روزنامه شرق: نماینده اصلاحطلبی که سابقه حضور در سه دوره مجلس از جمله مجلس ششم را هم داشته و حالا در وضعیتی که بسیاری از اصلاحطلبان نتوانستهاند حتی در بررسیهای مجدد، مجوز حضور در انتخابات را از شورای نگهبان بگیرند، او در همان مرحله اول بررسیها تأیید صلاحیت شده است؛ این شاید کوتاهترین وصف ممکن درباره سهیلا جلودارزاده است.
او در گفتوگویی درباره استراتژی اصلاحطلبان در شرایط فعلی و چرایی اهمیت حضور مردم در این انتخابات میگوید: «وقتی قهرکردن منطقی است که بدانید برای دلجویی نزدتان میآیند. ولی بعضی وقتها قهر میکنید و بقیه ازخداخواسته غذایتان را هم میبرند».
شما یکی از معدود کاندیداهای تأییدصلاحیتشده اصلاحطلب در مرحله اول هستید. چه حسی داشتید؟ تأییدنشدن خیلی از دوستان برای شما پیامی داشت؟
من خودم پیشبینی چنین شرایطی را نمیکردم که صلاحیت تعداد زیادی از خانمها احراز نشود و من تأیید بشوم. الان هم واقعا نمیدانم چه اتفاقی رخ داده است. یکی از خواستههای من از خدا این بوده که بتوانم در شرایط فعلی مجلس و قانونگذاری را متحول کنم و شرایط قانونگذاری اسلامی و انقلابی به وجود بیاورم.
با تجربهای که در سه دوره مجلس داشتم میدانم چه کارهایی باید انجام دهم. فکر میکنم حضورم در مجلس حضوری مؤثر باشد و امیدوار بودم که تعداد زیادی خانم تأیید بشوند و مردم بتوانند انتخاب کنند تا ما شاهد حضور ٣٠درصدی آنان در مجلس باشیم. اولویت ما حضور دو خانم در هر کمیسیون بود. من نه تماسی با شورای نگهبان داشتم و نه بهاصطلاح تلاشی کرده بودم. حالا این شرایط به وجود آمده و امیدوارم با حضور در مجلس بتوانم نقش مؤثری داشته باشم.
از ابتدا در اردوگاه اصلاحطلبان قرار بر این بود که شخص یا گروهی تکروی نکند و کسی ساز مخالف نزند. تا اینجا هم همین اتفاق افتاده و ابتکار تشکیل شورایعالی سیاستگذاری ابتکار خوبی بود که اختلافات بین شورای مشورتی و شورای هماهنگی را نیز حل کرد. اکنون مایلم بدانم این تشکیلاتی که به وجود آمده پیشبینی همچنین شرایطی را کرده بود؟
از روز اول هم مطرح شد که لایههای مختلف ثبتنام کنند که در صورت ردصلاحیت کاندیداها، تعداد دیگری برای جایگزینی باشند و دقیقا هم به این صورت عمل شد و البته اگر این پیشبینی نشده بود احتمالا لیستی برای معرفی باقی نمیماند، کمااینکه در چند دوره از انتخابات اصلاحطلبان گفتند که لیست ارائه نمیکنیم؛ زیرا کاندیدایی نداشتیم اما نباید در سیستم، بنبست وجود داشته باشد.
در سیاست اگر تدبیر امور وجود داشته باشد برای رسیدن به اهداف یک جامعه نباید سیاستمدار در بنبست قرار گیرد و باید در هر شرایطی حداکثر استفاده را برای رسیدن به آرمانها و اهداف داشته باشد.
حالا فکر کنیم مثلا ما خودمان در شکلگیری انتخاب نقش نداشتیم و این به وسیله کسان دیگری جلو میرفت آیا ما سعی نمیکردیم که حداقل نقشی داشته باشیم؟ اکنون هم که یک جناح غالب شده، کسان دیگری که طور دیگری به مسائل نگاه میکنند و ثابت هم شده که این نگاه دوم اشتباه نیست، بلکه اتفاقا نگاه رشددهنده و بالندهای است، باید سعی کنیم که هرچقدر میتوانیم نقش داشته باشیم. از قبل به اتفاقات اخیر فکر شده بود و الان هم قرار است لیستی ارائه شود که انشاءالله خیر است.
خبرها حاکی از آن است که در بسیاری از حوزهها در شهرستانها کاندیدای اصلاحطلبي باقي نمانده. در چنین نقاطی سیاست اصلاحطلبان چه خواهد بود؟
آنجا میتوانند از اصولگراهای معتدل حمایت کنند زیرا یک قدم به جلو بهتر از دو قدم به عقب است.
یعنی قرار است این اتفاق بیفتد؟
من سخنان آقای مرعشی را که خواندم مطرح کرده بودند که از لحاظ عقلانی و منطقی هم در مجلس پنجم و ششم، تعدادی از اصولگرایان منصف و درستکار، دستپاک، معتقد و متدین حضور داشتند و ما با آنها کار کردیم.
این براساس یک تاکتیک است یا اعتقاد؟
ما فاصله اعتقادی با هم نداریم.
اما فاصله گفتمانی دارید.
فاصله گفتمانی بله و بیشتر از گفتمان، حتی فاصله رفتاری داریم؛ یعنی بعضی وقتها میبینیم برخي حتی ارزشها را تبدیل به ابزار میکنند برای رسیدن به یک هدف.
من هم همین را میخواهم بگویم. چگونه میتوان با یک نفر که اصولا گفتمان شما را قبول ندارد به وحدت رسید؟
برای ما ارزشها یک انگیزه است برای پاکماندن نه برای دخل و تصرف در منابع مالی و... اینگونه مسائل اختلاف در رفتار و عملکرد ما با آنهاست. کسی اگر معتقد باشد خون اصلاحطلبان مباح است دیگر نمیتوانیم بگوییم این آدم اصولگرای معتدل است. منظور من اصولگرایان معتدل بود.
شما اصولگرایان معتدلی را میگویید که مثلا در جریان برجام خوب عمل کردند. اینها قطعا یک نقاط اشتراکی با اصلاحطلبان دارند؛ مثلا وقتی بحث منافع ملی یا اعتدال میشود، اینها با اصلاحطلبان همسو هستند؛ ولی درعینحال در برخی حوزهها اختلاف نظر اساسی هم دارند مثل بحث حقوق اساسی شهروندان و ورود برخی نهادها به حوزههای اقتصادی و امثال این موارد.
ببینید ما وقتی که مثلا در ٥٠ درصد گفتمانمان با کسی به اشتراک میرسیم این نشانگر آن است که ٥٠ درصد بقیه میتواند عامل رشد هر دو طرف شود، میتواند سسب پیوند ٥٠ درصد بقیه شود و یعنی احتمال رسیدن به تفاهم به وجود میآید.
ما آدمیم. وقت اصولمان به هم نزدیک شود بعد در رفتارهایمان نیز نزدیکی به وجود میآید. ببینید امروز صد راه برای خوبشدن وجود ندارد مثلا اقتصاد میتواند با یک یا دو مدل علمی در دنیا پیشرفت کند یا این است یا آن. نمیتواند راهی باشد که هیچ منطقی نداشته باشد.
ما باید سعی کنیم همدیگر را متقاعد و بر این اساس پیشرفت کنیم. این دیگر هنر ماست که بتوانیم رقیبمان را متقاعد کنیم. ما امروز میتوانیم افرادی را نام ببریم که با فهرست اصولگرایان به صحنه آمدهاند و الان رفتارشان اصلاحطلبانه است و حتی گاهی از ما تندتر به جلو میروند و میگویند مثلا شما چرا مماشات میکنید یا چرا برخورد نمیکنید؛ این بیانگر تغییر آدمهاست.
آقای حجاریان سال ٩٢ قبل از انتخابات مصاحبهای انجام داده بودند و بیان کردند کاندیدای اکثریت ما که اصلا اجازه کاندیداشدن پیدا نکردند و آقای هاشمی را رد کردند و الان ما باید با توجه به خطوط قرمز خودمان، با یک اصولگرای معتدل سازش تاکتیکی کنیم. چون سیاست عرصه ستیز و سازش است؛ گاهی باید ستیز کرد و گاهی سازش.
سازش تاکتیکی نتیجه خوبی به همراه داشت. آقای روحانی هم الان کاملا با گفتمان اصلاحطلبی صحبت میکنند اما یک نکته مقابل دارند و ما در شورای شهر دقیقا با چنین حالتی با پدیده دیگری مواجه شدیم؛ آن فردی که دقیقا برعکس عمل کرد. میخواهم بگویم در مجلس دهم، درباره عملکرد امثال آن فرد چگونه میتوان پاسخگو بود؟ چون ما قرار است به مردم بگوییم به این کاندیداها رأی بدهند.
ببینید آن خانم اگر میگفت من یک اصولگرای معتدل هستم، مشکلی نداشت. ایشان گفتند من اصلاحطلب هستم اما وقتی به شورا رفتند برخلاف اصول اصلاحطلبی عمل کردند. بههرحال از این مسائل به وجود میآید و از جهت مخالف نیز ممکن است باشد و البته یک اصلاحطلب چون دروغ نمیگوید و تزویر نمیکند، این حالت پیش نمیآید اما میگوییم این آقا در باطن یک اصولگرای معتدل و درستکار است؛ یعنی من حتی کلمه اعتدال را به کار نمیبرم. یک اصولگرای درستکار. ما به تکصدایی در مجلس اعتقادی نداریم و میگوییم باید تکثر باشد، از دیگران دعوت و حمایت کنیم و عامل رشد تلاشها و فعالیتهایمان باشیم.
پس برای ما فرقی نمیکند این آقای اصولگرای معتدل و درستکار از طریق یک فهرست دیگر آمده باشد یا از طریق حمایت ما. ما در هر دو صورت به عنوان یک هموطن و یک رقیب که میتواند عامل رشد و صدای بخش قابلتوجهی از مردم باشد، نگاه میکنیم.
