زلزله مدرک گرایی؛ همهمه بیکاران
طبق آخرین گزارشها، ایران ۵ برابر کشورهای پیشرفته دنیا دانشگاه دارد. در واقع در ایران ۲ هزار و ۶۴۰ دانشگاه وجود دارد در حالی که دو کشور پرجمعیت آسیایی یعنی چین و هند در ردههای پایینتری قرار دارند.
بر این اساس چین تنها ۲ هزار و ۴۸۱ و هند هزار و ۶۲۰ دانشگاه دایر کرده است. گزارش مؤسسه اسپانیایی «CISC» نشان میدهد تعداد دانشگاهها در اغلب کشورهای پیشرفته جهان زیر ۵۰۰ دانشگاه است؛ به طوری که آلمان ۴۱۲، انگلیس ۲۹۱، کانادا ۳۲۹، ایتالیا ۲۳۶ و هلند ۴۲۳ دانشگاه دارد. این تعداد دانشگاه در ایران حدود ۵ هزار میلیارد تومان از بودجه کل کشور را میبلعد و نزدیک به ۵۰ درصد از جمعیت بیکار کشور را تولید میکند.
علاوه بر این بر اساس اعلام سازمان سنجش آموزش کشور در سال ۸۰، حدود دو میلیون و ۲۰۰ هزار نفر در کنکور شرکت کردهاند که این جمعیت به ۸۰۰ هزار نفر در سال ۹۵ کاهش یافته است؛ این در حالی است که برخی کشورهای اروپایی نظیر نروژ، سوئد، دانمارک، فنلاند و... کمتر از صد دانشگاه باکیفیت تأسیس کردهاند. در همین راستا اگر حوزههای علمیه را هم به لیست دانشگاههای ایران اضافه کنیم میتوان گفت ایران بزرگترین تولیدکننده مدرک تحصیلی است.
افزایش موج دکترا گرفتن و پشت میز نشستن
فرشید یزدانی، پژوهشگر سیاستگذاری اجتماعی، با اشاره به اینکه در کشور ما رویکرد مدرکگرایی غالب شده و نمونه رواج آن را در ادارات میبینیم، میگوید: «نکته اصلی این است که دانشگاهها بدون ارتباط با حوزه کار طراحی و برنامههایشان اجرا شده است، زیرا نیازسنجی برای ایجاد دانشگاه و خدمات دانشگاهی و آموزش باید مبتنی بر یک فضای اولیهای باشد که جامعه به آن نیاز دارد. متأسفانه این خلأ دیده نشده است که دانشگاه برای کار به چه نیروهایی احتیاج دارد یا بازپروری نیروی انسانی برای حوزه کار چگونه باید صورت بگیرد.
در این مواقع است که فارغالتحصیلانی که در سطح کیفی پایینی هستند طبیعتا متناسب با نیازهای بازار هم نخواهند بود و این امر باعث میشود بخش زیادی بیکار بمانند.» او در ادامه با اشاره به اینکه هر چقدر فرد مدرک بالاتری داشته باشد، متناسب با آن انتظار زیادی هم از کاری که قبول میکند دارد، تصریح میکند: «وقتی کسی لیسانس و فوقلیسانس و دکتری میگیرد انتظارش این است در حد همان مدرکی که دارد کار کند و توقع کار یدی و عملی ندارد و انجام کارهای معمولتر برایش سخت خواهد بود که این مورد هم به بیکاری دامن میزند. علاوه بر این خیلی از شرکتها و ادارات هستند که برای استخدام نیرو به مدرک بالا نیاز ندارند و معتقدند این کار را یک فرد دیپلمه هم میتواند انجام دهد و افراد دارای مدارک تحصیلی بالا را استخدام نمیکنند که این مورد هم چرخه بیکاری را تشدید میکند.»
