ترامپ؛ هیاهویی برای هیچ
زلمای خلیل زاد می نویسد: ترامپ به موضوعات مهمی می پردازد و انتقادات وی از سیاست خارجی آمریکا به جاست. اما در سطح پراکتیکال وی تا چه اندازه می تواند این دیدگاه ها را پیش ببرد؟
دیپلماسی ایرانی: در کمپین های انتخاباتی اخیر کمتر بحث سیاست خارجی مطرح بوده است. اما کمپین امسال با همه سال های دیگر فرق می کند، زیرا سیستم بین المللی پویای فعلی به شکلی فزاینده با موضوعات داخلی پیوند خورده و بدین ترتیب بر انتخابات ریاست جمهوری پیش روی سایه انداخته است.
جنگ داخلی در جهان اسلام بزرگترین تهدید تروریسم در سطح بین المللی، یعنی داعش را به وجود آورده است. این پدیده توام با بی ثباتی فزاینده در آفریقا باعث گسترش سیل مهاجرت به اروپا شده است. افزایش مهاجرت به نوبه خود ناسیونالیسم را در اروپا تقویت کرده و پروژه اروپای متحد را در معرض خطر قرار داده است. حملات تروریستی به وقوع پیوسته در غرب نیز استراتژی های مبارزه با تروریسم را زیر سوال برده است.
هم زمان با این تحولات، رشد آهسته اقتصادی و بی ثباتی اقتصادی باعث عقب گرد در روند جهانی شدن شده است. همین وضعیت اقتصادی، باعث شده که حمایت از انزواگرایی در آمریکا به سطحی غیر قابل برسد.
یکی از کاندیداهای برجسته انتخابات ریاست جمهوری پیش روی، در حال به چالش کشیدن مفروضات موجود در مورد سیاست خارجی آمریکا است. اگر چه اجماع در مورد استراتژی کلان آمریکا پس از جنگ سرد یکپارچه نبوده، اما عمده روسای جمهور آمریکا پس از ۱۹۹۲ با وجود همه تفاوت در رویکردها، به طور کلی در حفظ ساختار بین المللی ایجاد شده پس از جنگ سرد و نقش رهبری آمریکا متفق القول بوده اند.
اما دونالد ترامپ متفاوت است. سخنان وی فراتر از صرف حمله به هیلاری کلینتون است. وی به همه اصولی حمله می کند که پس از جنگ سرد بنیادهای سیاست خارجی آمریکا را چه در دولت دموکرات ها و چه در دولت جمهوری خواهان تشکیل می داده است. آنچه شاهدش هستیم، ظهور دکترین ترامپ در ۵ موضوع مهم است؛ اهداف آمریکا، مبارزه با گروه های تروریستی مانند داعش، ترویج دموکراسی، مهاجرت و ارتباط میان قدرت های بزرگ.
اهداف آمریکا
شعار ترامپ- اول آمریکا- پیش از هر چیز یادآور انزواگرایی آمریکا در دوران پیش از جنگ جهانی دوم است. با این وجود، ترامپ یک انزواگرا نیست بلکه برعکس وی خواهان گسترش بودجه دفاعی آمریکا و حصول اطمینان از ابقای آمریکا به عنوان تنها ابرقدرت اقتصادی و نظامی جهان است. در نگاه ترامپ این شعار حمله به جهانی شدن است. ترامپ جهانی شدن را مجموعه ای از سیاست ها می داند که باعث می شود منابع آمریکا را در جایی غیر از منافع آمریکا هزینه می کند.
ترامپ به ویژه در حوزه اقتصاد بین الملل با جهانی شدن مخالف است. در دوران پس از جنگ جهانی دوم، روسای جمهور آمریکا همواره بر این باور بوده اند که همگرایی اقتصادی و تجارت آزاد یک بازی برد- برد است که ضمن تامین امنیت جهانی، منافع آمریکا را نیز تامین می کند. اما نگاه ترامپ به این مقوله ناسیونالیستی است و همگرایی اقتصادی را بازی برد و باخت می بیند.
مبارزه با داعش و افراط گرایی اسلامی
ترامپ داعش و افراط گرایی اسلامی را یک تهدید فوری می داند و معتقد است که اوباما و هیلاری کلینتون نتوانستند ماهیت این تهدید را بشناسند. وی اعلام کرده است که در صورت پیروزی همه تلاش خود را می کند تا داعش را شکست داده و این تهدید را حذف کند. ترامپ بر آن است که در این راستا از کمک متحدان و هم چنین روسیه استفاده کند و با بهره گیری گسترده از نیروی نظامی و تاکتیک های تهاجمی داعش را شکست دهد. محدود کردن قوانین صدور ویزا و مهاجرت نیز از دیگر پیشنهادهای وی برای حفظ آمریکا از تهدید تروریسم است.
مهاجرت
در حوزه مهاجرت نیز وی با روند فعلی چه در مورد مهاجران قانونی و چه مهاجران غیرقانونی مخالف است. وی به دنبال آن است که روند فعلی تبدیل شدن مهاجران غیرقانونی به مهاجران قانونی را از میان ببرد.
در حوزه مهاجرت قانونی نیز وی در صدد تغییر معیارهای مهاجرت و کنترل روند مهاجرت است. ترامپ مدعی است که این کار می تواند فرصت های شغلی بیشتری را در اختیار شهروندان فعلی آمریکا بگذارد.
رابطه با قدرت های بزرگ
در حوزه رابطه با قدرت های بزرگ نیز وی دیدگاهی کاملا نوین دارد. نگاه وی به رابطه با مسکو به مراتب نسبت به هیلاری کلینتون خوش بینانه تر است. دیدگاه ترامپ در این حوزه شبیه یک معامله است؛ پذیرش حوزه نفوذ مسکو در برخی از کشورهای همسایه روسیه در مقابل همکاری روسیه در موضوعات مهمی مانند جنگ سوریه و مبارزه با داعش که برای آمریکا مهم است. شاید بتوان رویکرد وی را در این زمینه بیش از هر کسی به فرانکلین روزولت نزدیک دانست.
در مورد ناتو نیز ترامپ تاکید دارد که متحدان آمریکا باید خود در تامین هزینه دفاعی خویش سهم بیشتری را ایفا کنند و در غیر اینصورت آمریکا به ماده ۵ پیمان آتلانتیک شمالی متوسل می شود.
اما در مقابل چین ترامپ خواهان سخت گیری بیشتری است. وی اعلام کرده که رویه های اقتصادی چین مانند دستکاری نرخ ارز، عدم رعایت حقوق معنوی و امثال آن در روابط دو جانبه تاثیرگذار خواهد بود. ترامپ معتقد است که فشار بر چین در حوزه اقتصادی می تواند آن را واردار به همکاری با آمریکا در حوزه های امنیتی مانند مساله کره شمالی کند.
ترویج دموکراسی
از زمان ریگان تقریبا همه روسای جمهور قبول داشته اند که اشاعه دموکراسی و رعایت حقوق بشر در جهان نه تنها با ارزش های آمریکا سازگار است، بلکه منجر به جهانی صلح آمیزتر می شود.
ترامپ در سخن گرفتن در مورد ترویج دموکراسی به شدت سیاست های آمریکا در حوزه تغییر رژیم و دولت - ملت سازی را مورد انتقاد قرار می دهد. وی معتقد است که سیاست های آمریکا در عراق، مصر، لیبی و سوریه ثبات آمریکا و اولویت های آن در حوزه مبارزه با تروریسم را تضعیف کرده است.
ترامپ به موضوعات مهمی می پردازد که باید روی آن ها بحث و بررسی کرد. اما در سطح پراکتیکال وی تا چه اندازه این دیدگاه ها را پیش خواهد برد؟
شریک کردن متحدان در هزینه های تامین امنیت و بهره برداری از حمایت آنها در این راه به خودی خود مثبت است. اما سوال این است که چطور می توان بدون آن که متحدان اعتماد خود را به آمریکا از دست دهند، به این هدف دست پیدا کرد؟ درست است که هم اکنون موازنه درستی میان هزینه ها و منافع اتحاد و ائتلاف ها وجود ندارد، اما این خطر هم وجود دارد که با بر هم زدن وضع موجود، متحدان به سوی ملی کردن سیاست های امنیتی خود رفته و چه بسا مانند پیش از جنگ جهانی دوم هر یک خود به سوی تسلیحات هسته ای بروند.
ترامپ از اشاعه ناسیونالیسم در اروپا حمایت کرده است. اما به راستی چگونه قرار است ناسیونالیسم اروپایی به نفع آمریکا باشد؟
با تضعیف اتحاد و ائتلاف های آمریکا، کشورهای تجدید نظر طلب مانند چین و روسیه رویکردی تهاجمی تر اتخاذ خواند کرد. پاسخ ترامپ به این تهدیدات چیست؟
حتی با وجود اتخاذ سیاستی متعادل تر نسبت به روسیه، آمریکا باید از تضعیف روابط متحدان خود در اروپا بپرهیزد. این خطر وجود دارد که عقب نشینی مقابل روسیه در موضوع اوکراین، مسکو را در حالت تهاجمی تری قرار دهد.
با توجه به سودای هژمونی منطقه ای چین در آسیای شرقی، آمریکا باید یک توازن قدرت در منطقه ایجاد کند. دولت ترامپ چگونه می خواهد از پس این موضوع بر آید؟
انتقادات ترامپ از تجارت آزاد هم مزایای خود را دارد. اما ترامپ باید مشخص کند که چگونه قصد دارد روندهای اجرایی موثرتری را طراحی کند و چگونه می خواهد جلو اقدامات تلافی جویانه ای را که می تواند منتهی به جنگ تجاری شود، بگیرد؟
در حوزه سیاست مهاجرت نیز اگر چه اکنون وقت ارزیابی مجدد و تغییر معیارها فرا رسیده، اما رجزخوانی های تند ترامپ باعث می شود که وی نتواند در این حوزه با گروه های مختلف در جامعه آمریکا کار کند. ترامپ به عنوان نامزد حزب جمهوری خواه و در صورت پیروزی به عنوان رئیس جمهور آمریکا، باید دست از این دیدگاه تفرقه افکنانه و مخرب بردارد تا بتواند به اجماع مورد نظر در این زمینه دست پیدا کند.
در حوزه مبارزه با تروریسم، اگرچه توجه ترامپ به اشتباه آمریکا در حوزه دولت-ملت سازی قابل تامل است، اما وی وعده شکست داعش طی چند ماه را داده است. اگر منظورش آزادسازی سرزمین هایی نظیر موصل باشد که هم اکنون در دست داعش است، باید از وی پرسید چگونه قصد دارد این کار را انجام دهد؟ یک راه حل، رفتن همان مسیری است که در افغانستان طی شد. اما این سوال که چه بر سر سرزمین های آزاد شده خواهد آمد، همچنان باقی می ماند. ترامپ چگونه قصد دارد بدون دولت-ملت سازی و ترتیبات تقسیم قدرت در عراق و سوریه جلو تفرقه های موجود را بگیرد؟ از سوی دیگر جواب وی برای موارد دیگر تروریسم مانند تروریسم مورد حمایت دولت در پاکستان چه خواهد بود؟
کمپین ترامپ باید پاسخگوی این سوال ها باشد. انتقاداتی که ترامپ مطرح می کند مهم است و چالش هایی که آمریکا با آن در داخل مواجه است، برتری آن در خارج را تهدید می کند. اما انتقادات وی باید با ارائه راه حل های عملی توام باشد.
ارسال نظر