آخرین وضعیت صف بندی های مجلس
مستقلها بازی بهارستان را به هم زدهاند. از روزهایی که اصولگرایان منتقد دولت در مجلس با شادمانی اعلام میکردند که نود درصد نمایندگان مستقل به فراکسیون «ولایت» پیوستهاند، سه ماه هم نمیگذرد.
اما حالا همان مستقلها پاشنه آشیل فراکسیون «ولایت» شدهاند. همانطور که چند هفتهای قبل از آن به پاشنه آشیل «امید»یها تبدیل شده بودند. مدل رفتاری غالب در میان مستقلها از انتخابات تا شرایط فعلی اینگونه بود؛ با فهرست امید رأی آوردند، با فراکسیون ولایت رئیس مد نظرشان را به ریاست رساندند و حالا با هیچکدام از این دو گروه نمیتوانند کار کنند. این یعنی آنکه اگر فراکسیون سوم بتواند بنای خود را در بهارستان برپا کند، در دوره دهم مجلس عملاً هیچ جریانی به شکل کامل دست بالا را نخواهد داشت و بازی «ائتلاف»ها در چهار سال پیش رو داغ خواهد بود. با این وضع مجلس سه فراکسیون خواهد داشت که هیچکدام از آنها نمیتوانند عنوان «اکثریت» را به خود اطلاق کنند. این عنوانی است که در بزنگاههای مختلف به گروه شکل گرفته از پیوند دو مجموعه از این سه فراکسیون گفته خواهد شد.
مستقلین؛ پاشنه آشیل اکثریت
اصولگرایان وقتی سنگ بنای تأســـــیس فراکســــیون ولایـــت را میگذاشتند بسیار خوشبین بودند که میتوانند مسأله ریاست علی لاریجانی و رقابت او با محمدرضا عارف را تبدیل به محور یک تشکل پارلمانی کنند. آنها تنها برای کمتر از یک هفته در مجلس عنوان «اکثریت» را داشتند.
تنها کافی بود علی لاریجانی در جایگاه ریاست تثبیت شود تا بقیه قراردادهای سیاسی آنها از هم بپاشد. نهایتاً در فاصله بین انتخابات هیأت رئیسه موقت و دایم مجلس دهم چنین شد. سهم آنها از ۹ نفر به ۷ نفر در هیأت رئیسه کاهش پیدا کرد و مهمتر اینکه هر دو کرسی نواب رئیس را هم به نامزدهای اصلاحطلبان تقدیم کردند. اصولگرایان از پس اختلافاتی با عمر حداقل ۶ سال به این نقطه رسیده بودند و معلوم بود که سودای ریاست علی لاریجانی نمیتواند درمان درد این اختلافات ۶ ساله باشد. هر چند باز هم موضوع ریاست لاریجانی برای خیلی از اصولگرایان یک گزینه سلبی بود تا ایجابی. اگر او گزینه نهایی و مطلوب اصولگرایان معتدل و اعتدالیون محسوب میشد اما در عوض اصولگرایان مخالف دولت از درد نداشتن گزینه و از ترس ریاست محمدرضا عارف گرد او جمع شده بودند.
گذر از این مرحله برای فراکسیون ولایت یعنی تازه شدن اختلافات گذشته. اینجا بود که برخی چهرههایی که با فهرست امید رأی آورده بودند به یاد آوردند که نمیتوانند در مراحل دیگر کنار چهرههای مخالف دولت و نزدیکان جبهه پایداری بنشینند. در مقابل اصولگرایانی مانند نقوی حسینی و محمد دهقان، همین رأی آوردگان با فهرست امید را به خیانت علیه فراکسیون «ولایت» در جریان انتخابات هیأت رئیسه دایم متهم کردند و گفتند علی مطهری و مسعود پزشکیان تنها با رأی فراکسیون امید نمیتوانستند به کرسی نواب رئیس برسند. تغییر و تحولهای فراکسیونی از همین نقطه شروع شد تا آنجا که هفته قبل به اعلام موجودیت رسمی فراکسیون سوم، موسوم به مستقلین رسید. آنهایی که نه میخواهند اصلاحطلب باشند و نه اصولگرا.
شکاف زود هنگام؛ شانس فراکسیون امید
تا اینجای کار یک چیز کاملاً مشخص شده و آن اینکه قسمت عمدهای از نیروهای مجلس هنوز به لحاظ سیاسی جای خود را پیدا نکردهاند. «شکاف» و «انشقاق» در سه ماه گذشته گریبان همه طرفها را گرفته است. مجلس دهم قدری هم مجلس ائتلافهای زودگذر بوده. اما نکته مشهود این است که فراکسیون امید شانس آورد که این شکاف و انشقاق خیلی زود و حتی زودتر از موعد تشکیل مجلس، گریبانش را گرفت.
روزهای بین دهم اردیبهشت تا هشتم خرداد، یعنی فاصله میان برگزاری دور دوم انتخابات تا افتتاح مجلس برای فراکسیون امید به تلخی سپری شد. آنها شاهد بودند که برخی اعضای فهرست انتخابیشان به اردوگاه رقیب میپیوندند. آنها چند شکست را تجربه کردند؛ هم در انتخاب ریاست مجلس و هم انتخابات هیأت رئیسه برخی کمیسیونها.
اما حالا معلوم میشود که آن روزها شانس آوردند که تکلیفشان مشخص شد. فراکسیون امید هر چند تبدیل به «اکثریت» مجلس نشد اما با مشخص شدن تکلیفش توانست چند قدمی از بقیه در کار تشکیلاتی جلو بیفتد. آنها زودتر و سریعتر بنای کار فراکسیونی را گذاشتند و در روزهایی که تکلیف دو طیف دیگر مشخص نیست، این فراکسیون امید است که شورای مرکزی و کمیتههای خود را تشکیل داده و مشغول برنامهریزی برای تحولات پارلمانی است. این موضوع آنجا مهم میشود که مجلس دارای «اکثریت» تعیینکننده نیست. به عبارتی نتایج بازیهای سیاسی از دل «ائتلاف»های مقطعی بیرون میآید و مسلم آنکه گروههای منسجمتر در ائتلافها بازی قویتری انجام میدهند.
ابهام برای اکثریت دیروز
در گروه مقابل یعنی همان فراکسیون «ولایت» اوضاع اصلاً مشخص نیست. آنجا چند ابهام بزرگ وجود دارد. بزرگترینش موضوع تشکیل فراکسیون سوم است. اما از آنکه بگذریم شاید جایگاه و نقش علی لاریجانی هم یکی از چالشهای فراکسیون ولایت باشد. اصولگرایان، چه از طیف مخالفان دولت و چه موافقان آن در مجلس دهم تا اینجای کار رهبری سیاسی لاریجانی را پذیرفتهاند. اما کیست که نداند اختلاف بخش منتقدان و مخالفان دولت با او بر سر مسائلی مانند برجام یا سیاستهای اقتصادی دولت تا چه اندازه است. علی لاریجانی هر طور که بخواهد عمل کند، عضوی از فراکسیون سوم نخواهد بود. فراکسیون سوم به طور طبیعی همراه و گوش به فرمان او خواهد بود و بدین ترتیب دلیلی ندارد که رئیس مجلس، تشکیلات اصولگرایان در فراکسیون «ولایت» را رها کند. اما مشکل اختلاف مواضع او با مخالفان و منتقدین دولت در این مجموعه چگونه حل خواهد شد؟
نشانههای تلاش برای نزدیک شدن مواضع دو طرف به همدیگر در این روزها کاملاً قابل رصد است. تنها مروری بر مواضع هستهای و اقتصادی علی لاریجانی نشان میدهد که او در ترکیب مجلس جدید متوجه شده که باید قدری هم به کام مخالفان و منتقدین دولت حرکت کند. در مقابل آنها هم تا حدودی از دامنه حملات و انتقادات خود کاستهاند تا بلکه اتحادشان با علی لاریجانی را حفظ کنند. اما مسأله اینجاست که آیا آنها میتوانند در هفتههای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری که تنشها رو به اوج میگذارد، با همین فرمان در داخل فراکسیون جلو بروند؟ لاریجانی قطعاً نامزد مخالفان دولت را برای سال ۹۶ بر نمیتابد و در آن رقابت قطعاً موضوع هستهای و اقتصاد دو محور اصلی اختلافات خواهند بود. آنجا جایی است که باید ببینیم لاریجانی چه خواهد کرد. شاید «سکوت» تا اینجای کار بهترین گزینه برای او باشد. اما چالش مهم دیگر فراکسیون ولایت ریزشی است که تنها نظارهگر آن بوده است. این ریزش شاید در سال ۹۶ بیشتر از امسال ترکیب هیأت رئیسه مجلس را به کام موافقان دولت بگرداند.
فراکسیون سوم؛ پیچیده و مبهم
اما اوضاع فراکسیون سوم خیلی پیچیدهتر از این است. آنها به همان ترتیبی که خود درگیراوضاعی پیچیده هستند، مناسبات سیاسی درون مجلس را هم پیچیده کردهاند. فراکسیون سوم با ریاست کاظم جلالی تشکیل شده است.
نخستین معنای چنین ریاستی آن است که آنها عملاً تحت زعامت سیاسی علی لاریجانی در مجلس قرار دارند. هنوز تا تعداد اعضای این فراکسیون مشخص نشود، نمیتوان ارزیابی دقیقی از وزنکشیهای سیاسی بهارستان ارائه کرد. روایتها از تعداد اعضای این مجموعه بین ۳۰ تا ۱۰۰ نفر در نوسان است و همین نوسان نشان میدهد که هنوز زیر پای این فراکسیون به لحاظ عددی آنقدرها هم محکم نیست. همین هفته قبل هم یوسفیان ملا، یکی از ۲۱ عضو هیأت مؤسس فراکسیون سوم صحبتهایی مطرح کرد که بر دامنه ابهامات افزود. او با رد سخنان قبلتر جعفرزاده و لاهوتی درباره اینکه هیچ عضوی از این مجموعه نه حق عضویت در فراکسیونهای دیگر و نه حتی حق شرکت در جلسات آنها را ندارد گفت که خودش عضو هر دو فراکسیون «ولایت» و «مستقلین» خواهد بود و چنینبندی در اساسنامه فراکسیون جدید دیده نمیشود. او حتی بعد از اعلام موجودیت فراکسیون سوم گفت که «واقعیت این است که کار آنچنانی و خاصی در مورد این فراکسیون انجام نشده است.» یوسفیان ملا حتی گفته که تعداد اعضای این فراکسیون هم مشخص نیست. حتی اگر او این حرفها را هم نمیزد، فراز و فرود خبررسانیها درباره تشکیل فراکسیون مستقلین میتوانست به این گمانه دامن بزند که هنوز ابهام در این مجموعه زیاد است.
زیست سیاسی سه فراکسیون با سه هدف
فراتر از ابهام در فراکسیون سوم، موضوع قطعی این است که جمعی چند ده نفره برای ادامه فعالیت در مجلس دهم جز جدایی از فراکسیون «ولایت» راهی مقابل خود نمیبینند. این جدایی نه تنها فراکسیون «ولایت» را از موضع «اکثریت» میاندازد، بلکه هیچ جایگزینی هم برای آن ندارد. این وضعیت یعنی آنکه تصمیمگیریهای مهم مجلس همگی معطوف به ایجاد ائتلافهایی میان دو گروه از سه گروه مجلس خواهد بود.
در این ائتلافها از آنجا که فراکسیون مستقلین در حد واسط دو فراکسیون دیگر قرار گرفتهاند به طور طبیعی محل دایمی رجوع و رایزنی قرار میگیرند و همین وضعیت، فراتر از آنکه تعداد آنها به چه عددی برسد یک فضای بازی قابل توجه برای آنها فراهم میکند. مضافاً اینکه جریان علی لاریجانی و نزدیکان او با حضوری مؤثر در دو فراکسیون مستقلین و ولایت در بزنگاههای مختلف توان بالایی برای اتخاذ مواضع متفاوت و حتی تغییر مواضع قبلی خود دارند. در این وضعیت لاریجانی میتواند خود به طور مستقیم با کارت و اعتبار منتقدان و مخالفان دولت بازی کند و بواسطه نزدیکانش همچون کاظم جلالی، بر هدایت مستقلین هم تأثیرگذاری عمیقی داشته باشد. کما اینکه در صورت ائتلافهای مقطعی مستقلین و امید امکان بازی در فراکسیون امید را هم پیدا خواهد کرد.
به عبارتی فراکسیون سوم تثبیت حیات خود را در یک زیست «ژلهای» میبیند که دارای قابلیتهای سیال باشد. در مقابل فراکسیون امید اما دارای ساختاری «ایستا»تر و نظاممندتر است و بیشتر به یک تشکیلات سیاسی شباهت دارد. چیزی مانند فراکسیون اصولگرایان مجلس نهم. فراکسیون امید تصمیم خود را درباره بسیاری از مسائل از همین الان گرفته و آن را موکول به آینده نکرده است.
چرا که تشخص سیاسی خود را در این اتخاذ مواضع مشخص میدانند. در آن سوی میدان در فراکسیون ولایت هم مخالفان و منتقدان دولت هم چنین وضعیتی دارند اما از دست دادن چهرههای مؤثرشان در انتخابات و همینطور آمیخته شدنشان با اضلاع دیگر اصولگرایی این امکان را به آنها نمیدهد که مانند مجلس قبل، یک تشکیلات پارلمانی چارچوب دار برای خود تعریف کنند. فرق آنها با فراکسیون امید در یک نکته بسیار مهم است؛ امیدیها از فضای حذف به دنیای قدرت بازگشتهاند و سیری صعودی مقابل خود میبینند. اما منتقدان و مخالفان دولت از سال ۹۲ تا اینجا در مسیری نزولی قرار گرفتهاند و مرتباً دستشان از مراکز قدرت کوتاهتر شده است. در این دو گانه در حالی که امیدیها برای پیروزی مجدد میجنگند، قسمت بزرگی از فراکسیون ولایت میکوشد در کوتاه مدت به «بقاء» فکر کند. آن هم در شرایطی که فراکسیون سوم طوری بازی کرده که میتواند در نتیجه بسیاری از بازیها شریک برنده باشد.
ارسال نظر