۳۵۲۲۱۴
۱۵ نظر
۵۰۳۰
۱۵ نظر
۵۰۳۰
پ

خانم دکتر در بن‌ بست زندگی

مرد مدیرعامل یک شرکت تجاری بود و زن پزشک. آمده بودند از هم جدا شوند، پسر ۸ ساله‌شان را هم آورده بودند. از قرار معلوم پسرک فهمیده بود اینجا با مدرسه فرق می‌کند. از نگاه او به جای صدای خنده و همهمه شاگردان، تنها صدای دعوای بزرگترها می‌آمد.

روزنامه ایران: مرد مدیرعامل یک شرکت تجاری بود و زن پزشک. آمده بودند از هم جدا شوند، پسر ۸ ساله‌شان را هم آورده بودند. از قرار معلوم پسرک فهمیده بود اینجا با مدرسه فرق می‌کند. از نگاه او به جای صدای خنده و همهمه شاگردان، تنها صدای دعوای بزرگترها می‌آمد.

پسر این زوج در کنار پدر و مادرش روی نیمکت راهروی دادگاه خانواده تهران نشسته و نگرانی در چهره‌اش موج می‌زد. در جریان مشاجرات زن و مرد، پسرک نیم نگاهی غمزده به آنها انداخت که در آستانه ورود به اتاق دادگاه بودند. وقتی پدر و مادرش از جا برخاستند، او نیز هراسان از روی نیمکت بلند شد تا پشت سرشان وارد دادگاه شود. ولی با ممانعت آنها پشت در بسته ‌ماند.

داخل شعبه ۲۶۸ دادگاه خانواده، زن و مرد با فاصله چند صندلی از هم ‌نشستند و قاضی آماده شنیدن حرف‌هایشان شد.«رزیتا» خود را متخصص یک بیمارستان معروف معرفی کرد و با صدایی برآشفته به قاضی گفت: می‌دانید آقای قاضی به چه دلیل می‌خواهم طلاق بگیرم، به خاطر اینکه «از تحقیر کردن‌های خواهرشوهرم و حتی کتک خوردن از دست همسرم و خانواده‌اش به ستوه آمده‌ام. دیگر تحمل زندگی با این مرد را ندارم و می‌خواهم هر چه زودتر طلاق بگیرم تا من و پسرم به آرامش برسیم. نمی‌خواهم فرزندم در یک محیط پرتنش بزرگ شود و هرروز شاهد کتک‌کاری و ناسزاگویی میان من و پدرش و خانواده‌هایمان باشد. امیرحسین هیچ‌وقت نتوانست خواسته‌های مرا برآورده کند و این برای من عذاب آور است.»

زن اندکی سکوت کرد و ادامه داد: «۱۰ سال پیش را خوب به یاد دارم. روزی را که همکارم مهری در بیمارستان، برادر شوهرش را به من معرفی کرد. از آنجایی که او زن مهربانی بود و همیشه به عنوان یکی از همکاران خوبم به حساب می‌آمد، وقتی از امیرحسین تعریف کرد مطمئن شدم او مرد خوبی است. البته از شرایط ظاهری و اجتماعی خوبی هم برخوردار بود و همه اینها باعث شد خصوصیات اخلاقی‌اش را در اولویت قرار ندهم و به ظاهر امر توجه کنم. ما به طور سنتی و با رضایت خانواده‌ها به عقد هم درآمدیم و زندگی مشترکمان را شروع کردیم. اوایل زندگی همه چیز خوب پیش می‌رفت ولی به مرور زمان رفتارهای شوهرم تغییر کرد.»

همان موقع خانم دکتر به در اتاق نگاهی انداخت و انگار که نگران پسرش باشد گفت آقای قاضی: «شوهرم مهندس و مدیرعامل یک شرکت خصوصی است و از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار است. اما متأسفانه رفتار با یک زن را بلد نیست و نمی‌تواند نیازهایم را برآورده کند. پس به چه امیدی باید با او زندگی کنم؟» و...

مرد که تا این لحظه سکوت کرده بود رو به قاضی گفت: «همسرم چند ماه است که خانه‌مان را ترک کرده و من حتی پسرم را نمی‌بینم. زنی که شوهر دارد چرا نباید در خانه‌اش باشد؟ به چه حقی رفته و وظایفش را انجام نمی‌دهد؟»

قاضی «حسن عموزادی» که در حال شنیدن اظهارات این زوج بود از زن خواست به این پرسش همسرش پاسخ دهد.

