نظام تدبير كشور مهمترين مانع توسعه ايران
حميدرضا برادران شركا؛ رييس اسبق سازمان مديريت و برنامهريزي كشور در روزنامه اعتماد نوشت: پيش و پس از انقلاب ۱۰ برنامه توسعهاي تاكنون تدوين و اجرايي شدهاند اما هنوز كه هنوز است اين كشور توسعهيافته نيست؛ اما چرا؟ اين پرسش همواره مطرح است كه آيا ايران شرايط اجتماعي و پتانسيل لازم براي توسعه را ندارد؟
حميدرضا برادران شركا؛ رييس اسبق سازمان مديريت و برنامهريزي كشور در روزنامه اعتماد نوشت: پيش و پس از انقلاب ۱۰ برنامه توسعهاي تاكنون تدوين و اجرايي شدهاند اما هنوز كه هنوز است اين كشور توسعهيافته نيست؛ اما چرا؟ اين پرسش همواره مطرح است كه آيا ايران شرايط اجتماعي و پتانسيل لازم براي توسعه را ندارد؟
آيا برنامههاي بدي تدوين شدهاند؟ آيا نقطه ضعف اصلي در حوزه اجرا بوده است؟ به گمان من مهمترين مشكل سد راه توسعه، چه در برنامههايي كه پس از انقلاب اجرا شدهاند و چه در برنامههاي پيش از انقلاب، «نظام تدبير» كشور است؛ چرا كه ايران حكمراني خوب ندارد و اين مهم ناشي از دلايل مختلفي است؛ دلايلي همچون سلامت سيستم، شفافيت، قابل پيشبيني بودن و مواردي از اين دست، كه متاسفانه هيچ كدامشان در نظام تدبير كشور ديده نميشود؛ مفهوم اين سخن اين است كه ضروريترين موضوع كشور براي حل مشكل توسعه و گام برداشتن در راستاي آن، اصلاح نظام تدبير است.
واقعيت آن است كه بايد يك به يك همه شاخصههايي كه براي يك حكمراني خوب مورد نياز است، بررسي شود تا نقاط ضعف و البته قوت ديده شود. سپس با برنامه و گام به گام يك نظام شفاف در كشور سازماندهي شود. اين كار جزو وظايف تنها يك نهاد خاص نيست و به كل سيستم حكومتي بازميگردد.
قوه مجريه، مقننه و قضاييه و مجموعه نظام بايد اين اصلاحات را بپذيرند. شايد اين پرسش پيش بيايد كه كدام نهاد بايد متولي اين امر شود تا يك سيستم كارآمد براي ساماندهي بحث توسعه در كشور شكل بگيرد؛ نكته آن است كه دستگاه متولي در دولت، يعني سازمان مديريت و برنامهريزي كشور بايد به عنوان نهاد متولي توسعه در اين امر پيشگام شود. هر چند خود قوه مجريه بخشي از نظام ناكارآمد موجود است اما متولي بايد دستگاهي باشد كه تاثيرگذار باشد. واقعيت آن است كه بخش خصوصي نميتواند متولي چنين موضوعي باشد؛ در يك نگاه كليتر خود هم جزوي از همان نظام تدبير ايران است.
براي بهبود فضاي كسب و كار نميتوان همهچيز را به بخش خصوصي سپرد؛ چرا كه مسائلي چون قوانين وجود دارد و بخش خصوصي نميتواند يك تنه پيشروي همه اينها بايستد. البته بايد قواي متعدد و دخيل در اين امر در كنار يكديگر جمع شوند و اگر تصميم جدي باشد بايد سازمان مديريت يك شوراي عالي تشكيل دهند و بخشهاي مختلف را درگير اين مساله كنند. با مشاركت همه اينها ميتوان چنين امري را تسهيل كرد. به طبع اين ميان اساتيد و كارشناسان هم ميتوانند نقش مهمي در شكلگيري فرآيند شفافسازي نظام تدبير كشور بازي كنند. ايران نخستين كشور جهان نيست كه با ناكارآمدي نظام تدبير روبهرو است.
كشورهايي چون هنگكنگ، مالزي، كره جنوبي و فيليپين مصاديق كشورهايي هستند كه با ناكارآمدي نظام تدبير و حكمراني بد دست و پنجه نرم ميكردند اما موفق شدند اين مشكلات را كنار بگذارند و امروز به توسعه برسند. به گمان من اكنون كشور نيازمند آن است كاري را كه ١٠ سال است عقب افتاده به سرانجام برساند. اكنون ما بايد تامل كنيم تا روشن شود كه براي رسيدن به اهداف آرماني چشمانداز چه بايد كرد. در گام نخست بايد ديد كه نياز است در اهداف آرماني چشمانداز تجديد نظر شود يا خير. هيچ ايرادي ندارد كه يك بار ديگر با توجه به شرايط فعلي كشور در سطح داخلي و همچنين بينالمللي، بررسي دوبارهاي از چشمانداز كشور انجام شود.
اين كاري است كه در كشورهاي ديگر هم انجام شده است. براي نمونه چند سال پيش و در ميانه بحران جهاني اقتصاد، اتحاديه اروپا در چشماندازخود تجديدنظر كرد. در نتيجه ايران بايد يك جمعبندي و بررسي انجام دهد و اهداف سند چشمانداز را بازبيني كند تا روشن شود با توجه به شرايط بينالمللي و داخلي كشور چقدر نياز به تغيير چشمانداز دارد. مرحله بعدي تدوين استراتژيهاي كلان براي رسيدن به اين اهداف است. ما بايد به اين نتيجه برسيم كه بدون استراتژيهاي كلان و بلندمدت نميتوانيم به اهداف سند چشمانداز ٢٠ ساله دست يابيم.
مرحله سوم آن است كه مشخص شود براي رسيدن به اهداف در قالب استراتژيها، در برنامههاي بلندمدت و كوتاهمدت نقش دولت چيست و نقش بخش خصوصي كدام است؟ چه مقدار از نيازهاي خود را ميتوانيم در داخل تامين كنيم و چه مقدار را بايد در سطح جهاني تامين كنيم. چه تعداد نيروي انساني براي رسيدن به اهداف نياز داريم و آيا اصلااين ميزان نيرو داريم يا خير؟ بايد براي آموزش نيروي انساني مورد نياز برنامهريزي شود. به اين ترتيب ما ميتوانيم كه در يك بازه زماني ٢٠ ساله با بررسيهاي همهجانبه به اهداف خود برسيم.
ارسال نظر