولیدات فعلی چین را تصاحب میکنند و بهویژه به صادرات مستقیم محصولاتی نظیر پوشاک، کفش و لوازم الکترونیکی مونتاژشده به آمریکا و اروپا خواهند پرداخت یا محصولات خود را در قالب زنجیره جهانی عرضه، به چین صادر خواهند کرد. از اینرو، بسیاری از کشورهای منطقه جای چین امروز را میگیرند و فرصتی برای خودنمایی خواهند داشت. ۳- با خدماتی شدن اقتصاد چین، مسلما تقاضای آن برای محصولات معدنی و انرژی کاهش مییابد. بنابراین، قیمت این محصولات نظیر سنگآهن و نفت خام، رو به کاهش خواهد بود. در این ارتباط، بانک جهانی پیشبینی میکند که کاهش مزبور آهسته و حدود ۳ تا ۴ درصد در سال خواهد بود.
۴- در کنار کاهش قیمت محصولات، آمریکا نیز درصدد افزایش نرخ بهره است. همزمانی این دو پدیده سبب ایجاد مشکلات جدی برای کشورهای صادرکننده میشود. در این میان، کشورهایی که بدهی خارجی وسیعی دارند، متحمل خسارات جبرانناپذیری میشوند.
الزامات ایران در تعامل با چین
الزام نخست: ضروری است ایران درصدد اعمال سیاست توازن در روابط با چین و روسیه بهطور همزمان برآید. با توجه به عدم تمایل روسیه به توسعه روابط ایران و چین از یکسو و رقابت چین برای دستیابی به بازار نفت ایران از سوی دیگر، به نظر میرسد یکی از راههای حفظ توازن در رابطه با این دو کشور مهم، این است که تلاش لازم از طرف ایران برای بهرهمندی هر دو کشور از طرح «یک کمربند-یک جاده» به عمل آید.
در حال حاضر بنادر ایران جایگاهی در طرح پیشنهادی «یک کمربند- یک جاده» چین نداشته و قرار است بندر بصره در عراق بهعنوان نقطه اتصال کمربند در حوزه خلیجفارس تعیین شود. در این خصوص توسعه بنادر جنوبی کشور و تکمیل حلقههای مفقوده مسیر راهآهن کریدور شمال- جنوب پیشنهاد میشود. به این ترتیب اولا کالاها و خدمات چین و سایر کشورهای آسیای جنوب شرقی با سهولت بیشتری به روسیه و سایر کشورهای CIS خواهد رسید. ثانیا اقتصاد ایران نیز به لحاظ سرریز منافع حاصل از تجارت کالاهای مزبور از طریق خاک خود منتفع میشود.
الزام دوم: با توجه به تاکیدات فراوان بر توسعه سرمایهگذاری خارجی چین در ایران، به نظر نمیرسد چین قادر به تامین منابع مناسبی برای این منظور باشد. بهطوری که در سال ۲۰۱۴ از کل سرمایهگذاری خارجی ۱۲۳ میلیارد دلاری چین، سهم ایران تنها ۶۰۰ میلیون دلار بوده و ایران رتبه ۲۲ را در کشورهای مقصد سرمایهگذاری خارجی چین داشته است. در حالی که در سال ۲۰۱۱ رقم مزبور، ۶۱۵ میلیون دلار بوده و ایران در لیست کشورهای مقصد از رتبه ۱۲ برخوردار بوده است. در این خصوص سه گزینه متصور است؛ ۱- چنانچه تحریمها علیه ایران متوقف شوند، شرایط برای ارتباط با سرمایهگذاری سایر کشورهای دارای تکنولوژی پیشرفتهتر از چین مهیا خواهد شد. ۲- حتی در صورت تداوم شدت تحریمها علیه ایران، رکود نسبی ناشی از کاهش بهرهوری در اقتصاد چین، هرگونه افزایش چشمگیر سرمایهگذاری این کشور در ایران را با چالش مواجه میکند. ۳-گذار اقتصاد چین از اقتصادی مبتنی بر تولید صنعتی وابسته به محصولات اولیه به اقتصادی مبتنی بر ارزش افزوده بخش خدمات، سبب کاهش تمایل آنها به سرمایهگذاری خارجی در صنایع ایران همراه با انتقال تکنولوژی میشود.
الزام سوم: در صورت تداوم روند فعلی رشد اقتصاد ایران مبتنی بر محصولات اولیه، باید از هم اکنون درصدد کسب بازار محصولات اولیه خود در کشورهایی باشیم که جایگزین چین در تولید محصولات نهایی میشوند، اما گزینه بهتر برای ایران تلاش برای مشارکت در تولید آن دسته از محصولات صنعتی یا خدماتی است که مورد نیاز مصرفکنندگان چینی بوده و ایران نیز در تولید آن از مزیت نسبی و رقابتی برخوردار است.
الزام چهارم: با وجود سهم ایران در سرمایه بانک AIIB، هنوز پروژهای برای ایران تصویب یا حتی پیشنهاد نشده است. در حالی که هم اکنون طرحهایی برای اجرا در کشورهای چین، پاکستان، بنگلادش، تاجیکستان و اندونزی تصویب و نیز طرحهایی برای اجرا در عمان، اندونزی، هند و قزاقستان پیشنهاد شده است. با توجه به اینکه طرحهای کریدور شمال- جنوب و کریدور شرق - غرب که هر دو از خاک ایران میگذرند، قبلا به تصویب کمیسیون اقتصادی و اجتماعی آسیا و اقیانوسیه سازمان ملل متحد(UNESCAP) رسیده است، فرصت مناسبی است که تلاش لازم از سوی دستگاههای ذیربط به منظور پیشنهاد پروژههای زیرساختاری در چارچوب تکمیل حلقههای مفقوده دو کریدور مذکور در خاک ایران برای تامین مالی به AIIB ارائه شود.
ارسال نظر