روزنامه اعتماد: نزديك، نزديك، نزديكتر و سرانجام تمام شد: «رييسجمهور دونالد ترامپ.» خبرنگاران غولهاي رسانهاي چندساعت تعلل كردند تا شايد نتيجهاي متفاوت را مخابره كنند، گويندگان اخبار در رسانههاي تصويري دست دست كردند تا شايد خبر پيروزي نخستين رييسجمهور زن امريكا را اعلام كنند.
سقف شيشهاي كه هيلاري كلينتون از آن سخن گفته بود ترك برداشت اما نشكست. سنت تكيه دادن يك مرد بر كرسي رياستجمهوري در ايالات متحده همچنان دست نخورده باقي ماند.
پايان رويا
هشت نوامبر ۲۰۱۶ عصري رويايي براي هيلاري كلينتون رقم زد و شبي تاريخي براي دونالد ترامپ. پوشش رسانههاي مطرح امريكايي و اروپايي از انتخابات امريكا كم و بيش شبيه هم بود. جانبداريهاي سياسي در انتخاب كلمات بروز پيدا ميكرد. تمام گويندگان از عبارت «شبي بس طولاني» استفاده كردند. تمام شواهد گواهي از پيروزي هيلاري كلينتون ميداد. نظرسنجيها ميگفتند: ممكن نيست. پيشبيني مطرحترين تحليلگران امريكايي و بينالمللي اين بود كه ورق به سود او (He) برنخواهد گشت. حتي خبرهاي اقتصادي جهان هم دلالت بر اين داشتند كه برگ برنده در دستان خانمي است از تبار دموكراتها. با اينهمه هشتمين روز از ماه نوامبر به سهشنبهاي براي ترامپ بدل شد.
موج خبرها پشت سر هم از راه رسيد و جالب آنكه از نخستين لحظه مقايسه انتخابات رياستجمهوري ۲۰۱۶ امريكا با انتخابات خروج انگليس از اتحاديه اروپا آغاز شد. گويا در ۲۰۱۶ هميشه فرصتي براي تغيير هست. چرا اتفاقي كه در انگليس رخ داد و همه را شكست داد در امريكا نبايد رخ ميداد؟ نامزد جمهوريخواهان در جريان كمپين انتخاباتياش به همه توهين كرده بود: از سياهپوستان تا هيسپانيكها، از زنان تا معلولان، از دموكراتها تا رهبران حزب خود.
تهديد كرده بود كه رقيب دموكرات خود را به زندان خواهد انداخت. همه علتها دست به دست هم داده بود تا هيچ كس سونامي دونالد ترامپ را باور نكند. ارقام ۹ و ۱۱ هر بار كنار هم قرار گرفتهاند براي امريكاييها تاريخساز شدهاند از ۱۱ سپتامبر (نهمين ماه ميلادي) ۲۰۰۱ كه حادثه تروريستي رخ داد كه پس از آن تمام معادلههاي امنيتي و سياسي امريكا بر هم خورد تا ۹ نوامبر (يازدهمين ماه ميلادي) ۲۰۱۶ كه زلزله ظهور ترامپ نه فقط امريكا كه جهان را لرزاند.
شايد روزها، هفتهها بلكه سالها زمان نياز باشد تا مردم امريكا و رهبران آنها بفهمند در روز انتخابات رياستجمهوري سال ۲۰۱۶ چه رخ داد؟ شيب باور عمومي نتيجه انتخابات امريكا بسيار تند بود. دوربينها به چهرههاي مبهوت و ماتمزده طرفداران هيلاري كلينتون كه رسيد همهچيز هويدا شد: رخنه شكست. در ميان تصاوير اوليه، تصوير دختري مسلمان روسري بر سر كه برگه «من به هيلاري راي ميدهم» در دستش خشك شده بود و به نقطهاي نامعلوم خيره شده بود گوياي بلايي بود كه بر سر امريكا آمد. آنسوي ميدان، تصاوير جواناني بود كه كلاههايي بر سر گذاشته بودند كه روي آنها نوشته شده بود: امريكا را به روزهاي اوج آن برگردانيد. جوانان سفيدپوستي كه سرمستانه فرياد ميزدند: امريكا، امريكا، امريكا.
اينديپندنت در مطلبي همين دو تصوير را كنار هم قرار داده و نوشته: اين تصوير گوياي شبي است كه امريكا تجربه كرد، زناني كه به دليل اظهارنظرهاي توهينآميز دونالد ترامپ، به هيلاري راي داده بودند و نااميد شدند، مرداني كه به تمام توهينها و رفتارهاي غيرمتعارف ترامپ، بله گفتند و او را بر مسند رياستجمهوري نشاندند و حالا قهقهه پيروزي سردادهاند.
سرگيجه سياسي
شاخصهاي اقتصادي با بالا گرفتن زمزمه پيروزي ترامپ جابهجايي را تجربه كردند و حتي رهبراني كه از سرتاسر جهان به اوباما تبريك گفتند هم دودل بودند كه در حال تبريك گفتن به مردي هستند كه گفته اعتقادي به ائتلافهاي سنتي ندارد و به يكپارچگي فراتلانتيكي هم فكر نميكند. سفير فرانسه در امريكا در نخستين لحظههاي اعلام آرام آرام نتايج در توييت شخصي خود نوشت: «از تماشاي جهان روبهرويم احساس سرگيجه ميكنم.» البته وي ساعتي بعد زماني كه دولت متبوعش مجبور شد به رييسجمهور جديد امريكا تبريك بگويد اين توييت را حذف كرد تا سندي باقي نماند از روز هشتم نوامبري كه جهان رييسجمهور امريكا را به اكراه پذيرفت.
به كانادا بياييد
توييتهايي كه منتشر ميشد طعم تلخ شكست و نااميدي را القا ميكرد: عدهاي نتيجه را تراژدي خواندند؛ تراژدي كه منجر به اين شد كه در همان ساعات اوليه اعلام تدريجي آرا، سايتهاي مربوط به پذيرش مهاجران از امريكا با اختلال در كار روبهرو شوند. اينديپندنت بلافاصله گزارشي را منتشر كرد كه در آْن به ليست شغلهايي اشاره شده بود كه كانادا به آنها نياز دارد و امريكاييهايي كه اين پستها را در اختيار دارند، ميتوانند با در دست داشتن مدارك كافي، بار و بنه بسته و جلاي وطن كنند. پيش از اين برخي از نخبگان عالم سياست امريكا هشدار داده بودند كه اگر ترامپ رييسجمهور شود در كشوري كه او بر مسند قدرتش تكيه داده نخواهند ماند.
نه به ساختارهاي سياسي
برد دونالد ترامپ را در تمام رسانهها به راي منفي به ساختارها تعبير كردند. عدهاي آن را شورش عليه ساختار سياسي واشنگتن خواندند. برخي آن را ادامه جنبش اعتراضي تي پارتي خواندند كه تصور ميشود دفن شده است و عدهاي آن را راي به خشونت تعبير كردند. تحليلگران اروپايي و امريكايي در برنامههاي زنده پشت سر هم از كلمه شوك استفاده كرده و تاكيد داشتند كه امريكا به دگرديسي نياز دارد. دگرديسي كه فيلسوف نامآشناي جهان معاصر ژيژك چند روز پيش از آن سخن گفته بود و تاكيد كرده بود كه اگر امريكايي بود به ترامپ راي ميداد تا در نتيجه اين راي، احزاب دموكرات و جمهوريخواه نه به اصلاح كه به دگرديسيهاي جدي داخلي روي بياورند. شايد بيش از همه اين حزب دموكرات باشد كه بايد از فرداي خروج از اين شوك به اصلاحاتي بينديشد تا تاريخ هشت نوامبر ۲۰۱۶ را ديگر براي اين حزب تكرار نكند.
در ميانه انتشار اخبار لحظه به لحظه آرا بود كه مصاحبهاي از ترامپ منتشر شد كه تاريخ آن به سال ۱۹۹۸ بازميگشت. سخنان ترامپ در آن مصاحبه رعبانگيز بود: اگر قرار باشد در انتخابات شركت كنم، به عنوان جمهوريخواه وارد رقابتها خواهم شد. آنها احمقترين رايدهندگان امريكايي هستند. هرچه فاكسنيوز بگويد را باور ميكنند. ميتوانم به راحتي دروغ بگويم. شرط ميبندم ميزان آراي من وحشتناك خواهد بود. حق با ترامپ بود و ميزان آراي كه به سبد او ريخته شد شگفتانگيز بود. با اينهمه يك هموطن ترامپ با اشاره به اين مصاحبه قديمي وي نوشت: آقاي ترامپ! جمهوريخواهان احمق نبودند، آنها خشمگين بودند.
چهل و پنجمين رييسجمهور امريكا، نخستين ساكن كاخ سفيد است كه هرگز در ارتش امريكا خدمت نكرده و البته هيچ پست اجرايي سياسي را هم پيش از راهيابي به اين كاخ تجربه نكرده است. تا پيش از اين هرچه كارنامه چهرهها سنگينتر بود اقبال مردم امريكا به آنها هم افزايش مييافت. روز هشتم نوامبر زني در انتخابات امريكا شكست خورد كه هشت سال در جامه بانوي سابق امريكا ساكن كاخ سفيد بود. در دولت نخست باراك اوباما، عنوان وزير امور خارجه را به خود اختصاص داده بود. جهان او را ميشناخت و با اينهمه وي بازي را به مردي باخت كه براي پيچيدهترين مشكلات جامعه جهاني، راهحلهايي ساده ارايه ميداد. مردي كه نه فقط مخالف ساختارهاي رايج سياسي است كه به هر نهاد و چارچوبي نه ميگويد. يك كارشناس فرانسوي در خصوص راي مردم امريكا ميگويد: فكر نميكردم مردم امريكا تا اين اندازه عامي باشند.
البته شايد كلمه عامي براي اين مردم چندان منصفانه نباشد. امريكاييها ۴۴ رييسجمهور سياسي را تجربه كرده بودند و خسته از سيستم و به ستوه آمده از ساختارهايي كه طبلي توخالي بود به غيرسياسيترين گزينه ممكن راي دادند. نتيجه اين انتخابات فقط نه به ساختار دموكراتها يا رسانههاي امريكايي نبود بلكه نه به حزب جمهوريخواه بود كه ترامپ را وصلهاي ناجور ميدانست.
امريكاي سرتاپا جمهوريخواه
دويدن عقربههاي ساعت كه آغاز شد، مجريهاي برنامههاي متفاوت خبري نيز اين سوال را مطرح ميكردند كه رابطه پرتلاطم ترامپ با جمهوريخواهان از اين پس چگونه خواهد بود؟ آيا جمهوريخواهان اين برنده را در آغوش ميكشند و وي را رييسجمهور خود ميخوانند يا باز هم فاصلهاي مياندازند و ميگويند: ما و ترامپ. انتخابات مياندورهاي مجلس نمايندگان و سناي امريكا همزمان برگزار شد و در نتيجه آن از اين پس جهان با امريكايي تا دندان ملبس به جمهوريخواهان ايستاده در راس هرم قدرت روبهرو خواهد بود. تمام چينشها به نفع جمهوريخواهان است: ساكن كاخ سفيد، اكثريت مجلس نمايندگان و اكثريت سنا.
اوضاع در ديوان عالي نيز به نفع آنها است. درك ترامپ در ميان جمهوريخواهان همواره سخت بود چه آن زمان كه اين حزب ۱۷ كانديد را براي اين انتخابات برگزيده بود اما تك تك آنها گعده را به ترامپ واگذار كردند تا ستارهاي تلويزيوني از اين پس آقاي رييسجمهور ناميده شود. امريكاييها تمام اشتباههاي ترامپ را بخشيدند، از گافهاي سياسي تا گناههاي اخلاقي. همه را بخشيدند و به وي فرصت ديگري دادند. در شبكههاي اجتماعي كتابهاي ترامپ در خصوص اسرار موفقيت به عنوان برگههايي كه نشان ميدهد وي از چه تبار و چه ريشهاي به كاخ سفيد راه يافته دست به دست شده و اسباب تمسخر او را فراهم كرده است اما برخي از ناظران منصف ميگويند كه ترامپ از هيچ چيزي به اندازه شكست متنفر نيست پس به هر ترفندي متوسل ميشود تا موفق شود.
حسرت سندرز
هيلاري كلينتون، دونالد ترامپ، باراك اوباما، تكرار اين اسامي در خبرها و تحليلهاي هشتم نوامبر عادي به نظر ميرسيد اما در ميان اين هياهوي خبري نام برني سندرز به شكل شگفتانگيزي تكرار ميشد. نگاهها به سمت پيرمردي از تبار دموكراتها چرخيده بود كه رقابت درون حزبي نزديكي را با هيلاري كلينتون تجربه كرد و بعد در ميانه مسير با وجود ميل باطني و با وجود اصرارهاي جوانان پرشور امريكايي براي ماندن در صحنه، پس از ديداري با باراك اوباما در كاخ سفيد گفت كه به نفع بانوي اول سابق كنار ميرود. سياستمدار ضدسيستمي كه انتقادهاي جدي به سيستم دموكراتها داشت اما براي حفظ اتحاد كنار نشست و گفت هركاري ميكند تا ترامپ رييسجمهور شود. هشت نوامبر نام سندرز دوباره بر سر زبانها افتاد اما اينبار با افسوس.
حزب دموكرات سندرز را كنار زد تا هيلاري پيشتاز باشد و اين شايد مهلكترين اشتباه آنها بود. برخي تحليلگران ميگويند كه اگر سندرز مانده بود و هيلاري كنار نشسته بود شايد نتيجه انتخابات متفاوت بود. سندرز درست مانند ترامپ شعارهاي ضدسيستم ميداد و به همين دليل بود كه همزمان با مشخص شدن نتيجه، كمپيني در توييتر و فضاهاي مجازي به راه افتاد و در آن از سندرز خواسته شد كه براي انتخابات سال ۲۰۲۰ ثبت نام كند.
سندرز خرق عادتي كرد كه مقبول جواناني افتاد كه روياي تغيير را ميديدند اما هيلاري كلينتون ميراثدار خوبي نبود و نتوانست آراي برني را به سبد خود بريزد. ترامپ، رييسجمهور امريكا شد اما مخالفان وي سرسختانه اميدوار هستند كه وي رييسجمهوري يك دورهاي باشد هرچند خودش در سخنراني پيروزي ابراز اميدواري كرد كه هشت سال در كاخ رياستجمهوري باشد.
شكاف و شكاف
سفيدپوستهايي كه زندگي سختي در امريكا دارند به ترامپ راي دادند، همانهايي كه ميخواهند امريكا را از رنگينپوستها پس بگيرند، همانهايي كه ميگويند مداخله سياسي و امنيتي در امور ساير كشورها را متوقف كنيد و زلزله اقتصادي به نفع معيشت ما را رهبري كنيد. آنهايي كه به شكل سنتي به دموكراتها راي ميدادند اينبار از طبقه نخبه سياسي در راسي كه نه زبان سياسي عامه مردم را ميفهمد و نه زبان اقتصادي آنها را فاصله گرفتند. مردم به ترامپي راي دادند كه مستقيما در چشم آنها نگاه ميكرد و از نيازهايشان با زبان خودشان سخن ميگفت.
