شايد يكي از برهههاي بسيار مهم و اثربخش براي ترويج فرهنگ تعامل اجتماعي يا گفتوگوي ملي فضاي آستانه انتخابات باشد؛ فرصت مغتنمي كه جامعه با پيشگامي كنشگران سياسي و مسوولان كشور تجربه نوعي گفتوگوي ملي را احساس ميكند و نتايج ثمربخش آن را ميچشد.
احمد پورنجاتی در اعتماد نوشت: بدترين وضعيت براي يك جامعه اين است كه واژههاي ارزشمند و ارزشهاي پسنديده در مقام سخن، بسيار پرمصرف و در مقام عمل بسيار كمياب باشد.
گمان نميكنم تا اين اندازه كه در جامعه ايران پيرامون اهميت و ستودگي گفتوگو و آمادگي براي شنيدن سخن ديگري، حرف، بحث و نظر از تريبونهاي گوناگون مطرح شده و مي شود در هيچ جاي ديگري ازجهان، شاهد چنين داد سخن و چنين توصيف و تمجيدي پيرامون ضرورت گفتوگو و تعامل باشيم اما در عمل بيتفاوت نسبت به اين مقوله.
اين اتفاق، نشانه هشداردهندهاي براي فرهنگ عمومي جامعه ما است و گويي به نوعي مصونيت يا كاهش حساسيت نسبت به بسياري از ارزشهاي مهم در روابط اجتماعي را نشان ميدهد .
البته اين عارضه مختص موضوع تعامل يا گفتوگوي اجتماعي نيست. درباره قانونگرايي، تمكين به قانون و مقررات،راستگويي، امانتداري، وفاي به عهد، مسووليتپذيري متناسب با اختيارات و التزام به پاسخگويي و بسياري ويژگيهاي اخلاق اجتماعي كه وجود آنها لازمه و قوامبخش هويت اجتماعي هر ملتي است هم چنين نشانه كمحساسيتي يا مصونيت وجود دارد. اما درباره موضوع گفتوگو و تعامل و ضرورت آن، به گمان من اين موضوع به قدري اهميت دارد و بديهي است كه ميتوان آنرا همرديف هواي آزاد يا اكسيژن براي تنفس اجتماعي تلقي كرد و از آن به سادگي نگذشت.
اهميت اين موضوع آنقدر زياد است كه حتي شايد براي برخي شگفتانگيز باشد كه بگوييم يك فرد انساني در تنهايي خود هم نيازمند برخورداري از توانايي تعامل با خود است و موضوع تعامل، گستره كمنظيري در زندگي اجتماعي انسان دارد و از عرصه فردي آغاز و در سپهر اجتماعي گسترده ميشود.
حال با اين توصيفات و پيشدرآمد در ضرورت و اهميت اين موضوع اين سوال پيش ميآيد كه چرا در جامعه ما با وجود همه آموزهها، سخنرانيها و تاكيدها درباره اهميت تعامل اجتماعي، اين موضوع مهم به گونهاي بسيار ناهنجار در شخصيت رفتاري آدمها كمترين پيمانه را دارد؟
چرا اين نبود تاسفبار مهارت تعامل و توانايي تعامل كه يك تقسيمبندي بيچون و چرا در عرصه زندگي اجتماعي است در همه لايههاي روابط اجتماعي، چه در عرصه روابط خانوادگي و چه در قلمرو فعاليت سازماني(شغلي و مدني) و چه در عرصه كنش سياسي كنشگران با يكديگر يا در مناسباتشان با ساختار قدرت، مشاهده ميشود؟
به نظر من يكي از ريشههاي سهم اين كمبود يا نابالغي اجتماعي به درك نادرست از مفهوم تعامل برميگردد. تعامل چيست؟ ابتدا بايد بر سر اين واژه نوعي تفاهم اجتماعي وجود داشته باشد تا با درك مشترك، نوعي فرهنگ مشترك بهگونهاي هنجاري ايجاد شود.
تعامل يعني به رسميت شناختن ديگري، برخورداري از توانايي و مهارت ارتباط با ديگري و در نهايت
پذيرش نسبيت در هدفگيري و نيز انتخاب شيوههاي تحقق هدف در اندازه ملي.
با در نظر گرفتن اين سه عامل مهم و چنين رويكردي، هيچكس از دايره گفتوگوي اجتماعي يا تعامل بيرون نخواهد ماند، مگر آنكه به طور اصولي يا از دايره ملت ايران خارج باشد يا به هويت و شخصيت اين زمان تاريخ جامعه خود باور نداشته باشد يا آن را مورد انكار قرار دهد وگرنه درباره همه چيز با همهكس، با تعامل در لايههاي مختلف ميتوان و بايد گفتوگو كرد.
اما بسيار جاي تاسف است كه نه تنها در سطح كنشگران سياسي در جامعه ما، مثل جناحها و جريانهاي سياسي، و نه حتي در مناسبات بينافردي ميبينم كه بسياري ترجيح ميدهند به دليل اينكه يا خود را حق مطلق ميپندارند (همه آنچه را كه درست است در ملكيت خود ميدانند) يا احساس بيفايدگي ميكنند، «تعامل» نداشته باشند و با اين برداشتهاي نادرست، راه تعامل و گفتوگو را ببندند؛ انگار بسياري از آدمها حتي با خود هم قهر هستند چه برسد كه وقتي با كسي كه به لحاظ سليقه فرهنگي يا سياسي، قرائت متفاوتي از مسائل جامعه و راهحلهاي آن دارد، برخورد قهري را در پيش ميگيرند. در مقياس بزرگتر هم در بسياري از نمادها و ساختارهاي رسمي كشور فرآيند تعامل و گفتوگو ناديده گرفته ميشود.
نخستين نتيجه زودرس و آسيبرسان ناتواني از تعامل اجتماعي در هر لايهاي از لايههاي جامعه، فرسايش وحدت جامعه، توان ملي و افزايش آسيبپذيري هم از درون و هم از بيرون است.
به نظر من گفتوگوي ملي يا تعامل اجتماعي يا هر عنوان و نام ديگري براي مهارت برقراري ارتباط با ديگران و بهرهگيري از گفتوگو پيرامون همه موضوعات پيش رو، بايد به عنوان يكي از مبرمترين اولويتها مورد توجه همگان قرار بگيرد.
پيشگام شدن مديران سطوح گوناگون مديريت كشور در نهادها و دستگاههاي مختلف نقش بسيار زيادي در اين زمينه دارد.هنگامي كه شهروندان يك جامعه ببينند كه متوليان بخشهاي مختلف موضوعات گوناگون را نه با روشهاي خودمدارانه بلكه با بهرهگيري از نوعي تعامل سازنده چارهجويي ميكنند، به تدريج اين فرهنگ تعاملي در بدنه جامعه هم به مثابه يك هنجار مطلوب و شايسته، نهادينه ميشود.
شايد يكي از برهههاي بسيار مهم و اثربخش براي ترويج فرهنگ تعامل اجتماعي يا گفتوگوي ملي فضاي آستانه انتخابات باشد؛ فرصت مغتنمي كه جامعه با پيشگامي كنشگران سياسي و مسوولان كشور تجربه نوعي گفتوگوي ملي را احساس ميكند و نتايج ثمربخش آن را ميچشد.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر