سرنوشت خانواده قربانیان پروندههای جنایی
چند روز پیش خبر دردناکی در فضای عمومی منتشر شد که در لابهلای ترافیک خبرهای ناخوشایندی که امروز از سراسر جهان میرسد، گور و گم شد و آنچنان که شایسته است در رسانهها طنینی نیافت. ماجرا به خانواده یکی از قربانیان قتلهای زنجیرهای باز میگشت که چند سال پیش در پاکدشت ورامین رخ داده بود.
عامل قتلها جوان ٢٢سالهای معروف به «بیجه» بود که با سنگدلی باورنکردنیای شکارش را از میان کودکان برمیگزید و پس از هتک حرمت با وسواس و دقت یک شیمیدان پیکر بیجان قربانیان را در کورههای آجرپزی ناپدید میکرد.
باری خبری که چند روز پیش از خانواده یکی از قربانیان بیجه به بیرون درز کرد، از این قرار بود: دو نوجوان ١٩ و ١٤ساله که برادرشان قربانی این جنایت هولآور شده است، پس از چند سالی که از حادثه سپری میشود، هنوز جرأت بیرون رفتن از خانه را پیدا نکردهاند و در انزوا روزگار میگذرانند!
بهطوری که وقتی مددکاران و خبرنگاران وارد خانه میشوند با تلی از زباله رو در رو میشوند که بر روی هم انبار شده است! شوک ناشی از قتل برادر چنان بر دو برادر دیگر گران آمده است که اعصاب و روان آنها را از کار انداخته و توان پیگیری زندگی روزمره را از آنان ستانده است!
با شنیدن این ماجرا میشود حدس صائب زد که دیگر بازماندگان این جنایت همین امروز نیز که چند سالی از این حادثه میگذرد، با پیامدهای روانی این حادثه دست و پنجه نرم میکنند و روزهای تلخی را پشت سر میگذارند. خانوادههایی که تا مادامی که خبر جنایت هولناک پاکدشت ارزش خبری داشت، هر از چندگاهی عکس و درد دلشان در اینجا و آنجا بازتاب مییافت، اما به مجرد تمام شدن ماجرا و آونگ شدن قاتل بر دار مجازات و بایگانی شدن پرونده، همه کنجکاویها به یک باره فرونشست و کسی سراغی از خانوادههای بخت برگشته قربانیان نگرفت.
در حالیکه ارایه خدمات بالینی و مشاورههای روانی از سوی نهادهای دولتی و غیردولتی به بازماندگان ماجراهای جنایی در برخی کشورها امری کاملاً مرسوم است؛ در کشور ما بیخبری از حال و اوضاع بازماندگان پروندههای جنایی و رها کردن آنها پس از آوار شدن مصیبت، ازجمله ضعفهای ما است که بیهیچ رو نمیتوان از کنار آن به آسودگی گذشت! تروما (روان زخم) حاصل از درگیر شدن در حوادث جنایی و از کف دادن عزیزان در این دست حوادث، سنگینتر از آن است که خانوادهای بتواند به تنهایی و بدون مراقبتهای حرفهای روانی و حتی بالینی آن را تاب بیاورد.
خبر اخیری که از دو برادر منزوی در شهر پاکدشت در رسانهها منتشر شد، به یک نگرانی بزرگ دامن زد که بهرغم بزرگی در طول تمام این سالها از کنارش بیتفاوت گذر کردهایم: بهراستی خانوادههای درگیر در حوادث جنایی اکنون در چه شرایطی زندگی میکنند؟
آیا کسی از خانوادههای زنان بداقبالی که به دست سعید حنایی (قاتل زنجیرهای) در شهر مشهد به قتل رسیدند، خبری دارد؟ بر سر خانواده آن دختر دانشجوی پزشکی که سالها قبل به دست «خفاش شب» پر پر شد چه آمده است؟ آیا کسی از حال و روز خانوادههای سوگوارِ قربانیان پروندههای جنایی خبری در دست دارد؟
نظر کاربران
وای مرگ اون دختر دانشجوی پزشکی واقعا درد اور هست. به نظرم داغی هست که هرگز سرد نمیشه. خداوند به خانواده اش صبر بده.
امیدوارم این دو برادر هم به اجتماع برگردن