امريكاي پرشكاف، اين تيتر، وجه مشترك بسياري از رسانههاي امريكايي و اروپايي و حتي اسراييلي بود. امريكا چند شقه شد و در آيندهاي نامعلوم فرو رفت. هيلاري كلينتون در شب انتخابات به ميان طرفداران خود نيامد و با تماس تلفني كه با ترامپ گرفت، شكست را پذيرفت. اين اقدام وي طرفدارانش را به خصوص در ايالتهايي كه نامزد دموكراتها در آن برنده شده بود، دلسرد كرد. طرفداران نخستين كانديداي زن انتخابات رياستجمهوري امريكا كه توانسته بود به مرحله نهايي راه پيدا كند يا اعتراضهايي كوچك را رقم زدند يا در لاك خود فرو رفتند. نه فقط هيلاري كه دموكراتها هم بايد به اين سوال پاسخ بدهند كه چگونه نامزد آنها آراي باراك اوباما را هم از دست داد؟
مرثيهاي براي رسانهها
دونالد ترامپ امروز (پنجشنبه) با باراك اوباما در كاخ سفيد ديدار ميكند و ۲۰ ژانويه سوگند ميخورد. او پيش از اين اعلام كرده بود كه تغييرات شگرفي را در همان ۲۴ ساعت نخست پيروزي رقم خواهد زد اما تا اين لحظه تنها خبر پيروزي او است كه از امريكايي تغيير يافته، خبر ميدهد. ريچارد هاوس، مردي كه برخي از رسانههاي امريكايي از وي به عنوان نامزد احتمالي پست وزارت امور خارجه ترامپ نام ميبرند، ساعتي پس از آنكه نتيجه نهايي اعلام شد، توييت كرد: پيروزي ترامپ در اين انتخابات هم يك فرصت و هم يك تهديد براي او است. او بايد به دوستان و متحدان امريكا در سرتاسر جهان اطمينان دهد كه امريكا را دوباره به ابرقدرتي بدل خواهد كرد.
اصليترين سوالي كه امروز و فردا امريكاييها بايد به آن پاسخ بدهند اين است كه آيا پيروزي ترامپ واقعا يك شوك بود؟ شايد هم نه. تمام پاسخها به يك جمله منتهي ميشود: ترامپ با هر نامزد ديگري متفاوت بود. او از كلمات پرطمطراق در گفتوگوهاي روزمرهاش و نه در مناظرههاي انتخاباتي استفاده نميكرد. بينقاب با رايدهندگان حرف زد. رسانهها رفتارهايش را در تمام يك سال گذشته به تمسخر گرفتند، نخبگان سياسي معلومات اندك وي را بهانهاي براي تاختن بر او كردند اما در نهايت اين مرد مو نارنجي بود كه همه را مبهوت كرد. او راحت با رسانهها سخن ميگفت. مردي كه ۷۰ سال تاجر بود در كوچه و خيابان ميايستاد و با رسانهها حرف ميزد. تمام مدت تلاش ميكرد خود را ناجي معرفي كند. ميگفت قرباني غولهاي رسانهاي است و اين در حالي است كه تمام آرزويش نجات دادن مردم امريكاست.
تاكيد داشت كه اگر رسانههاي فاسد سخنان او را درست منتقل كنند و دست از تخريب ناجوانمردانهاش بردارند، مردم صداي حقانيت وي را خواهند شنيد. رسانهها تا آخرين لحظه مقابل او ايستادند اما مردم او را انتخاب كردند. نتيجهاي كه بايد آن را مرثيهاي براي اعتماد عمومي به رسانهها در امريكا خواند. مبارزه، كلمهاي بود كه ترامپ به كرات در توييتها و سخنرانيهايش به آن اشاره ميكرد و در نهايت هم پيروز اين مبارزه شد. وي بارها و بارها گفت من نه فقط با هيلاري كه با فضاي رسانهاي دروغگو و فاسد ميجنگم.
از اوباما به ترامپ رسيديم!
رسانهاي مانند نيويوركر، پيروزي ترامپ را يك تراژدي ميداند و مينويسد: نشستن او بر كرسي رياستجمهوري يك اتفاق بيمارگونه در تاريخ سياسي امريكا و مرثيهاي براي ليبرال- دموكراسي است. در ۲۰ ژانويه ۲۰۱۷، ما با نخستين رييسجمهور سياهپوست امريكا خداحافظي ميكنيم. شريفترين رييسجمهوري كه تاريخ امريكا به خود ديده بود، مردي با روحيهاي بخشنده كه همه آنچه را كه به دست آورده بود و شعارش براي برابري را به مردي تعارف ميزند كه خواهان سلطه سفيدپوستهاست بر اقليتها. نميتوان به اين اتفاق واكنشي جز خشم و تاسف نشان داد.