الان برخي چهرههای شاخص غايب هستند و ما میخواهیم مردم را دعوت کنیم که حضور حداکثری در انتخابات داشته باشند. قطعا کار بهسادگی شرایط ایدهآل نیست که ما نفرات خودمان را داریم و خود به خود مردم را جذب میکنند و حالا میخواهیم مردم را دعوت کنیم به افرادی که زیاد شناختهشده نیستند رأی دهند، استراتژی شما برای این مرحله چیست؟
ما مردم را مجبور به شرکت در انتخابات نمیکنیم، ما به مردم میگوییم وقتی تصمیم گرفتید و حضور پیدا کردید و از هیچ چیز واهمه نداشتید، دوم خرداد را به وجود آوردید، ما مجلس ششم را به وجود آوردیم.
ولی زمانی که قهر میکنید و از چیزی که حق شماست رویگردان میشوید، اتفاق مهمی نمیافتد و فقط جایگاهتان را به افرادی میدهید که میآیند و برای شما داستانهای چندهزارمیلیاردی به وجود میآورند و سختیاش را خودتان تحمل میکنید. پس وقتی میتوانید با کمترین زحمت یک انتخاب خوب را شکل دهید؛ بیایید و آن را شکل دهید؛ چون شما بیایید یا نیایید، انتخابات انجام میشود و نتایجی دارد.
وقتی شما نمیآیید همان نتایج بیرون میآید اما به ضرر شما بیرون میآید. یک رأی هم مؤثر است. دیگر باید مردم را از دوره تحریک هیجانی و احساسی گذراند. باید تجربههای تلخ گذشته به مردم ایده بدهد که با تکیه بر عقل و منطق در انتخابات شرکت کنند.
اگر ارزش پولشان الان به یکسوم کاهش پیدا کرده باشد و سه برابر سه سال قبل تلاش میکنند و یک برابر گذشته درآمد دارند، باید بدانند نتیجه قهرهاست. وقتی قهرکردن منطقی است که بدانید برای دلجویی نزدتان میآیند. ولی بعضیوقتها قهر میکنید و بقیه ازخداخواسته غذایتان را هم میبرند.
باید به این مرحله از عقلانیت برسیم. یک وظیفه، وظیفه حضور است و وظیفه بعدی اینکه هرآنچه داریم در طبق اخلاص بگذاریم. اگر هر کس یک روز در یک ستاد کار کند، میبیند چه حجم از استرس و کار و زحمت را باید تحمل کرد. ما كه رسانه ملی نداریم و باید به تکتک روزنامهها سر بزنیم، چرا این کار را میکنیم؟ چون ما حرکتی را سیوچند سال پیش شروع کردیم، همزمان با زندگیمان و الان باید یک نتیجه خوب از آن بگیریم. منتها این کار جزء کارهای سخت بوده است.
مثل اینکه کسی قصد ساخت برجی را بدون داشتن منابع مالی و دانش فنی داشته باشد. این کار قطعا زمان میبرد. الان که به این مسائل میرسیم، میبینیم برج دارد از جای دیگری خراب میشود و حالا باید آن را ترمیم کنیم و نتیجه را به آخر برسانیم. این فکر ماست. ممکن است خیلیها مانند ما فکر نکنند.
وقتی ندارند شروع نکنند، یا وقتی از این کار خوششان نمیآید اصلا شروع نکنند. این تقدیر ما بوده و سعی میکنیم خوب در این تقدیر نقش ایفا کنیم. مردم هم باید در تقدیرشان به رأیدادن بیندیشند و به این فکر کنند که اگر این کار را نکنند، با چه هزینهای باید مملکتشان را اصلاح کنند.
چه شرایطی پیش میآید. وقتی یک غائله را میتوان با یک رأی ختم بهخیر کرد، مثل دوم خرداد و مثل مجلس ششم، الان هم میتوانند این فکر را داشته باشند. هر روز میتوان یک کار نو کرد، اگر هر کس کاری را که میتواند انجام دهد، چون عزم ملی میشود، کار انجام میشود.
آقای عارف در جلسهای با مدیران مسئول رسانهها گفتند ما همچنان به اخذ اکثریت کرسیهای مجلس امیدواریم. باز اگر هم نشد سعی میکنیم یک اقلیت قوی به دست بیاوریم، باز فکر میکنم پیروزی بزرگی است.میخواهیم بدانیم استراتژی دوستان برای قبل از انتخابات اگر یک مجلس حداکثری هم کسب کردند، چیست و اگر بتوانند یک فراکسیون اقلیت تشکیل دهند، چیست؟ قطعا به دو استراتژی جداگانه نیاز دارد. شما چه مطالباتی را پیگیری میکنید؟
در هر دو صورت ما یک چشمانداز واحد داریم با دو نقشه راه متفاوت. در هر حالت ما هدفی داریم که این مملکت متعلق به همه است و باید با خرد جمعی اداره شود و تمام گروههای مخالف و رقیب ما که به مجلس راه پیدا میکنند، چه ما اکثریت باشیم چه اقلیت، باید همکاران ما برای اصلاح امور مملکتی باشند. اگر ما اکثریت باشیم، با سرعت، قدرت و قاطعیت بیشتر پیش میرویم.
ارسال نظر