ریشه های تفاوت رفتار یارانه ای مردم ایران و سوئیس
به تازگی در کشور مرفه سوئیس، یک همهپرسی برگزار شد که از مردم خواسته شده بود رای مثبت یا منفی خود را نسبت به دریافت ماهانه درآمد پایه همگانی حدود ۲۵۰۰دلاری اعلام کنند.
چند سال پیش دولت احمدینژاد هم در ایران و پیرو وعده نامزدهای ریاست جمهوری به اینکه پول نفت را به شکل نقدی مستقیماً به خود مردم میدهند، تصمیم به توزیع یارانه نقدی گرفت. رقم پرداختی ماهانهای که وی در نظر گرفت ۴۵ هزار تومان بود که با تبدیل قیمتهای آن زمان به دلار امروزی، چیزی حدود ۴۰۰ دلار میشود یعنی تقریباً یکششم مبلغی که در سوئیس بنا بود به مردم پرداخت شود. البته با توجه به سطح درآمد چندبرابری سوئیسیها نسبت به ایران، میتوان گفت این دو رقم قابل مقایسه است. یعنی اگر کل این دو مبلغ پرداختی را به نسبت تولید ناخالص داخلی هر کشور تبدیل کنیم به درصد یکسانی از تولید ملی هر دو کشور خواهیم رسید.
اما در حالی که اکثریت مردم سوئیس رای به مخالفت با این نوع کمک و یارانه دولتی دادند در ایران نتیجه کاملاً برعکس شد و تنها حدود ۱۰درصد مخالف دریافت یارانه بودند. البته مردم سوئیس هنوز زمان و فرصت برای تغییر نظر خود درباره این طرح را دارند چرا که ۶۹ درصد از کل رایدهندگان (۸۳ درصد کسانی که موافق این طرح بودند و ۶۳ درصد کسانی که مخالف بودند) گفتهاند در آینده همهپرسی دیگری درباره درآمد اساسی همگانی برگزار خواهد شد.
مسائلی همچون افزایش نابرابری، افزایش اتوماسیون و رباتیزه شدن فعالیتهای تولیدی (که باعث بیکار شدن کارگران کممهارت میشود)، افزایش تعداد سالمندان و... احتمال تمایل به این گزینه را در آینده در سوئیس و نیز سایر کشورهای پیشرفته شدت میبخشد. با این همه چگونه میتوان این رفتار متفاوت مردم سوئیس با مردم ایران را توجیه کرد؟ در ادامه به برخی از عواملی که میتواند توضیحدهنده این رفتار متفاوت باشد، اشاره میشود.
درخواست مردم سوئیس برای برابری حقوق
ویژگیهای دولت در سوئیس متفاوت با ایران است. دولت سوئیس دولتی باز و شفاف و فراگیر است که در تصمیمگیریهای خود همه آحاد جامعه اعم از زن و مرد و پیر و جوان و شهری و روستایی را مد نظر دارد. گفته میشود رابطه معکوسی میان اعتماد مردم به دولت و میزان فساد در دولت وجود دارد. مردم سوئیس به کارکنان نظام اداری که برپایه ملاکهای حرفهای و شایستهسالاری و نه سیاسی و مریدسالاری گزینش شدهاند و نمایندگان مجرب خود در قوه مقننه و راهحلها و پیشنهادهای آنها اعتماد دارند.
همچنین به دلیل بالا بودن درجه حاکمیت قانون و قانونمداری در کشور سوئیس، میزان اعتماد و اعتبار دولت بالا بوده و رابطه دوسویه سودمندی بین دولت و مردم برقرار است که این مساله باعث میشود تا دولت با کمترین نگرانی بتواند تصمیمات بلندمدت با منافع بسیار بالا برای مردم بگیرد. در حالی که در ایران به واسطه درجه اعتماد پایین که بین دولت و مردم وجود دارد دولتها از اتخاذ تصمیمات و اجرای اصلاحاتی که منافع بلندمدت نصیب جامعه میکند، اما هزینههای کوتاه مدتی بر آنها تحمیل خواهد کرد، پرهیز میکنند چون نمیتوانند مطمئن باشند مردم این وعدههایی را که در زمانی دور به بار مینشیند باور کرده و در انتخابات بعدی به آنها رای دهند.