از اين پس بايد خود را براي آراي عجيب و غريب ديوان عالي مهيا كنيم. كنگرهاي كه در دست راستها است و رييسجمهوري كه نگاهش به زنان، اقليتها، حقيقتهاي علمي موجود، آزاديهاي فردي و شأن انساني فاجعهبار است. ترامپ، مردي است كه نه فقط اوضاع بازارهاي جهاني را به هم ميريزد كه ترس را مهمان دلهاي بسياري در همين خاك امريكا ميكند. مهاجراني كه از امشب با ترس بيرون رانده شدن ميخوابند، مسلماناني كه كابوس اخراج را ميبينند و رنگينپوستهايي كه از تكرار تجربه آپارتايد در سرزميني كه وعده آزادي به آنها داده بود، بر خود ميلرزند.
مرگ اميد مهاجران؟
آتلانتيك در گزارشي در اين خصوص مينويسد: نميتوان به نتيجه اين انتخابات احترام گذاشت. ميتوان به كساني كه به ترامپ راي دادند احترام گذاشت چرا كه آنها نه از بقيه بهتر و نه از بقيه بدتر هستند اما نميتوان به تصميم آنها احترام گذاشت، به تصميمي كه مردي را رييسجمهور كرد كه اقليتها را مقصر تمام مشكلات ريز و درشت امريكا ميداند. مردي كه خبرنگاران را براي انتشار اخبار مواخذه ميكند، مردي كه از اشتياقش براي بازگرداندن حكم شكنجه با اشتياق سخن ميگويد و مردي كه وقتي طرفدارانش، مخالفانش را ميزنند هورا ميكشد. به اين راي نميتوان احترام گذاشت. امروز نميتوانيم بگوئيم كه بهترين راهكار براي مبارزه با ترامپيزم به راه افتاده چيست؟ اما اين روزها بايد به خانوادههاي مهاجراني از امريكاي لاتين يا خانواده مسلماناني فكر كرد كه در سكوت مقابل تلويزيونهاي خود نشستهاند و به اين فكر ميكنند كه روزگار رياستجمهوري ترامپ را چگونه بگذرانند.
هديهاي سربسته به جهان
از امروز دنيا خود را براي احترام گذاشتن به راي مردم امريكا مهيا ميكند. ترامپ، محبوب هيچ كدام از متحدان سنتي امريكا نبود و شايد تنها روسيه است كه شبي آرام را تجربه ميكند. اطراف ترامپ را خلئي جدي پر كرده است. اسامي شنيده ميشود اما هيچ كس نميداند كه وي اصليترين كرسيهاي دولتش را به چه كساني خواهد داد؟ جمهوريخواهان هنوز تصميمي براي در كنار ترامپ ايستادن ندارند و البته كه او هم براي چيدن كابينه پرجمعيتش بايد از همحزبيهايش استفاده كند. زنگ خطر آنجاست كه حلقه اطراف وي را جمهوريخواهان سنتي پر كنند كه جهان را به تند و تيزي جورج بوش ميبينند.
معاون وي كلكسيوني از سياستهاي دست راستي و حتي بعضا افراطي است و همين همراهي بوي خوشي را به مشام نميرساند. جهان از امروز با مردي روبهرو است كه شعارهاي تند و تيز بسياري داده و كمتر كشوري از انتقادهايش در امان بوده است. ميخواستند روز هشتم نوامبر ۲۰۱۶ از شر نام دونالد ترامپ خلاص شوند اما اين ترامپ است كه با حضورش در كاخ سفيد فصلي از گرفتاريهاي جديد را براي جهاني بس ملتهب آغاز ميكند.
نظر کاربران
اشکال نداره تا انها هم یه احمدی نژاد رنگی را ببینن. وهمان بلایی که سر ایران امد سر انها هم بیاید چون هیچ کاریش قابل پیش بینی نیس