از آن سوءاستفاده سياسي ميكنند تا اهداف خودشان را پيش ببرند و اين يكي از بزرگترين مشكلات سياسي در كل منطقه است... شما ميبينيد كه سعوديها، عروسكهاي خيمهشببازي خودشان را وارد بازي ميكنند و جنگ نيابتي به راه مياندازند و مشاهده چنين وضعيتي، دردناك است... بايد راهي بيابيم و مشوق ظهور رهبري دورانديش در منطقه شويم، كساني كه بتوانند افراد از مذاهب و جناحهاي گوناگون را مانند يك ملت واحد گرد هم آورند. آنچه در حال حاضر وجود ندارد، همين است.»
اعتماد نوشت: از آن سوءاستفاده سياسي ميكنند تا اهداف خودشان را پيش ببرند و اين يكي از بزرگترين مشكلات سياسي در كل منطقه است... شما ميبينيد كه سعوديها، عروسكهاي خيمهشببازي خودشان را وارد بازي ميكنند و جنگ نيابتي به راه مياندازند و مشاهده چنين وضعيتي، دردناك است... بايد راهي بيابيم و مشوق ظهور رهبري دورانديش در منطقه شويم، كساني كه بتوانند افراد از مذاهب و جناحهاي گوناگون را مانند يك ملت واحد گرد هم آورند. آنچه در حال حاضر وجود ندارد، همين است.»
اين سخنان چنان انعكاسي داشت كه سخنگوي وزارت خارجه بريتانيا سعي كرد آن را توجيه كند و معناي مخالفي از آن به دست دهد. و دفتر نخست وزير هم آن را موضع رسمي لندن ندانست! وقتي اظهارات وزير خارجه در امور خارجي موضع رسمي نباشد معلوم است آش چقدر شور شده.
واقعيت اين است كه اظهارات هر دو نفر عليه ايران در سطح ادعاست ولي اظهارات جانسون عليه سعوديها به دليل روابط نزديكشان با آنان را ميتوان به عنوان اقرار پذيرفت. ولي مساله اصلي اقرار بوريس جانسون به عنوان وزير خارجه بريتانيا عليه اقدامات سعوديها و ديگر همپيمانان آنان نيست، بلكه اقرار ضمني عليه بريتانياست، زيرا هنگامي كه وزير خارجه يك كشور چنين توصيفي را از اقدامات عربستان در منطقه و به ويژه يمن ميكند، بايد تبعات آن را نيز بپذيرد و از دخالت به نفع طرف متجاوز پرهيز كند. ولي همه ميدانند كه يكي از مهمترين حاميان عربستان عليه مردم يمن، بريتانيا بوده است و گزارش حمايتهاي تسليحاتي آنان از عربستان چندي پيش منتشر شد. بنابراين آقاي جانسون نميتواند همزمان از دو منبع متضاد تغذيه كند.
از يك سو با حمايت تسليحاتي از عربستان و امارات متحده، خزانه سلطنتي را پر كند و خسارات ناشي از خروج از اتحاديه اروپا را از ريختن خون و گرفتن جان كودكان و مردم منطقه تامين نمايد و از سوي ديگر همچنان ژست مخالفت با جنگهاي فرقهاي و مذهبي بگيرد؛ جنگهايي كه ريشه بخشي از آنها به دوران استعمار بريتانيا در منطقه برميگردد و از اين جهت نيز مسووليت نسبي دارند. فارغ از نكات فوق هميشه گفته ميشد كه بريتانيا از نظر ساختار دولت و نظام تصميمگيري آن به ويژه در عرصه سياست خارجي بسيار دقيق و منضبط عمل ميكند و از اين جهت با ساير قدرتهاي جهاني غربي متمايز است. پس چرا در اين مساله كه شايد مهمترين آزمون بريتانيا بعد از برگزيت باشد، تا اين حد متضاد و حتي متناقض عمل كرده است؟ آيا اين مساله را ميتوان به روحيه سركش و جنجالي وزير امور خارجه بريتانيا مرتبط کرد؟ به نظر ميرسد كه مشكل اصلي در وضعيتي است كه بريتانيا پس از خروج از اتحاديه اروپا با آن مواجه شده است.
اين وضعيت به نحوي تناقضآميز است. از يك سو بايد با جنگهاي فرقهاي مخالفت كنند با جنگهايي كه ريشه مهاجرت به اروپاست. جناحهاي دستراستي اروپايي كه مخالف امواج مهاجرت هستند، نميتوانند نسبت به منشأ اصلي مهاجرت بيتفاوت باشند. از سوي ديگر خروج از اتحاديه اروپا عوارض اقتصادي سنگيني براي آنان دارد و بايد به نحوي اقدام به جبران آن كنند و هيچ راهي زود بازدهتر از فروش جنگافزار به كشورهاي پولدار و درگير جنگهاي منطقهاي نيست. بنابراين خانم نخست وزير براي تامين هدف اخير راهي منطقه ميشود و آقاي وزير خارجه نيز آن سخنان متضاد را بيان ميكند. البته رفتار ترزا مي يك پايه ديگر هم ميتواند داشته باشد. جدا شدن از اتحاديه اروپا فرصتي است براي اقدامات منفرد بريتانيا جهت پر كردن خلأ قدرتهاي جهاني در منطقه و از اين طريق كسب نفوذ سياسي و اقتصادي. ولي اين هدف نيز با عوارض ديگري مواجه ميشود از جمله واكنش متقابل كشورهاي اروپايي است.
ترديدي نيست كه توان اقتصادي و فناوري بريتانيا در برابر ساير كشورهاي اروپايي در حدي نيست كه بتواند چنين نقشي را در منطقه ايفا كند. آن زماني كه بريتانيا ميتوانست شانه به شانه آلمان يا فرانسه و ايتاليا در عرصه اقتصادي و فناوري عمل كند، گذشته است و با توجه به تقسيم كاري كه در چند دهه گذشته در عرصه اقتصادي انجام شده است، بريتانيا از نظر صنعتي و زيرساختهاي فناوري از اتحاديه اروپا عقبتر قرار گرفته و قدرت برتر صنعتي جهت ايفاي نقش مسلط و برتر را در منطقه ندارد و اين نيز تناقضي ديگر است.
وجه ديگر اين سياستهاي متناقض حضور همزمان شركتهاي نفتي بريتانيا در ايران و مذاكره با وزارت نفت ايران بود كه نشان ميداد سخنان خانم ترزا مي در اجلاس كشورهاي عربي حوزه خليج فارس مابهازاي عيني ندارد جز آنكه هدفش كسب محبت مخاطبانش بود. مخاطباني كه به احتمال زياد چون گذشته لزوما با اين چيزها دلشان خوش نخواهد شد. بنابراين انتظار ميرود كه بريتانيا عوارض و نتايج منفي اين سياستها را تجربه كند، بدون آنكه دستاوردي به اندازه زيانها داشته باشد.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر