درد دل های حنجره زخمی زاگرس
درد دلهای «حنجره زخمی زاگرس» از جفاهایی که به موسیقی نواحی ایران میشود.
خبرگزاری صبا - مینا صفار: درد دلهای «حنجره زخمی زاگرس» از جفاهایی که به موسیقی نواحی ایران میشود.
ایرج رحمانپور که به او لقب حنجره زخمی زاگرس نیز داده شده است، شاعر، خواننده و ترانهسرا است که آثار نوشتاری و موسیقایی متعددی درباره فرهنگ و هنر منطقه زاگرس و موسیقی لری دارد. رحمانپور از دهه پنجاه شمسی تاکنون به سرایش ترانه و خواندن این آثار مشغول بوده است و در ترانههایش از مجموعه زبانهای لری، لکی و فارسی استفاده میکند. به زعم بسیاری از هنرمندان و اساتید موسیقی مقامی، آثار او نقش ویژهای در احیا زبان لکی و آشنایی با اشعار لری داشته است. رحمانپور ۲۰ مردادماه سال ۹۵ در تالار وحدت کنسرت برگزار میکندکه به همین بهانه با حنجره زخمی زاگرس گفتوگو کردهایم.
آقای رحمانپور در کنسرت بیستم مردادماه در تالار وحدت به همراه گروه راهو چه قطعاتی را اجرا میکنید؟
من دو گروه دارم، یک گروه؛ به نام «زاگرس» در سطح استان لرستان فعال است و بچههای موسیقی استان لرستان با این گروه همکاری میکنند. از آنجا که از آن گروه در اشکال مختلف استفاده میشود، گروه موسیقی راهو را برای فعالیتهای مستقل خودم دو سال پیش تاسیس کردم. این گروه نیز موسیقی فولکلوریک ایران را اجرا میکند.
در طول سالیانی که در حوزه موسیقی کار کردهام، حدود ۱۱ آلبوم منتشر کردم که هر یک در شرایط زمانی خاص خود تولید شدهاند. در این کنسرت از هر کدام از آلبومها قطعاتی را انتخاب کردهایم. البته این کنسرت با رویکرد و روایتی جدید این قطعات اجرا میشوند. در این کنسرت از آلبومهای «آیینه اشک»، «گل آتش»، «سفر امید»، «بهارباد»، «وانو» و... قطعاتی که مخاطب با آنها بیشتر ارتباط برقرار میکند را اجرا میکنیم.
پس از آلبوم «وانو» که حدود سه سال پیش منتشر شده است، آلبومی را به بازار موسیقی ارائه نکردهاید؛ علت این مسئله چه بوده است؟
فکر میکنم خودتان بهتر بدانید. به دلیل رعایت نشدن قانون کپیرایت، صدماتی به کار وارد میشود که کمتر تهیهکننده موسیقیای رغبت میکند بهسراغ تولید آلبوم برود. بهندرت برخی تهیهکنندهها که جای خود را باز کردهاند و اهرمهای لازم برای بهموقع پخش شدن آثار را دارند و کمتر دچار دردسر میشوند، نسبت به انتشار آلبوم موسیقی اقدام میکنند. مخصوصا وقتی نام و عنوان محلی یا فولک بر روی موسیقی قرار میگیرد، تهیهکنندگان با تردید و مشکلات بیشتری وارد عرصه تولید و انتشار آلبوم میشوند.
البته با وجود همه مشکلات، تلاش کردهام بخش خصوصی منطقهای که در آن فعالیت میکنم و به فرهنگ آنها میپردازم را متقاعد کنم که خودشان سرمایهگذاری بر روی موسیقی محلی را انجام دهند.
هیچ پروژهای هم در دست ندارید؟
اکنون سه پروژه در دست تولید داریم. این سه آلبوم بهصورت موازی پیش میروند. یکی از آلبومهای ما بهتازگی به مرحله میکس مستر رسیده است، آلبوم دوم در مرحله تولید قرار دارد و آلبوم سوم در مراحل ابتدایی قرار دارد. به این دلیل که سرمایهگذارانی که ما برای تهیه آلبوم با آنها کار میکنیم، تهیهکننده حرفهای نیستند، بهموقع تامین و حمایت نمیشویم و کار طولانی میشود. آلبومی که با یک تهیهکننده حرفهای ظرف مدت یک سال به ثمر میرسد، برای ما دو الی سه سال به طول میانجامد. به عنوان مثال کاری را که ما از سال ۹۲ آغاز کردیم بهتازگی به مرحله میکس آلبوم رسیده است.
موسیقی فولک میان مردم طرفداران زیادی دارد پس به چه دلیل از سوی تهیهکنندگان موسیقی و موسسات انتشار آلبوم، اقبالی به این موسیقی وجود ندارد اما نسبت به موسیقی پاپ وجود دارد؟
برای یک نوع موسیقی، بازار کاذبی ایجاد شده است و میدانیم که این افراد بلد هستند سرمایههای خود را نه تنها بازنشر دهند بلکه آنها را چند برابر کنند. نباید صداوسیما را دست کم گرفت. وقتی رسانه ملی یک مملکت، آن هم در ابعاد چندین شبکه فقط در اختیار یک نوع موسیقی قرار میگیرد و آن را در برنامههای متعدد خود تبلیغ میکند، پردازنده به این نوع موسیقی را دعوت میکند، آنها را مرتب شارژ میکند و... قطعا بازار کاذبی پیرامون این آثار ایجاد میشود.
خود شما شاهد هستید که کنسرتهای آنچنانی در برج میلاد تهران، در اختیار چه افرادی است. شما اهالی رسانه بهخوبی غربت موسیقی اصیل، اساسی و ریشهای ایران در مقابل انبوهی از موسیقیهایی که هنوز در حال تجربهاند را میبینید. البته منظور من این نیست که آن موسیقی خوب نیست و نباید باشد؛ من هیچ نوع موسیقیای را رد نمیکنم اما حرفم این است که این آثار در حال تجربه هستند و هیچ تضمینی وجود ندارد که این نوع موسیقی آینده موسیقی ایران را تامین کند. حتی مشخص نیست که این موزیسینها فعالیتشان را ادامه خواهند داد و یا بهسرعت فراموش میشوند.
یعنی چیزی غیر از استقبال مخاطبان سبب میدان داری موسیقی پاپ در رسانهها و روی صحنه شده است؟
این نوع موسیقی از برخی پشتوانههای پنهان و زنجیرهای اقتصادی برخوردار است که این پشتوانهها را افرادی که علم غیب دارند باید کشف کنند و کار ما نیست! اما از کانالهایی مصنوعی و غیر فرهنگی و غیر هنری تغذیه میشوند. از آنجا که موسیقی محلی ایران، مخاطبان بسیار زیادی دارد؛ هر زمان که کنسرتی برگزار میکنم، در سالن جا کم میآید و بسیاری از مخاطبان بیرون میمانند. از خودم تعریف نمیکنم؛ موزیسینهای آذری، جنوبی، بختیاری، بلوچی، کردی و... نیز با این حجم از استقبال جمعیت مواجه میشوند. در برخی از مواقع باید پلیس وارد عمل شود و مخاطبانی که نتوانستهاند بلیت تهیهکنند یا دیر رسیدهاند و جا پیدا نکردهاند را از جلوی در تالار وحدت دور کند.
اما متاسفانه وقتی این نوع موسیقی به حوزه عمل میرسد، کمتر مورد استقبال قرار میگیرد چون کمتر به آن پرداخته شده است و موسیقی مقامی ما که نشانه اصالت کشورمان است کمتر تبلیغ میشود و از آن حمایت چندانی صورت نمیگیرد؛ فقط ما موزیسینهای مقامی هستیم و لحظاتی کوتاه از زمان مردم که در چند اجرای زنده و اگر زمان داشته باشند، چند لحظه گوش دادن به موسیقی در اتومبیلهایشان، خلاصه میشود.
وقتی برای مردم امکان انتخاب بسیار زیادی هست، ویترینی کاذب در اختیار مردم است و بهطور کاذب آثاری مشخص و محدود تبلیغ میشوند و به آنها القا میشود که دستشان را به کدام سو ببرند، ما با غربت تمام؛ با فعالیتهای خودمان و از طریق شبکههای اجتماعی به زور مخاطبانمان را حفظ کردهایم.
حق با شماست، یکی از مسائلی که درمورد تلویزیون وجود دارد این است که یا همواره از موسیقی پاپ استفاده میکند و یا با افرادی مشخص و محدود در حوزه موسیقی سنتی کار میکنند.
همین مسئله سبب شده است که همه به سمت موسیقیای خاص بروند. موزیسینهای این تیتراژها به مراسم مختلف دعوت میشوند، کار آنها مورد نقد قرار میگیرد.
البته یک و یا دو مورد موسیقی محلی شمال ایران را نیز شاهد بودهایم که در این خیل تیتراژها گم میشود. چگونه ممکن است ما در حیطه سریالسازی شاهد تنوع باشیم اما در زمینه موسیقی تیتراژ این سریالها، هیچ تنوعی وجود نداشته باشد؟
البته حتی زمانیکه قصد دارند از موسیقی فولک در تیتراژ سریالها استفاده کنند، باز هم به کانونهایی مراجعه میکنند که از طریق همان کانال موسیقی همیشگی تقویت شده بگذرد و اهالی این نوع موسیقی باید از این اثر حمایت کنند. حتی وقتی از خوانندهای شمالی استفاده شده است، میبینید که به آهنگساز سریال قبلی این تیتراژ را سفارش دادهاند.
متخصصان موسیقی نواحی مرجع برنامههای تلویزیون نیستند
هیچوقت اهالی موسیقی نواحی بهطور مستقیم مورد مراجعه سریالسازها قرار نمیگیرند و به ما موسیقی را سفارش نمیدهند. اگر در سریالهایی که قصه بومی دارند و در جغرافیایی خاص میگذرند، از موزیسینهای همان منطقه که مخاطبان خود را در این مناطق دارند، استفاده کنند؛ هم به فضای اثر و تم آن کمکی میکند و هم میتواند شناساننده و تقویتکننده موسیقی مقامی باشد و مخاطبان بیشتری را به سمت این نوع موسیقی دعوت میکند. شما باید آهنگسازانی که در حوزه موسیقی سریال کار میکنند و بارها موسیقی تیتراژ سریال ساخته است را بشناسید و او به کارگردانها و یا تهیهکنندگان این سریالها مشاوره دهد که چگونه میتوانند از موسیقی بومی استفاده کنند تا موزیسینهای محلی بتوانند به این بخش ورود کنند.
همانطور که میدانید این افراد نیز موسیقی محلی و مقامی کار نمیکنند بلکه برای سریالها از نوعی موسیقی تلفیقی استفاده میشود. بحث من بر سر خوب یا بد بودن موسیقی تلفیقی نیست، منظور من این است که راه این موسیقی از کجا میگذرد و در نهایت حاصل را باز هم همان افرادی میبرند که در کانالهای ارتباطی موسیقی حضور دارند؛ تعدادمحدودی از سازندگان موسیقی سریالها. موسیقی مقامی و محلی، ریشههای فرهنگ مملکت ما هستند. اگر این نوع موسیقی از میان برود، مانند سرچشمهای است که خشک میشود و رودخانه موسیقی ایران را میخشکاند.
این افرادی که موسیقی پاپ را گسترش میدهند، میتوانند در نهایت از آن سوی مرزها موسیقی را کپی کنند اما در نهایت فرهنگ مانا و ماندگاری که در شأن مردم باشد و تاریخ آنها را به یادشان بیاورد، کجا پیدا میشود؟! برای رفع این مشکل باید رسانه ملی به موسیقی مقامی ایران به عنوان هنر دسته چندم نگاه نکند تا مخاطب نیز به ارزش این موسیقی اصیل کاملا پی ببرد.
ایرج رحمانپور که به او لقب حنجره زخمی زاگرس نیز داده شده است، شاعر، خواننده و ترانهسرا است که آثار نوشتاری و موسیقایی متعددی درباره فرهنگ و هنر منطقه زاگرس و موسیقی لری دارد. رحمانپور از دهه پنجاه شمسی تاکنون به سرایش ترانه و خواندن این آثار مشغول بوده است و در ترانههایش از مجموعه زبانهای لری، لکی و فارسی استفاده میکند. به زعم بسیاری از هنرمندان و اساتید موسیقی مقامی، آثار او نقش ویژهای در احیا زبان لکی و آشنایی با اشعار لری داشته است. رحمانپور ۲۰ مردادماه سال ۹۵ در تالار وحدت کنسرت برگزار میکندکه به همین بهانه با حنجره زخمی زاگرس گفتوگو کردهایم.
آقای رحمانپور در کنسرت بیستم مردادماه در تالار وحدت به همراه گروه راهو چه قطعاتی را اجرا میکنید؟
من دو گروه دارم، یک گروه؛ به نام «زاگرس» در سطح استان لرستان فعال است و بچههای موسیقی استان لرستان با این گروه همکاری میکنند. از آنجا که از آن گروه در اشکال مختلف استفاده میشود، گروه موسیقی راهو را برای فعالیتهای مستقل خودم دو سال پیش تاسیس کردم. این گروه نیز موسیقی فولکلوریک ایران را اجرا میکند.
در طول سالیانی که در حوزه موسیقی کار کردهام، حدود ۱۱ آلبوم منتشر کردم که هر یک در شرایط زمانی خاص خود تولید شدهاند. در این کنسرت از هر کدام از آلبومها قطعاتی را انتخاب کردهایم. البته این کنسرت با رویکرد و روایتی جدید این قطعات اجرا میشوند. در این کنسرت از آلبومهای «آیینه اشک»، «گل آتش»، «سفر امید»، «بهارباد»، «وانو» و... قطعاتی که مخاطب با آنها بیشتر ارتباط برقرار میکند را اجرا میکنیم.
پس از آلبوم «وانو» که حدود سه سال پیش منتشر شده است، آلبومی را به بازار موسیقی ارائه نکردهاید؛ علت این مسئله چه بوده است؟
فکر میکنم خودتان بهتر بدانید. به دلیل رعایت نشدن قانون کپیرایت، صدماتی به کار وارد میشود که کمتر تهیهکننده موسیقیای رغبت میکند بهسراغ تولید آلبوم برود. بهندرت برخی تهیهکنندهها که جای خود را باز کردهاند و اهرمهای لازم برای بهموقع پخش شدن آثار را دارند و کمتر دچار دردسر میشوند، نسبت به انتشار آلبوم موسیقی اقدام میکنند. مخصوصا وقتی نام و عنوان محلی یا فولک بر روی موسیقی قرار میگیرد، تهیهکنندگان با تردید و مشکلات بیشتری وارد عرصه تولید و انتشار آلبوم میشوند.
البته با وجود همه مشکلات، تلاش کردهام بخش خصوصی منطقهای که در آن فعالیت میکنم و به فرهنگ آنها میپردازم را متقاعد کنم که خودشان سرمایهگذاری بر روی موسیقی محلی را انجام دهند.
هیچ پروژهای هم در دست ندارید؟
اکنون سه پروژه در دست تولید داریم. این سه آلبوم بهصورت موازی پیش میروند. یکی از آلبومهای ما بهتازگی به مرحله میکس مستر رسیده است، آلبوم دوم در مرحله تولید قرار دارد و آلبوم سوم در مراحل ابتدایی قرار دارد. به این دلیل که سرمایهگذارانی که ما برای تهیه آلبوم با آنها کار میکنیم، تهیهکننده حرفهای نیستند، بهموقع تامین و حمایت نمیشویم و کار طولانی میشود. آلبومی که با یک تهیهکننده حرفهای ظرف مدت یک سال به ثمر میرسد، برای ما دو الی سه سال به طول میانجامد. به عنوان مثال کاری را که ما از سال ۹۲ آغاز کردیم بهتازگی به مرحله میکس آلبوم رسیده است.
