آقایان اصولگرا! از «هوش سیاسی» استفاده کنید
حسین کنعانیمقدم؛ عضو جبهه ایستادگی و فعال سیاسی اصولگرا در خبرآنلاین نوشت: در انتخاب رئیس جمهور یک بخشی از شرایط ریاست جمهوری را باید به شورای نگهبان بسپاریم. این شورا معیارهایی را برای تایید صلاحیت کاندیداها آنهم بر اساس قانون اساسی دارد که این حداقل شرایطی است که یک نفر باید برای ورود به این عرصه داشته باشد.
حسین کنعانیمقدم؛ عضو جبهه ایستادگی و فعال سیاسی اصولگرا در خبرآنلاین نوشت: در انتخاب رئیس جمهور یک بخشی از شرایط ریاست جمهوری را باید به شورای نگهبان بسپاریم. این شورا معیارهایی را برای تایید صلاحیت کاندیداها آنهم بر اساس قانون اساسی دارد که این حداقل شرایطی است که یک نفر باید برای ورود به این عرصه داشته باشد.
اما آنچه که اهمیت بیشتری دارد این است که فرد باید توانایی مدیریت چالشهای جامعه، عبور از بحران ها، عملیاتی کردن برنامه های اجرایی و پیگیری اهداف نظام را داشته باشد اینها تخصص هایی است که فردی که قرار است بر کرسی ریاست قوه مجریه بنشیند باید داشته باشد.
اینکه ما فکر کنیم هر کسی که شخصیت خوبی دارد و کاریزمای وی بالاست یا نهایتا معروف است؛ می تواند رئیس قوه مجریه باشد، کاملا اشتباه است. ملاک ها بر می گردد به اینکه فرد در دوره های مسئولیت خود انسان پاک دستی بوده یا نه، قدرت اجرایی و انجام کار تیمی دارد یا نه، کادر دارد و می تواند هیئت دولت خوبی را درست کند یا نه و... البته این شرایط به دلیل خلاء احزاب در کشور است، اگر حزب وجود داشته باشد این افراد باید در یک پروسه بیست الی سی ساله تجربه کسب کنند تا برای رسیدن به پستی مانند ریاست جمهوری آماده شوند. اما چون احزاب وجود ندارد عمدتا این افراد خود را در فرآیند تبلیغاتی مطرح می کنند و این خلائی هست که باید حل شود.
متاسفانه تبلیغات بر اساس تحریک هوش هیجانی جامعه است و عمدتا به سمت این می رود که یک انتخابات احساسی را رقم بزند تا یک انتخابات بر مبنای یک سری اصولی که برای جامعه مناسب باشد، آن هم در مقام مدیری اجرایی مثل رئیس جمهور. هدف تبلیغات جذب آرای خاموش یا خاکستری است. در بیشتر انتخابات ها ما شاهد آن بودیم که بیشتر افرادی توانستند آرای خاکستری را جلب کنند که یک تغییر فازی را با شعاری مطرح کردند، حتی شعار های ساختار شکنانه.
نباید فراموش کرد که «کلید واژه ها» شناسنامه یک گفتمان هستند؛ اگر کسی بخواهد یک گفتمان را تبیین کند و مردم را به سمت آن سوق دهد می تواند با این کلید واژه ها موج سواری هم کند. عباراتی چون مصلحت سنجی و حس تکلیف از جمله ی اینهاست، که روش غلطی است و متاسفانه احزاب از این کلید واژه ها برای استفاده های تبلیغاتی بهره می گیرند.
انتخاب بر مبنای آگاهی موضوعی است که باید در مردم شکل بگیرد اما با عباراتی همچون مصلحت سنجی و انتخاب مصلحت آمیز نمی شود این موضوع را شکل داد.
هوش سیاسی مهمترین عنصری است که نقش هدایت گری در برخورد های سیاسی دارد. برخی آن را بصیرت نامیده اند و برخی دیگر هوش سیاسی. در مسائل سیاسی برای شکل گیری یک حماسه سیاسی قطعا ما باید هوش سیاسی خود را بالا ببریم و کاری بکنیم تا بر اساس یک آگاهی سیاسی تصمیم گرفته شود نه اینکه با تبلیغات و کلیدواژه هایی چون مصلحت سنجی و صلاح گروهی بخواهند مردم را به سمت خود جذب کنند.
متاسفانه این عبارت بشدت در ادبیات سیاسی کشور رایج است و باید هم در عمل، هم در بیان آن را با عبارتی مثل هوش یا آگاهی سیاسی آن را جابجا کرد.
نظر کاربران
اگه داشته باشن
من طرف اصولگرانیستم ولی حرف این آقاحسابی است.
اگر تمام شرایط را داشته باشند ولی قدرت چیز دیگریست.