خانم دکتر رو به همسرش کرد و گفت: «ای کاش دلیل رفتنم از خانه را هم بگویی؟... جناب قاضی مدت‌هاست که ما با هم اختلاف داریم و به هیچ عنوان نتوانستیم مشکلمان را حل کنیم.حدود دوماه پیش یک روز که از سر کار به خانه آمدم پسرم خواب بود، با وجود خستگی مشغول انجام کارهای خانه بودم که طبق معمول بر سر مسائل جزئی با همسرم دعوایم شد.

هر چه گفتم سکوت کند تا پسرمان بیدار نشود، گوشش بدهکار نبود تا اینکه خواهر شوهرهایم به خانه‌مان آمدند و مرا به باد کتک گرفتند. شوهرم نیز آنها را همراهی کرد؛ البته فکر می‌کنم با تماس تلفنی امیرحسین به خانه ما آمده بودند. سر و صدایمان همه همسایه‌ها را از خانه‌ها بیرون کشید. هر چه می‌گفتم آنها از خانه‌ام بیرون بروند بی‌فایده بود. در همان لحظه نیز یکی از همسایه‌ها به دادم رسید و برای نجات جانم مرا تا خانه پدری‌ام همراهی کرد.

از آن روز به بعد پسرم دچار ترس و اضطراب شده و تحت درمان و نظارت مشاور روانشناس است. پرونده شکایتم علیه همسرم و خواهرهایش نیز هنوز در دادسرا مطرح است. پزشکی قانونی هم ضرب و شتم مرا تأیید کرده است. از آن روز شوهرم قفل در خانه را عوض کرده و به ناچار در منزل پدرم به سر می‌برم ولی همین که در دادسرا طرح شکایت کردم، کلید خانه را داده که گاهی به خانه سر می‌زنم.»

آقای مهندس که تا این لحظه سکوت کرده بود، ناگهان برآشفت و رو به قاضی گفت: «هیچ‌کدام از صحبت‌های همسرم صحت ندارد. غیر از اینکه می‌گوید می‌خواهد جدا شود. چرا درباره اینکه به خانه نمی‌آید حرفی نمی‌زند؟»

زن بسرعت جواب داد: «تا خواهرانت خانه را ترک نکنند به آنجا برنمی‌گردم. خودت هم می دانی قاضی دادسرا دستور داده بود به هیچ‌عنوان حق ورود به خانه‌ام را ندارند و می‌توانم از آنها شکایت کنم... از طرفی پسرمان هم به‌خاطر یادآوری وقایع تلخ گذشته دوست ندارد به خانه‌ برگردد و ترجیح می‌دهد خانه پدربزرگش باشد؛ حداقل آنجا امنیت را حس می‌کند.» زن در ادامه رو به قاضی گفت: «اگر امیرحسین امنیت‌مان را تضمین کند؛ من برمی‌گردم البته به شرطی که پسرم هم راضی باشد.»

بحث و جدل زن و شوهر تحصیلکرده ادامه داشت تا اینکه قاضی از زن و شوهر خواست بیرون بروند و پشت در دادگاه منتظر بمانند تا پسرک وارد شود و درباره ادعاهای والدینش حرف بزند. اضطراب در چهره او پیدا بود. وقتی با لبخند قاضی روبه‌رو شد، کمی آرام گرفت و در پاسخ به اینکه آیا به خانه‌شان برمی‌گردد یا نه؟ گفت: «خانه‌مان را دوست ندارم.» او از پاسخ به دیگر سؤالات هم خودداری کرد و ترجیح داد سکوت کند.

قاضی در پایان جلسه زن و شوهر را فراخواند و ضمن دعوت‌شان به ادامه زندگی مشترک به آنها یک ماه فرصت داد تا تصمیم خود را بگیرند. اما آنها فقط روی «طلاق» توافق داشتند. بنابراین قرار شد زن مهریه ۱۰۰۰ سکه طلا خود را ببخشد و در ازای آن حضانت تنها فرزندش را بر عهده بگیرد. ولی مرد با عصبانیت گفت: اجازه نمی‌دهم چنین اتفاقی بیفتد و بچه از من جدا شود.» و...

پسر همچنان پشت در بود تا ببیند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ شاید فکر می‌کرد اینجا هم مثل دفتر مدیر مدرسه فقط از نمره انضباط شاگردها کم می‌کنند.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    ..... تحفه انگار نوبرشو اورده ، بیچاره زنی که در زیر این قوانین مردسالاری و ظالمانه زندگی میکنه. واقعا متاسفم

  • موسوی

    .... نفهم زنت که راضیه برگرده ازاین زن فهمیده تر نیخوای.ای خدا ازدست این ادمای بی وجدان

  • رهگذر

    متاسفانه اکثرآقایون هنوزیادنگرفته ان که جلوی بچه هادعوانکنن وحرفهای زشت ورکیک به همسروخانواده همسرنزنن.هرمشکلی هست بین خودتون حل کنیدلطفانزاریدبچه هار وحیه شون خراب بشه..خواهش میکنم....