موسیقی فولک میان مردم طرفداران زیادی دارد پس به چه دلیل از سوی تهیهکنندگان موسیقی و موسسات انتشار آلبوم، اقبالی به این موسیقی وجود ندارد اما نسبت به موسیقی پاپ وجود دارد؟
برای یک نوع موسیقی، بازار کاذبی ایجاد شده است و میدانیم که این افراد بلد هستند سرمایههای خود را نه تنها بازنشر دهند بلکه آنها را چند برابر کنند. نباید صداوسیما را دست کم گرفت. وقتی رسانه ملی یک مملکت، آن هم در ابعاد چندین شبکه فقط در اختیار یک نوع موسیقی قرار میگیرد و آن را در برنامههای متعدد خود تبلیغ میکند، پردازنده به این نوع موسیقی را دعوت میکند، آنها را مرتب شارژ میکند و... قطعا بازار کاذبی پیرامون این آثار ایجاد میشود.
خود شما شاهد هستید که کنسرتهای آنچنانی در برج میلاد تهران، در اختیار چه افرادی است. شما اهالی رسانه بهخوبی غربت موسیقی اصیل، اساسی و ریشهای ایران در مقابل انبوهی از موسیقیهایی که هنوز در حال تجربهاند را میبینید. البته منظور من این نیست که آن موسیقی خوب نیست و نباید باشد؛ من هیچ نوع موسیقیای را رد نمیکنم اما حرفم این است که این آثار در حال تجربه هستند و هیچ تضمینی وجود ندارد که این نوع موسیقی آینده موسیقی ایران را تامین کند. حتی مشخص نیست که این موزیسینها فعالیتشان را ادامه خواهند داد و یا بهسرعت فراموش میشوند.
یعنی چیزی غیر از استقبال مخاطبان سبب میدان داری موسیقی پاپ در رسانهها و روی صحنه شده است؟
این نوع موسیقی از برخی پشتوانههای پنهان و زنجیرهای اقتصادی برخوردار است که این پشتوانهها را افرادی که علم غیب دارند باید کشف کنند و کار ما نیست! اما از کانالهایی مصنوعی و غیر فرهنگی و غیر هنری تغذیه میشوند. از آنجا که موسیقی محلی ایران، مخاطبان بسیار زیادی دارد؛ هر زمان که کنسرتی برگزار میکنم، در سالن جا کم میآید و بسیاری از مخاطبان بیرون میمانند. از خودم تعریف نمیکنم؛ موزیسینهای آذری، جنوبی، بختیاری، بلوچی، کردی و... نیز با این حجم از استقبال جمعیت مواجه میشوند. در برخی از مواقع باید پلیس وارد عمل شود و مخاطبانی که نتوانستهاند بلیت تهیهکنند یا دیر رسیدهاند و جا پیدا نکردهاند را از جلوی در تالار وحدت دور کند.
اما متاسفانه وقتی این نوع موسیقی به حوزه عمل میرسد، کمتر مورد استقبال قرار میگیرد چون کمتر به آن پرداخته شده است و موسیقی مقامی ما که نشانه اصالت کشورمان است کمتر تبلیغ میشود و از آن حمایت چندانی صورت نمیگیرد؛ فقط ما موزیسینهای مقامی هستیم و لحظاتی کوتاه از زمان مردم که در چند اجرای زنده و اگر زمان داشته باشند، چند لحظه گوش دادن به موسیقی در اتومبیلهایشان، خلاصه میشود.
وقتی برای مردم امکان انتخاب بسیار زیادی هست، ویترینی کاذب در اختیار مردم است و بهطور کاذب آثاری مشخص و محدود تبلیغ میشوند و به آنها القا میشود که دستشان را به کدام سو ببرند، ما با غربت تمام؛ با فعالیتهای خودمان و از طریق شبکههای اجتماعی به زور مخاطبانمان را حفظ کردهایم.
حق با شماست، یکی از مسائلی که درمورد تلویزیون وجود دارد این است که یا همواره از موسیقی پاپ استفاده میکند و یا با افرادی مشخص و محدود در حوزه موسیقی سنتی کار میکنند.
همین مسئله سبب شده است که همه به سمت موسیقیای خاص بروند. موزیسینهای این تیتراژها به مراسم مختلف دعوت میشوند، کار آنها مورد نقد قرار میگیرد.
البته یک و یا دو مورد موسیقی محلی شمال ایران را نیز شاهد بودهایم که در این خیل تیتراژها گم میشود. چگونه ممکن است ما در حیطه سریالسازی شاهد تنوع باشیم اما در زمینه موسیقی تیتراژ این سریالها، هیچ تنوعی وجود نداشته باشد؟
البته حتی زمانیکه قصد دارند از موسیقی فولک در تیتراژ سریالها استفاده کنند، باز هم به کانونهایی مراجعه میکنند که از طریق همان کانال موسیقی همیشگی تقویت شده بگذرد و اهالی این نوع موسیقی باید از این اثر حمایت کنند. حتی وقتی از خوانندهای شمالی استفاده شده است، میبینید که به آهنگساز سریال قبلی این تیتراژ را سفارش دادهاند.
متخصصان موسیقی نواحی مرجع برنامههای تلویزیون نیستند
هیچوقت اهالی موسیقی نواحی بهطور مستقیم مورد مراجعه سریالسازها قرار نمیگیرند و به ما موسیقی را سفارش نمیدهند. اگر در سریالهایی که قصه بومی دارند و در جغرافیایی خاص میگذرند، از موزیسینهای همان منطقه که مخاطبان خود را در این مناطق دارند، استفاده کنند؛ هم به فضای اثر و تم آن کمکی میکند و هم میتواند شناساننده و تقویتکننده موسیقی مقامی باشد و مخاطبان بیشتری را به سمت این نوع موسیقی دعوت میکند. شما باید آهنگسازانی که در حوزه موسیقی سریال کار میکنند و بارها موسیقی تیتراژ سریال ساخته است را بشناسید و او به کارگردانها و یا تهیهکنندگان این سریالها مشاوره دهد که چگونه میتوانند از موسیقی بومی استفاده کنند تا موزیسینهای محلی بتوانند به این بخش ورود کنند.
همانطور که میدانید این افراد نیز موسیقی محلی و مقامی کار نمیکنند بلکه برای سریالها از نوعی موسیقی تلفیقی استفاده میشود. بحث من بر سر خوب یا بد بودن موسیقی تلفیقی نیست، منظور من این است که راه این موسیقی از کجا میگذرد و در نهایت حاصل را باز هم همان افرادی میبرند که در کانالهای ارتباطی موسیقی حضور دارند؛ تعدادمحدودی از سازندگان موسیقی سریالها. موسیقی مقامی و محلی، ریشههای فرهنگ مملکت ما هستند. اگر این نوع موسیقی از میان برود، مانند سرچشمهای است که خشک میشود و رودخانه موسیقی ایران را میخشکاند.
این افرادی که موسیقی پاپ را گسترش میدهند، میتوانند در نهایت از آن سوی مرزها موسیقی را کپی کنند اما در نهایت فرهنگ مانا و ماندگاری که در شأن مردم باشد و تاریخ آنها را به یادشان بیاورد، کجا پیدا میشود؟! برای رفع این مشکل باید رسانه ملی به موسیقی مقامی ایران به عنوان هنر دسته چندم نگاه نکند تا مخاطب نیز به ارزش این موسیقی اصیل کاملا پی ببرد.
پ
ارسال نظر