سواد مالی و درک و شناخت مردم سوئیس از متغیرهایی مثل نرخ تورم، نرخ سود، ریسک، سرمایهگذاری و پسانداز و برنامههای بازنشستگی نسبت به مردم ایران بسیار بالاتر است. برای مثال در یکی از پیمایشهای اخیر در سال 2015 که با شرکت 150 هزار نفر بزرگسال در 148 کشور جهان توسط واحد رتبهبندی موسسه استاندارد اند پورز با همکاری موسسه گالوپ و بانک جهانی انجام شده است میزان سواد مالی مردم هر کشور محاسبه شد. در این پیمایش پنج پرسش ساده درباره دانش عامه مردم از نرخ سود مرکب، برتری متنوع ساختن سرمایهگذاری و قدرت خرید پول مطرح شده است. 57 درصد مردم سوئیس توانستند نمره قبولی (یعنی به سه پرسش یا بیشتر پاسخ درست دادن) دریافت کنند و در رتبه 15 جهان ایستادند اما در ایران تنها 20 درصد موفق شدند نمره قبولی بگیرند و ایران در رتبه 130 جهان ایستاد.
نتیجه بحث اینکه سوئیسیها که به سرزمین پول و بانکداری و ساعت و وقتشناسی معروف هستند درک و شناخت خوبی از پول دارند و به خوبی میدانند هر انتخاب و سیاستی چه هزینههایی دارد که عاقبت به شکلهای مختلف مجبور خواهند شد بپردازند و درنتیجه با مآلاندیشی عواقب تصمیمات خود را در نظر میگیرند. برای مثال برای دولت و مردم سوئیس مثل روز روشن است که دریافت این پول میتواند به افزایش مالیاتها در آینده منجر شود.
در عین حال که مدافعان این طرح هم استدلالهایی برای خویش دارند که در جای خود منطقی به نظر میرسد. برای مثال با پرداخت چنین پولی به مردم، در هزینههای سنگین و گاهی ناکارای دولت بابت اداره کردن نظام خدمات رفاهی و حمایتی و اجتماعی صرفهجویی خواهد شد. همچنین برخلاف این تصور که پرداخت چنین مبالغی باعث تنبلی و کار نکردن نیروی کار میشود، باید گفت چون این مبلغ به همه مردم بدون توجه به بیکار بودن یا شاغل بودن پرداخت میشود انگیزه افراد فعال را برای اینکه به بازار کار بپیوندند افزایش میدهد. برخلاف نظام کنونی که به افراد بیکار و کمدرآمد بیمه بیکاری و کمک هزینه زندگی پرداخت میکند و افراد را بیشتر تشویق به این میکند تا از بازار کار خارج شوند.
نظر کاربران
درصد بیکاری وفقر درمملکت ودرامد انرا دقیق بگویید شفاف بدون دروغ بعد برای یارانه نقشه بکشید اززش افزوده هم حذف شود
نوشتی 45 هزار تومان آن زمان معادل 400 دولار؟؟؟
یعنی 400 دولار آن زمان میشود 4 ملیون ریال....
دوران ریاست احمدی نژاد قیمت هر دولار
هزار تومان بود
البته 4 سال اول و دو سال دور دوم خوب بود
چرا وقتی اونا هزاز هزار میلیار میدزدن من باید از گرفتن چهل و پنج تومن انصراف بدم
خال مه رویان سیاه و دانه فلفل سیاه هر دو جانسوزند اما این کجا و آن کجا ...... ما کجا و کشور مرفه و آزاد سوئیس کجا . لطفا ما رو یاد چیزهای نداشته مون نندازین
"چیزی حدود 400 دلار میشود"
آقاجان حتی اگه دلار هزارتومنی هم حساب کنیم یارانه ایرانی ها میشد 45 دلار نه 400 دلار دقیقا شما چجوری حساب کردین؟!!!!
هاهاها 45 هزار تومن ایران میشه 400دلار!!؟؟دادا چه جوریاست!!!
آقا جان نرخ بیکاری ۵٠ درصد شده . مردم و بیچاره کردید . حالا مخواهید این یارانه ام اختلاس کنید .