به گفته یزدانی از یک طرف دیگر خود بازار کار چرخه ورود به دانشگاه را تشدید میکند. از آنجایی که سیاستگذاران علاقهمندند بیکاری را چند سال عقب بیندازند تا بازار کار فراهم شود، ترجیح میدهند این زمان را به دانشگاهها اختصاص دهند تا کمتر اسم بیکاری روی دانشجوها باشد؛ زیرا این مسئله برای دولتها تبعات سیاسی دارد و نشاندهنده ناکارآمدی آنها در ایجاد اشتغال است که طبیعتا به مشهوریت دولتها آسیب میزند
. از طرف دیگر وقتی کار نباشد، خانوادهها هم ترجیح میدهند فرزندشان به دانشگاه برود. تمام این موارد باعث میشود چرخه بیکاری تشدید شود. این پژوهشگر سیاستگذاری اجتماعی در ادامه با اشاره به اینکه در ایران موج دکترا گرفتن و پشت میز نشستن راه افتاده است، اظهار میکند: «وقتی دانشگاه را متناسب با نیاز بازار کار و جامعه تعریف نکنیم این اتفاق خواهد افتاد. علاوه بر این از آنجایی که با رویکردهای رانتطلبی بسیاری مواجه هستیم و فساد موجود در اقتصاد ما فسادی کمنظیر است، فرد میگوید چرا مدرک نگیرم و کار سخت کنم؟ مدرک میگیرم و کار نمیکنم و همین نوع مدرکگرفتن فساد چرخه را تشدید میکند.»
ستاد انقلاب فرهنگی باید پاسخ دهد
درهمینراستا مهدی پازوکی، اقتصاددان و استاد دانشگاه، با اشاره به اینکه روند آموزش عالی در ایران به طوری است که پولهای زیادی صرف اخذ مدرک میشود، میگوید: «در سالهای اخیر دانشگاههای علمیکاربردی افزایش چشمگیری داشته است، درصورتیکه این افزایش دانشگاهها واقعا لازم نیست و اگر در هر استان یک دانشگاه دولتی باشد، کفایت میکند. چرا باید در شهری مثل قم چندین دانشگاه دولتی داشته باشیم.
همین دانشگاههای پیامنور در دولت قبل بیش از سه برابر گسترش یافت؛ درحالی که واقعا نیاز نبود. متأسفانه مشکل بیکاری فزاینده است ولی معمولا کم پیش میآید که نیروهای خوب انسانی که در کار، حرفه و رشته تحصیلیشان مهارت و دانش لازم را داشتهاند، بیکار بمانند. دانشگاههای ما بهشدت در حال گسترش هستند و میبینیم همان سههزار دانشآموختهای که در دولت قبل سر مسئله بورسیهها مشهور شدند، هیئتعلمی میشوند و سیل عظیمی از دانشجویان بیسواد خروجی همین استادان خواهند بود.»
او در ادامه با اشاره به اینکه سیستم آموزش عالی ما بهشدت به سمت مدرکگرایی و دکترا پیش رفته است و در واقع میتوان گفت، نیمی از کسانی که مدرک دکترا دارند، فقط مدرک آن را دارند و هیچ علم و دانشی ندارند، تصریح میکند: «مشکل دیگر این است که اکثر اعضای هیئتعلمی دانشگاههای ما دوشغلهاند و به شغلهای دیگری مشغول هستند درحالیکه براساس قانون اساسی این کار جرم است و در این حالت دانشگاههای ما ضرر میکنند تا جایی که هیچکس از کشورهای دیگر به دانشگاههای ما نمیآید که هم درس بخواند و هم پول بدهد.
درواقع دولت باید گسترش آموزش عالی را محدود کند، بیسوادی در سیستم اداری ایران بیداد میکند. در تمام دنیا فرد اول درس میخواند، بعد مسئولیت میگیرد. در انگلیس ۸۰ درصد وزرا مدرک لیسانس دارند ولی مدرکگرایی در ایران مشکلات بسیار زیادی را ایجاد کرده است. سیستم اداری ما چون آن را به سمت مدرکگرایی سوق دادهایم، مریض و فشل است.»
پازوکی معتقد است: ستاد انقلاب فرهنگی باید در دادگاه افکار عمومی برای عملکرد منفیاش پاسخ دهد. یکی دیگر از مشکلات این است که ما چندین دانشگاه فرهنگیان در کشور داریم. معمولا دو هزار نفر اول در دانشگاههای خوب و درجهیک کشور درس میخواهند و رتبه های پایینتر که جایشان در دانشگاههای درجهیک نخواهد بود، دانشگاه فرهنگیان قبول میشوند؛ تا اینجا مشکلی وجود ندارد ولی وقتی دانشجویان در دانشگاههای فرهنگیان از همان ابتدا حقوق میگیرند، کار میکنند، خوابگاه و غذای مجانی و امکانات درجهیک هم دریافت میکنند و در مقابل رتبههای برتر کنکور حداقل تا دو سال بعد از تحصیل هیچ کاری درباره رشتهشان نمیتوانند بکند، مشکل بزرگی ایجاد میشود درحالیکه این مراکز میتوانستند در دورههای کوتاهمدت معلمی را یاد بگیرند. زمانی که در دوره احمدینژاد تعداد این دانشگاهها بیش از دو برابر شد، ما با بخش عظیمی از مشکلات مواجه شدیم.حداقل توقع این بود که با افزایش ظرفیت مراکز دانشگاهی کیفیت تحصیلی هم به همان میزان افزایش یابد ولی با فجیعترین کیفیت در این مراکز مواجه شدیم.
در قبال مدرکی که میگیرند، هیچ مهارتی ندارند
غلامرضا غفاری، جامعهشناس و عضو هیئتعلمی برنامهریزی اجتماعی دانشگاه تهران با اشاره بهاینکه جمعیت تحصیلکرده بیکار یکی از مواردی است که بررسی و حل آن از مهمترین موضوعات جامعه است، میگوید: «یکی از عواملی که باعث شده ما به این وضعیت دچار شویم، رشد بیرویه مراکز آموزشی در یک دهه گذشته است. درواقع شرایط طوری است که با فاصله کمی از روستاها و دهستانها میشود به مراکز دانشگاهی و آموزش عالی دست یافت. از طرف دیگر سیاستی که به نوعی بر مراکز آموزشی حاکم بوده، این است که مشتریمداری آنها به سمتی میرود که جمعیت دانشجو را داشته باشیم و در پی آن بودند که زودتر از دانشجو ثبتنام کنند تا در زیرمجموعه آنها قرار بگیرد، این مسئله منجر به اخذ مدرک هم میشود.
او با طرح این سؤال که آیا این مراکزی که تعریف میکنیم، مبتنی بر نیازهایی است که در جامعه داریم، تصریح میکند: «اگر ما در وضعیتی بودیم که نیاز به نیروی کار نداشتیم و کشور به لحاظ توسعه و بازار به وضعیت اشباع رسیده بود، مشکلی نداشتیم، ولی این مورد در کشورهای توسعهیافته و صنعتی که وفور منابع است، صورت میگیرد و وضعیت کاملا متفاوتی با ما دارند. ما در وضعیت رکود هستیم و باید تحرک و فعالیت داشته باشیم ولی با وجود داشتن نیروی تحصیلکرده این تحرک را نمیبینیم. دلیل اصلی هم این است که افراد در قبال این همه مدرکی که میگیرند هیچ مهارتی ندارند. این افزایش و رشد بیرویه مراکز آموزشی، مبتنی بر نگاه دقیق مربوط به نیازها، خواستهها و ضرورتهایی که در جامعه داریم، نبودند. صرفا دیدیم یک جمعیتی برای ورود به دانشگاه وجود دارد و چون این ولع را دیدیم، اجازه دادیم که مراکز عدیدهای تعریف و تولید شوند.»
نظر کاربران
تو شهری من هستم پراز دانشگاه پیام نور علمی کاربردی ازاد ملی وفلان..به جاش یک دانشگاه با کیفیت میساختن بس بود...اصلا هیچ نظم انظباتی درایران نیس.هرکی هرکار دلش بخواد داره میکنه