لاله و لادن؛ کمتر دیده ها و کمتر شنیدهها
یکی میخواست وکیل شود، یکی میخواست روزنامهنگاری کند. یکی پرحرف و عاشق مهمانی رفتن و بازیهای کامپیوتری، آن یکی کمحرف و علاقهمند به عبادت. یکی می خواست برگردد به جایی که به دنیا آمده است، آن یکی میخواست در تهران بماند.
دکتر سمیعی قبلا در مورد این جراحی توضیح داده بود که به علت وجود چند رگ بزرگ مغزی مشترک بین دو خواهر، جراحی عملا ممکن نیست. پزشکان منتقد انجام جراحی معتقد بودند که شانس زندهماندن خواهرها کم است و حتی در صورت زنده ماندن یکی از آنها، ممکن است آسیبهای مغزی جبرانناپذیر و فلج همیشگی از عواقب این جراحی باشد. حالا بعد از گذشته سالها از آن عمل جراحی، مقالات پزشکی به این مساله اشاره میکنند که حتی از نظر اعضای تیم جراحی هم بیشترین شانس برای زندهماندن خواهرها و موفقیت جراحیشان ۵۰-۵۰ بوده است که معنیاش شانس محض است.
جراح مغز و اعصاب آمریکایی، بنجامین جانسون از اعضای تیم دکتر گوا پیش از آغاز جراحی گفته بود که شانس موفقیت ۵۰-۵۰ خواهد بود. دکتر سمیعی اما در این مورد معتقد بود که جراحیای که در ۱۹۸۸ غیر ممکن بوده است در ۲۰۰۳ همچنان غیر ممکن است!
حتی پیش از این جراحی هم انتقادهای اخلاقی به تیمی که تصمیم گرفته بودند جراحی را انجام دهند بسیار زیاد بود. دکتر آرتور اسکافر از دانشگاه منیتوبای کانادا در مقالهای در این مورد نوشته است: «هر جراحیای میتواند خطرهایی داشته باشد و هر انسان بزرگسالی میتواند در مورد انجام دادن یا انجام ندادن جراحی تصمیم بگیرد اما اگر بیماری به پزشک مراجعه کند و در خواست آنتیبیوتیک کند، در حالی که دکتر میداند که این دارو ممکن است بیمار را به کشتن بدهد، آن وقت پزشک باید چه کار کند؟»
او در ادامه مقاله انتقادآمیزش توضیح داده که ممکن است قمار با شانس برد ۵۰-۵۰ شدنی باشد اما پزشکان نباید وقتی ۵۰ درصد امکان موفقیت دارند، با جان دیگران قمار کنند: «خواهران بیژنی بیش از هر چیزی میخواستند که زندگی معمولی داشته باشند اما وقتی دو نفر تا این حد متفاوت توسط طبیعت ناچار به زندگی در یک بدن شدهاند، مفهوم «سازش» اهمیت پیدا میکند. نباید فراموش کرد که آنها از نظر بدنی در وضعیت سلامت خوبی بودند.»
اسکافر اضافه کرده است: «ممکن است به نظر برسد گفتن اینکه جراحی میتواند خطر جدی مرگ یا صدمات جدی مغزی به دنبال داشته باشد، بدترین پیشبینی باشد اما گفتن اینکه شرایط ریسک زیادی دارد، هنوز مقداری امید به افراد میدهد، در صورتی که گفتن اینکه هیچ خطری وجود ندارد، عملا تصدیق این است که جراحی موفقیتآمیز نخواهد بود. ممکن است بعضی بگویند «چیزی برای از دست دادن وجود ندارد» اما خواهران بیژنی چیزهای زیادی برای از دست دادن داشتند.»
او ادامه داد: «میدانستیم که نتایج عمل میتواند رضایتبخش نباشد و ریسک جراحی بسیار بالاست و میدانستم که با این کار شهرت خودم را به خطر میاندازم اما بیش از اینکه مساله جدا کردن دو خواهر در برابر ما باشد، وقتی متوجه شدیم که آنها به هر قیمتی میخواهند این جراحی را انجام دهند، تمام تلاش خودمان را کردیم تا بهترین شرایط را برای جدا کردن آنها فراهم کنیم. خیلیها فکر میکنند که دو خواهر زندگی خوبی داشتند. آنها به دانشگاه رفته بودند و در آپارتمان خودشان زندگی میکردند و چیزهای دیگر اما گرفتن تصمیم به جراحی برای ما بعد از ۸ ماه مطالعه و با موافقت مسئولان بیمارستان امکانپذیر شد. خواهرها در واقع آن طور که به نظر میرسید خوب نبودند. آنها به هم چسبیده بودند، فشار داخل جمجمهای آنها سه برابر حد طبیعی بود بنابراین آنها دیر یا زود بینایی خود را از دست میدانند، ممکن بود دچار فلج یا سکته مغزی شوند و یا به اغما فرو بروند. به دلیل همین فشار داخل جمجمه، هر دو از سردردهای شدید رنج میبردند و شبها برای خواب تا ۱۰ قرص خوابآور مصرف میکردند. چیزهای سادهای مثل دیدن تلویزیون یا خواندن روزنامه برای آنها بسیار مشکل بود، بنابراین نه، آنها خوب نبودند.»
نظر کاربران
خیلی زشتن
یاد و خاطره لاله و لادن همیشه در ذهن ها خواهد ماند.
روحشان شاد و یادشان گرامی باد.
خدا رحمتشون کنه, طفلیااا
پس از مرگشون از هم جدا شدن !
خدایا اخه این چه کاریه با انها کردی ؟
خدارحمت شان کند