  • بدون نام

    این مرد باید بره مشاور ه روانشناس،، من به جای قاضی بودم مرد را ميفرستادم مشاوره تا برگه سلامت روانی را باتایید دفتر خانه بیاره

  • بدون نام

    چرا ما ایرانی ها زود قضاوت میکنیم اینجا یه چیزی نوشته و ما طبق این نوشته قضاوت میکنیم ولی نمی دونیم تو زندگی این دو نفر چه گذشته و به ما هم ربطی نداره.انشاالله به خاطر بچه ای که دارن زندگیشون از هم نپاشه.آمین

  • بدون نام

    مردی که اجازه بده خانوادش تو زندگیش دخالت کنه، غیرت نداره، خدا از همچین مردو خانواده ی نگذره

  • بانوی ایرانی

    جای تعجب نداره ایرانی مردسالاری چیزی که ازیک مردمیشه گفت زورگفتن حرف زشت زدن نمیدونم قاضی چه اسراری داره به توافق بر سن وقتی میدونه مردخطاکاره این درسته که خانواده مردزنشوبزنه فکرنمیکنه اگه تاآخرعمرهم باهم زندگی کنن ازروی صداقت نیست وهمیشه دلش ازمردوخانوادهاش به خاطررفتارزشتشان زخمیه

  • بدون نام

    خاک برسرت گذاشتی زنت بزنند.مگه ب اسیری اوردیش مردک روانی

  • خانم بی طرف

    با سلام به همه کاربران، بنده خیلی خالصانه از این زن و مرد خواهش میکنم اگه فرزندشان برایشان مهم است، هر دو دست از لجاجت و اتهام نا سازگاری به هم دیگر نزنند و خیلی صمیمانه و عاشقانه دست گل پسرشون را بگیرن و با علاقه به زندگی ادامه دهند، اینجاست که عشق و علاقه و محبت تمام درهای کوته فکری را می بندد ودرهای خوشبختی و خوب دیدن و درست فکرکردن و نیک اندیشیدن وساده زیستن و دور از هر هیاهوی غیر انسانی دور نگه داشته و چند روزه زندگی را بر کام خود شیرین و دلچسب و دوست داشنی می کند، نا گفته نشود در هر کاری یه زره عقلانی اندیشیدن به هیچکس ضرر و خسارتی وارد نکرده است، خوش، خرم، سلامت، سرزنده، دوست بدارید تا دوست تان داشته باشند، برقرار و پاینده باشید، بای

    پاسخ ها

    • بدون نام

      اتفاقا برای بچه بهتر است که هر چه زودتر از محیط تنش دور شود،شکر خدا مادر نیاز مالی ندارد،پس برود با مادرش زندگی کند،ادامه یافتن شرایط تنش بدتر است.

  • بدون نام

    حق با مهندسه .زن نباید قهرمیکردمیرفت منزل باباش ،مردباید یه دنده باشه

  • user

    نامردی که اجازه میده خانواده اش به قصد و غرض وارد زندگیش بشن لیاقت زن و فرزند رو نداره اون اگه مرد بود خودش مسائل و مشکلاتش رو به روش درست حل می کرد و اجازه نمی داد خانواده اش بیان و همسرش رو کتک بزنن مهندس بودن و درس خوندن ربطی به انسان بودن نداره انسانیت یه چیز دیگه اس که باید در ذات طرف باشه

  • بدون نام

    ما به مردایی که اجازه میدن خونوادهٔ همسرشون توزندگی مشترکشون دخالت بکنه میگیم ،دله ،

  • بدون نام

    ازدواج کار غلطی است.از هر زاویه ای که بهش نگاه کردم به همین نتیجه رسیدم.اتفاقا بهتر است همین تفکیک جنسیتی را تا قبرستان هم ادامه دهند ،والا اعصاب همه راحت تر خواهد بود.

  • مردبی لیاقت بی تجربه

    میگن خانمها نبایدقضاوت کنند؟چرا؟دیدیدهمه به آقای مهندس توپیدن وهیچ دعوا وتوهینی یکطرفه نیست!لطفا به ضرب المثل بزاز و پیرزن مراجعه فرماییدسپس قضاوت کنید

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج